نگاهی به سخنرانی رهبر در سالگرد آقای خمینی سازش و چالش با کی؟ و در کجا؟
|
آیتالله خامنه ای در مراسم سالگرد درگذشت آقای خمینی طی سخنانی که مضمون
غالب آنها تکراری بود از جمله گفت:
"برخی عقلانیت را در این می دانند و اشتباه میکنند و میگویند چالش هزینه
دارد، بله! اما سازش هم هزینه دارد. شما ملاحظه کنید دولت سعودی برای اینکه
با رئیس جمهور جدید آمریکا سازش کند مجبور می شود بیش از نیمی از بودجه خود
را در خدمت آمریکا قرار دهد. چالش اگر عقلایی و منطبق با منطق باشد هزینه
اش کمتر از سازش است. اینگونه نیست که قدرتهای توطئهگر به حدی قائل
باشند."
این سخن به طور کلی – و فقط به طور کلی- درست است. هم چالش و هم سازش هر دو
هزینه دارد. یعنی تصور اینکه تنها با سازش می توان به اهداف یک کشور دست
یافت تصوری نادرست است، همانطور که معکوس آن نیز درست نیست. اما مثال آقای
خامنه ای دقیق نیست. عربستان هم هزینه چالش را می پردازد: چالش با ایران.
مقامات عربستان هم می گویند تنها ایران نیست که می تواند "دیپلماسی تهاجمی"
در پیش گیرد و صدها میلیارد دلار درآمد خود را بابت آن نابود کند. آنها هم
می توانند و هزینه این چالش را هم می پردازند.
بنابراین، اساس سخن آقای خامنه ای نادرست است. زیرا هدف ایشان از طرح چالش
و سازش مانند انقلابی و غیرانقلابی، مقاومت و تسلیم، دوگانه سازی تازه و
تقسیم کردن مردم و مدیران کشور است به آنها که طرفدار چالش و آنها که
طرفدار سازش هستند. خود او و کسانی که در جناح راست زیر علم ایشان سینه می
زنند و همه قدرت و ثروت کشور را میان خود تقسیم کرده اند انقلابی، طرفدار
مقاومت و چالش هستند و کوشندگان اصلاحات و تحولات غیرانقلابی و هواخواه
تسلیم و سازش هستند. اگر هدف این نبود، ایشان باید می دانست که چالش و سازش
دو پدیده روبروی یکدیگر نیستند، همراه با یکدیگر، توام با یکدیگر، ابزارهای
مختلف پیشبرد یک سیاست هستند. هر سیاستی توام با جنبه های مختلف چالش و
سازش است. مهم این است که این چالش ها و سازش ها اصولی و در خدمت منافع
مردم و کشور باشد و نه در خدمت حفظ یک اقلیت در قدرت. و متاسفانه چالش های
جهانی قدرت در ایران – که نمونه اش را در آتش زدن سفارت عربستان دیدیم -
دارای این ماهیت است یعنی هدف آن حفظ منافع یک اقلیت در قدرت است.
نتیجه و نمونه این چالش های ضدانقلابی و غیراصولی، چالش مدام قدرت در ایران
با مردم است. بزرگترین هزینه سیاسی و اقتصادی که ایران امروز می پردازد از
چالش با قدرت ها در جهان نیست، از چالش با مردم در ایران است. چنانکه خود
آقای خامنه ای در همه انتخابات ها وارد چالش با مردم شده است. از انتخابات
76 گرفته تا انتخابات 88 که رسما علیه رای مردم وارد کارزار شد. تا همین
انتخابات سال گذشته مجلس که از "لیست انگلیسی" سخن گفت و از حذف مصباح
یزدی ابراز نارضایتی کرد، تا انتخابات اخیر. تمام سه دهه رهبری ایشان به
عرصه چالش قدرت با مردم سپری شده است. نمونه آشکار این چالش و رویارویی با
مردم در آنجاست که همه مقامات انتصابی را از کسانی می گذارد که مردم دست رد
به سینه آنها زده اند. ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام، یا ائمه جمعه یا به
اصطلاح نمایندگان ولی فقیه، روسای بنیادهای اقتصادی، فرماندهان نیروهای
نظامی و بسیج و سپاه را نگاه کنید! همه و همه از کسانی هستند که مردم آنها
را طرد کرده اند. در حالیکه اگر ایشان قصد چالش با ملت خود را نداشت طبعا
باید نمایندگان و منصوبین خود را همسو با خواست ملت بر می گزید. نتیجه آن
شده که مردم هم با آقای خامنه ای چالش می کنند و هرکس را که ظن این می رود
که نامزد ایشان برای ریاست جمهوری است طرد می کنند. بدیهی است مردم در
گزینش شکل چالش خود هوشمندتر از قدرت هستند و آن شکلی را انتخاب می کنند که
هزینه کمتری دارد یعنی انتخابات.
آقای خامنه ای از چالش سخن می گوید، ولی اگر چالش چیز خوبی است چرا هرکس را
که با قدرت در کشور مخالفت می کند و پاسخگو شدن قدرت را طلب می کند به
زندان می اندازند؟ چرا باید امثال نرگس محمدی یا بهاره هدایت یا عبدالفتاح
سلطانی در زندان باشند فقط به جرم اینکه "سازش" با قدرت را نمی پذیرند؟ کسی
می تواند از "چالش" سخن بگوید که حق چالش را اول از همه برای مردم خود
بپذیرد نه کسی که از همه سازش طلب می کند و همه قدرت و ثروت کشور را متعلق
به کسانی می داند که حاضر به "سازش" با او باشند. اگر به "چالش" واقعا
اعتقاد داشتید و احترام می گذاشتید میرحسین موسوی و مهدی کروبی امروز در
حصر نبودند و در مقابل امثال ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس و احمدی نژاد
در مجمع تشخیص مصلحت و صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 601 راه توده - 18 خرداد 1396