انقلاب 57 بازگشت به گذشته برای رفتن به آینده! دکتر سروش سهرابی |
یکی از مسایل مهم سیاسی و نظری که انقلاب ایران از روز نخست با آن مواجه بوده است نقش مذهب و بازگشت به گذشته اسلامی در انقلاب ایران است. این بحث در طی 30 سال گذشته در همه مراحلی که مسئله اتحاد نیروهای مذهبی و غیرمذهبی مطرح شده، چه در آغاز انقلاب، چه در رای به محمد خاتمی در دوم خرداد 1376 و چه در پشتیبانی از جنبش اصلاحات و جنبش سبز و چه اکنون که 4 سال از دولت روحانی می گذرد بارها و بارها از نو مطرح شده و نشان از ناروشنی آن در بسیاری از اذهان دارد. بنابراین باید پاسخ این پرسش را یافت که آیا مشی اتحاد نیروهای مترقی مذهبی و غیرمذهبی درست بود؟ آیا اینکه حزب توده ایران انقلاب ایران را باوجود شکل مذهبی آن نماینده بازگشت به گذشته و واپسگرایی نمی دانست دقیق بود؟ این پدیده بازگشت به گذشته در انقلابهای دیگر به چه شکل خود را نشان داده بود؟ اینها مسایلی است که نمی توان از رویارویی با آن گریخت و باید آنها را به لحاظ نظری بررسی کرد و توضیح داد. مارکس نخستین اندیشمندی است که با این پرسش در بررسی انقلاب فرانسه روبرو میشود و میکوشد بدان پاسخ دهد. انقلاب فرانسه به دلیل پیوند تنگاتنگ کلیسا با دولت در پی نوعی بازگشت به گذشته پیشاکلیسایی یعنی جستجوی آینده در شکوه روم باستان بود. این فکر بازگشت البته یکباره بوجود نیامده بود. پایههای آن از همان دوران رنسانس ریخته شده بود. در واقع معنای دقیق واژه "رنسانس" که به اشتباه در زبان فارسی به "نوزایی" ترجمه شده، برعکس، "باززایی" است و منظور بازگشت به گذشته و "زایش دوباره" روم باستان است. ولی این "باززایی"، این بازگشت و زایش دوباره گذشته، آنچنان منشا تغییر و تحولات نوین شد که به حق میتوان آن را از نظر محتوا به "نوزایی" تعبیر کرد. این بازگشت به گذشته ضمنا نقش نوعی "دورخیز" را دارد. هر اندازه یک ملت، در لحظه انقلاب ها، بیشتر در تاریخ خود به عقب باز میگردد یعنی میخواهد گسستی قاطع تر و بی بازگشت تر با امروز، جهشی و پرشی دورتر بسوی آینده انجام دهد. مارکس البته به مسئله از زاویهای دیگر نظر دارد و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه مردمی که با خواست و هدفهای معین طبقاتی، با هدف بهبود اقتصادی و اجتماعی وارد مبارزه انقلابی میشوند، چرا به جای اکتفا کردن به آن هدف ها، در روند انقلاب به فداکاریهای عظیم دست میزنند و حتی جان خود را بر سر مبارزه میگذارند. زیرا بی معناست تصور کنیم کسی همه زندگی خود را بر سر بهبود جزیی آن بگذارد. مارکس چنین توضیح میدهد که این تحول از آنجا حاصل میشود که تودههای شرکت کننده در انقلاب با پیوند زدن مبارزه خود با تاریخ، آن را از سطح شرکت در مبارزه برای این یا آن بهبود جزیی، به سطح مشارکت در یک رویداد بزرگ دورانساز و بقول او یک "تراژدی تاریخی" ارتقا میدهند. علاوه بر این باید به این نکته نیز توجه کرد که روند انقلاب به ورود فزاینده گروههای اجتماعی به مبارزات سیاسی منجر میشود که همراه با خود نوعی فرارویی یا تصعید و فرازش (سابلیمیشن) ایجاد خواهد کرد. منظور از فرارویی آن است که عملی که به انگیزههایی دیگر اغاز شده در ادامه خود از آن انگیزه و هدف آغازین فراتر میرود. مثلا انگیزه مسابقات ورزشی مانند فوتبال یا دیگر رقابتها در آغاز پرورش تن و روان بوده است ولی در فرارویی خود از این هدف اولیه فراتر رفته اند. امروز مضحک است اگر کسی هدف تیمهای شرکت کننده مثلا در جامهای فوتبال را پرورش تن و آمادگی جسمانی بداند. در جنبه شخصی میتوان به رابطه بین عشق و هرمونهای جنسی اشاره کرد. بدون هرمونهای جنسی که به قصد تولید مثل ترشح میشوند عشق وجود ندارد. ولی آنگاه که عشق بوجود آمد نیاز جنسی میتواند در سایه آن قرار گیرد و حتی در صورت لزوم فراموش شود. بدینسان در روند انقلابها نوعی فرارویی نیز انجام میشود و آن انگیزهها و اهداف محدود نخستین بتدریج جای خود را به اهدافی دیگر و بسیار وسیع تر و تاریخی تر میدهد که ضمنا در چارچوب رژیم موجود قابل برآورده شدن نیست. بازگشت به گذشته، به تاریخ، این فرارویی را ممکن و تسهیل میکند. ن. کیانوری نخستین نظریه پردازی است که در ایران به اندیشه مارکس در باره نقش بازگشت به گذشته در روند انقلابها توجه کرد و کوشید میزان عامیت آن را در پرتو تجربه انقلاب ایران و بازگشت به گذشته اسلامی بررسی کند. وی در این بررسی توانست عناصر تازهای را نیز در تجربه انقلاب ایران بیابد و به نظریه مارکسیستی بیافزاید. او در مقاله خود بنام "سنت و مدرنیته" که بعد از شروع جنبش اصلاحات نوشته شده و به راه توده رسید و منتشر شد، به این نکته توجه میدهد که بازگشت به گذشته وسیلهای است که امکان همراهی موقتی لایههای مختلف اجتماعی را فراهم میکند. بعبارت دیگر در پرتو این واقعیت که به زیر کشیدن حکومت نیازمند یک همکاری گسترده اجتماعی و فراطبقاتی است، بازگشت به گذشته به لایههای مختلف اجتماعی امکان میدهد که هرکس خواستهای آینده خود را در این گذشته مبهم ببیند و بیابد. چنانکه تودههای محروم در گذشته اسلامی عدالت علی را میبینند، آقای جنتی ولایت او را و اقای عسگراولادی لابد ثروت خدیجه را. در اوان انقلاب نیز در کنار جمله امام علی که "هیچ کاخی ندیدم که کوخی در کنار آن نباشد"، از قول پیامبر اسلام هم نقل میشد که "هیچ شغلی نزد من برتر از تجارت نیست". هر کس در گذشته آن میدید که در آینده جستجو میکرد. البته پرچم شدن وسیع این نقل قولها و اندیشه ها، درآمدن آنها بصورت شعارها، از این سوی و از آنسوی، نه امری تصادفی و خودبخودی، بلکه بازتاب یک مبارزه طبقاتی ژرف در میان لایههای مختلف شرکت کننده در انقلاب بود. بدینسان پاسخ پرسشی را که در ابتدا طرح کردیم بنظر ما روشن است. پدیده بازگشت به گذشته که در انقلابهای بزرگ و از جمله انقلاب ایران روی داده است نه واپسگرایی است و نه نشانه اتحاد مذهبی، بلکه جستجوی آینده است در گذشته. بزرگترین اشتباه آن بود که این شکل را با محتوای انقلاب مخلوط کرد، این پدیده موقت و ناپایدار را پایدار و درازمدت تصور کرد و در نتیجه به پایداری و درازمدت تر شدن آن کمک کرد.
پدیده بازگشت به گذشته اسلامی در انقلاب ایران بدینسان حاصل تلاقی چندین عامل بود. 1- بازگشت به گذشته برای دادن نوعی احساس شرکت در تراژدی تاریخی برای توان عبور از منافع طبقاتی و بهبود جزیی 2- تسهیل پدیده فرارویی یا تصعید یعنی فراتر رفتن روان فردی و اجتماعی از اهداف و انگیزههای اولیه خود. 3- بازگشت به گذشته به قصد مسدود کردن هرگونه امکان سازش و حفظ وضع امروز و ایجاد جهش دورتر بسوی آینده و بالاخره 4- بازگشت به گذشته با هدف ایجاد یک همکاری وسیع اجتماعی و ایجاد یک جبهه موقت فراطبقاتی در شرایط جامعهای که مناسبات اجتماعی تا آن حد پیشرفت نکرده اند که مرزهای طبقات و خودآگاهی طبقاتی را بدقت روشن کرده باشند. آنچه در انقلاب ایران اتفاق افتاد ضمنا ورود فزاینده گروههای اجتماعی محروم به مبارزه سیاسی بود. چیزی که میتوانست و توانست همه آنها را در کنار هم قرار دهد همان شکل مذهبی جنبش بود. بدیهی است در یک کشور پادشاهی و مدعی ناسیونالیسم نمی شد از گذشته ایران پیش از اسلام برای مبارزه با سلطنت استفاده کرد. همه این عوامل به شکلی دست در دست هم میداد که مسئله سرنگون کردن نظام سلطنتی را، در صورت وجود و جمع شدن دیگر عوامل و شرایط و از جمله برخورداری از رهبری سنجیده، از یک امکان به یک ضرورت تبدیل کند. مشی حزب توده ایران ریشه در درک همه این پیچیدگیها و شناخت گرایشهای درازمدت و کوتاه مدت داشت و دارد.
تلگرام راه توده : https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 601 راه توده - 18 خرداد 1396