دوران آتش به اختیاری آقای خامنه ای تمام شده
|
هفته گذشته یک جمله نسنجیده از آقای خامنهای که برای بسیجیان اجازه "آتش به اختیار" را صادر کرد، موضوع بحثها و واکنشهایی انبوه در فضای رسانهای و مطبوعاتی و میان مردم شد. اینکه منظور اصلی و واقعی آقای خامنهای از این جمله چه بود و چه نبود یک مسئله است، درک و واکنش مردم نسبت به آن مسئله ای دیگر. بخشی وسیعی از مردم این سخن آقای خامنهای را به معنای صدور مجوز هرج و مرج، آنارشیسم، تظاهرات غیرقانونی، اغتشاش، خرابکاری در سیاست خارجی، کارشکنی در سیاست داخلی، اسیدپاشی، ترور، قتل زنجیره ای، حمله به گردشگران، به سفارتخانهها، سینماها، کنسرت ها، ورزشگاهها و در یک کلام مجوز هر اقدام ممکن برای زمین زدن دولت روحانی و تقابل با آن درک کردند. هر قدر شخصیتهای جناح راست و "اصولگرا" هم کوشش کردند اثبات کنند منظور ایشان این نبوده و موقعیت آقای خامنه ای در بین مردم و در حکومت، و شرایط داخلی و جهانی هم به گونهای نیست که عدهای بتوانند چندان از اینگونه غلطهای زیادی کنند، در گوش کسی فرو نرفت. اما این که سخنان آقای خامنهای در باره مجوز "آتش به اختیار" تا این اندازه با واکنش و حاشیه توام شد بیانگر واقعیتی دیگر است. مردم ایران سالهاست با یک جریان "آتش به اختیار" در کشور روبرو هستند. هنوز آمرین قتلهای زنجیرهای در دولت محمد خاتمی نه تنها محاکمه نشدهاند که مانند محسنی اژهای ارتقای درجه گرفتهاند. هنوز عوامل کشتار مردم در تیر 1378 (حمله به کوی دانشگاه و سپس سرکوب های خیابانی) آزاد میگردند. هنوز محرکین و عاملین اسیدپاشیهای زنجیرهای اصفهان در آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی شناسایی و دستگیر نشدهاند. هنوز آمرین حمله به خودروی علی مطهری از مقامهای خود عزل و محاکمه نشدهاند. هنوز یک بار حسین شریعتمداری را بابت دروغ ها و ناسزاها و افتراها محکوم نکردهاند. هنوز میرحسین موسوی و مهدی کروبی بدون هیچگونه محاکمه و رعایت موازین قانونی در حصر هستند و … این سیاهه را میتوان با دهها و دهها نمونه بزرگ و کوچک دیگر ادامه داد و تکمیل کرد. اصطلاح نسنجیده "آتش به اختیار" به این دلیل تا این اندازه در جامعه واکنش ایجاد کرد که بازتاب و فشرده یک بغض ملی و یک تلاش ملی 30 ساله بود. 30 سال است که در این کشور عدهای "آتش به اختیار" هستند. اجازه هر کاری را دارند. هر دزدی، هیزی، فساد، اختلاس، ارتشا، دروغ، قتل، اغتشاش، هفت تیر کشی، حمله به سفارتخانه ها، مال مردم خوری، قانون شکنی برای آنها مجاز است. حق دارند کشور را با خود به لبه هر پرتگاهی بکشانند. 30 سال است که مردم ایران همه خرد و جسارت خود را به کار گرفته که این "آتش به اختیار"ها را مهار کنند و کشورشان را از تنگناها عبور دهند و به راه توسعه و پیشرفت ببرند. آقای خامنهای با آتش به اختیار خواندن زیر مجموعههای خود سخن تازهای که این همه جنجال، توضیح و توجیه برای آن لازم شد نگفته است. او بر یک روش سی سالهی در حال احتضار مهر تائید زده است. نظامی که از بالا تا پایین آن را جمعی خودسر غیرپاسخگو که با خواست مردم، با رای مردم، با اکثریت مردم بیگانه هستند در دست داشته باشند. بحث بر سر چند جوان بسیجی کم دانش و طماع و فرصت طلب نیست. آقای خامنهای خود را هم "آتش به اختیار" میداند. آنچه او را ناخرسند کرده و به پرخاش واداشته آن است که دوران آتش به اختیارها- یعنی دوران خود او- دارد به پایان میرسد. سخنان حسن روحانی که از ضرورت "همراهی رهبر" سخن می گوید بیان زیرکانه همین واقعیت است. این که زمان خودسری و آتش به اختیاری تمام شده و باید با مردم همراه شود. آقای خامنه ای با دفاع از آتش به اختیارها از خود و از آخرین سنگرهای خود دفاع میکند. سخنان ایشان نه نشانه یورشی تازه به مردم که بازتاب شکستی سنگین از آنهاست.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 602 راه توده - 25 خرداد 1396