راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شیره جان

دهقان کرُد را

حکومت و مالکین

می مکیدند!

علی گلاویژ- 46

 

 

3- بهره ارضی و کلفیت های دهقانی

 

در نیمه اول قرن 20 نیز مانند همیشه، سرشت مناسبات ارضی از فرم مالکیت بر روی زمین ناشی می شد. ظاهرا چنین وانمود می شد که نسبت تقسیم محصول میان مالک و دهقان به درجه شرکت هر یک از آنها در امر تولید بستگی دارد – یعنی به این بستگی دارد که هر یک از دو طرف فوق الذکر از پنج عامل اصلی کشاورزی (زمین و آب و بذر و گاو، نیروی کار) چند عامل را در تولید می گذارند. ولی این فقط منظره ظاهری بود. ایجاد کننده ارزش – نیروی کار انسان است. ولی در اینجا نقطه عزیمت مناسبات ارضی نه دهقان صاحب نیروی کار بلکه مالکیت برروی زمین تشکیل می داد. دهقان فاقد زمین در آن محیط در بهترین حالت می توانست از مالک نسق دریافت و زیر سلطه اجتماعی وی قرار گیرد و به وی انواع بهره و بدهی ها بپردازد. نه دارا بودن نیروی کار نه گاو و نه بذر دهقان بی زمین را از افتادن در دام استثمار و بردگی نجات نمی داد.

 

تاکنون اطلاعات مختلفی در باره بهره مالکانه و بدعت های اربابی در کردستان منتشر شده است. مثلا پاولویچ (ولونتر) در سال 1912 (1300) می نوشت: اگر آلات کار و بذر از آن دهقان باشد 33 درصد محصول و اگر این دو عامل نیز از طرف مالک در تولید گذاشته شود 85 درصد محصول به مالک می رسد. روستوبچین (1932) معتقد بود که در کردستان ایران دهقانی که دارای بذر و گاو و آلات شخم خودش باشد یک ربع محصول را به مالک داده بقیه را برای خودش برمیدارد. در ارتباط با درجه حاصل خیزی زمین و عوامل دیگر، این نسبت می توانست تغییر پیدا کند. مثلا در زمین آبی ثلث محصول و در زمین دیمی عشر محصول به ارباب می رسید. عرب شاملوف (1934) می نوشت: در 87 روستا متعلق به شیخ عبدالقادر روستائیان با گاو و وسائل خود زمین را شخم می کنند و در مقابل این کار خمس محصول را برای خودشان برمی دارند که «پاره پنج» نامیده می شود. همین دانشمند سرتاسر کردستان را در مد نظر قرار داده می نوشت: در کردستان دهقانی که گاو و بذر و وسایل کار داشته باشد ثلث محصول را به مالک داده بقیه را برای فروش برمی دارد. و اما فاریزوف اطلاع می دهد که در اواخر جنگ دوم جهانی در کردستان در زمین دیم 10/1 و در زمین آبی 10/2 محصول غله و از محصول پنبه و برنج و توتون 2/1 به مالک می رسید. در این زمینه اطلاعات مختلف وجود دارد که گرچه باهم تا حدودی متفاوتند ولی این تفاوت در محتوای واحد آنها تاثیری نمی کند.

 

آن چه در بحث های گذشته هنگام شرح مسئله استفاده از زمین و تشکیل تولید کشاورزی گفته شد، فقط مربوط به تقسیم محصول میان مالک و زمین، صاحب اقتصاد و مولد مستقیم در سرخرمن بود که به اصطلاح "تقسیم سرخرمن" نامیده می شد. ولی باید دانست که استثمار مولد مستقیم با تقسیم محصول در سرخرمن خاتمه نمی یافت. این مولد می بایست در همان سرخرمن و طی سرتاسر سال بدهی های دیگری نیز به مالک زمین به پردازد. سنجابی در سال 1928 (1307) اطلاعات جالبی در باره استثمار دهقانان منطقه کرمانشاهان منتشر کرده است: طبق این اطلاعات در این منطقه دهقان صاحب نسق می بایست هر سال در مقابل استفاده از این نسق و آب و مرتع بهره و بدهی های زیر را به مالک به پردازد:

 

1- "سه کوت" (ثلث محصول)

 

2- "سرجفت" هر سال یک تومان پول نقد، یک من (8/2 کیلو) روغن، 3 بار زغال، یک بار برف و یخ، یک بار گیاه تر و یا خشک و 3 بار کاه.

 

3- "دانانه" (برای اسب) برای اسب های مالک در حدود 25 من جو.

 

4- "نانانه" 5 من گندم برای هزینه مباشر مالک.

5- "ضابطانه" (حق کدخدا و "گزیر "پادو کدخدا" 5 من گندم.

6- "ملوچکانه" (حق گنجشک)- تادیه "خسارتی" که در نتیجه خورده شدن گندم ها در مزرعه (قبل از تقسیم میان مالک و دهقان) توسط گنجشکان به مالک وارد می شد- یک من.

7- "بزنی دوغه" (بز برای دوغ) – یک راس بز و یا چیش

 

8- "کرکانه" (بدهی کرک) – همه کرک بزها.

9- "پشمانه" (بدهی پشم) – عشر همه پشم و موی گوسفندها و بزها.

10-"کشکانه" (بدهی کشک)- عشر محصول کشک.

11  - یک راس گوسفند در بهار

12     - کار بیگاری.

13- "شکاری" (بدهی شکار)- دهقان می بایست با اسب و تفنگ خود در مراسم شکار مالک شرکت کند.

14- "سورانه" (هدیه عروسی و غیره)- هنگام عروسی در خانواده مالک دهقانان می بایست در حدود 30- 5 تومان برای وی هدیه ببرند.

در ولایت سنندج نیز وضع مشابه وجود داشت. شخصی به نام تربتی که در تابستان سال 1331 به منطقه سنندج سفر کرده بود، پس از بازگشت چنین گزارش می داد: در شهرستان سنندج مالک از دهقانی که یک جفت گاو دارد (یعنی از یک نسق زمین استفاده می کند)، در یک سال بهره و بدهی زیر را می گیرد:

1 - پول نقد، 200- 100 ریال

2 - روغن 3 – 2 من

3 - پنیر 2- 1 من

4 - جوجه 6 عدد.

5- کار بیگاری – 15- 10 نفر (روز نفر)

6- پول الاغ – 400- 200 ریال

7- "عیدانه" مثلا از دهی که جمعا 50 جفت گاو داشت، به نام "عیدانه" 10 راس گوسفند گرفته می شد.

8- تپاله – 120- 100 عدد                                        

9- تخم مرغ 10- 6 عدد

10- "گله جوت" بهار و پائیز (شخم دستجمعی و محابی دهقانان برای ارباب) 5- 3 روز

11- 20 درصد محصول کاه

12- 5/2 درصد محصول گندم جهت پرداخت مالیات دولتی.

13- غله اضافی – 2 پیت (20 من)

در برخی اوقات به جای استفاده مجانی از الاغ دهقانان، مالک از آنها پول می گرفت و با آن ماشین کرایه می کرد. یعنی یک ارثیه قرون وسطایی (بیگار) با ماشین "مونتاژ" گشته بود. علاوه بر همه آن 13 رقمی که در بالا گفته شد از دهقان "تفلیسانه" و "مهرآنانه" و "هیچانه" و غیره نیز گرفته می شد. یعنی اگر جد بزرگ مالک صد سال پیش به تفلیس سفر کرده بود و در آن زمان پول این سفر را از دهقانان جمع کرده بودند، دیگر از آن سال به یک بدعت و بدهی دائمی تبدیل گشته و هر سال از مردم آن ده "تفلیسانه" می گرفتند.

در بدهی های سیزده گانه فوق که فقط بدهی نقد و دیگر بدهی های اربابی شرح داده شده، تقسیم محصول در سرخرمن از قلم افتاده است و یا شاید نویسنده آن را "قانونی" حساب می کرده و لذا آن را ذکر ننموده است. در صورتی که دهقان علاوه بر همه این ها و امثال این ها، می بایست خود محصول را هم در سرخرمن با مالک تقسیم کند و این، عمده ترین مرحله استثمار شدن وی را تشکیل می داد. اسنادی دیگر نشان می دهد که در منطقه سنندج در همان سال ها دست کم 25 درصد محصول هنگام تقسیم در سرخرمن به صورت بهره جنسی به ارباب می رسید.

ظاهرا اعتراض تربتی هم مانند همه لیبرال ها و به ویژه ملاکان لیبرال، نه به بهره مالکانه که بازتاب اقتصادی مالکیت خصوصی، روح الارواح بورژوازی است، بلکه به "بدعت ها" بود که اکثرا از جبر "غیر اقتصادی" ناشی می شد.

با بررسی بهره مالکانه و بدعت ها و مکلفیت های دهقانی در منطقه مهاباد با مسئله مطروحه در یکی از کانون های قدیمی فئودالیسم کردستان آشنایی پیدا خواهیم کرد. آن چه که ذیلا می آید از خاطرات نویسنده این سطور از دوران قبل از جنگ دوم جهانی است. در آن دوران در منطقه مهاباد یک دهقان "جوت بنده" موظف بود در مقابل استفاده از نسق (جیگاجوت) بهره و بدهی های زیر را به مالک بپردازد:

1       - ده – دو" خمس محصول. این عبارت از بهره جنسی بود و در سرخرمن از طریق تقسیم محصول میان دهقان و مالک معین و اخذ می شد.

2  - دهقان می بایست هر سال بهار 5-3 روز با نیروی کار و وسایل و گاوهای خود به طور مجانی "زمین آقایی" را شخم نماید و در فصل پاییز همین زمین را باز بهمان ترتیب و با بذر ارباب برای ارباب غله به کارد.

3-  دهقانان می بایست هر سال 10- 6 روز به طور مجانی و باداس و وسایل خودش در اقتصاد شخصی مالک برای وی غله و یا علوفه درو کند. این کار نیز اکثرا به صورت جمعی اجرا می شد و "گله دروینه" و "گله گیا" (درو جمعی غله، درو جمعی گیاه) نام داشت.

 

4  - دهقان می بایست هر سال با احشام خود یک خرمن مالک را به طور مجانی بکوبد. این کار هم که گاهی به صورت جمعی انجام می گردید "گله گیره" (خرمن کوبی جمعی) نامیده می شد.

 

به طوری که مشاهده می شود، "گله جوت"، "گله دروینه"، "گله گیاه" و "گله گیره" انواع مختلف بهره کار (یعنی پرداخت بهره زمین به وسیله کار کردن مجانی) بودند که در شرایط ویژه محلی وسیعا رواج داشتند. در باره نسبت میان بهره جنسی و بهره کار می توانیم به گوئیم که از لحاظ کمیت ارزشی که در محتوای خود داشتند، بهره جنسی مقام اول را داشت.

 

5 - دهقان موظف بود در کارهای ساختمانی مالک به طور مجانی شرکت کند، در فصل زمستان برف بام خانه و انبار و طویله های مالک را بروبد، در صورت لزوم برای مالک قاصدی کند (پیک، نامه رسانی و غیره) و امور دیگر از این قبیل را مجانی انجام دهد. اینها نیز انواع مختلف بیگار بودند.

 

6- "- بیگارنه" (حق بیگار). مقدار ثابت غله بود که از جانب مالک از هر "جیگاجوت" معمولا در سرخرمن گرفته می شد. دهقانی که حق بیگار را (بیکارانه) به صورت غله پراخته بود قاعدتا دیگر نمی بایست کار بیگاری انجام دهد. ولی به طوری که در عمل دیده می شد، دهقان هم برای مالک کار بیگاری انجام می داد و هم "بیگارانه" می پرداخت.

 

7- "- خرج" یا "مالیات". دهقان موظف بود هر سال 200 – 50 ریال نقد به مالک به پردازد. ظاهرا این بدهی به کرایه خانه دهقان شباهت داشت. ولی در عمل مبلغ آن نه به خانه مسکونی، بلکه به "جیگاجوتی" که در دست دهقان بود بستگی داشت. به طوری که دهقان اگر منزلش را هم عوض می کرد اگر جیگاجوتش عوض نمی شد در وضع "مالیات" و "خرجش" هم تغییری به وجود نمی آمد. می توان گمان کرد که این بدهی از بقایای مالیات ارضی دولتی سابق بود که توسط مالکان برای دولت جمع آوری می شده و حالا پس از الغای رسمی خود آن مالیات مالکان به مثابه یک "بدعت" اخذ آن را به سود خود ادامه می دادند.

8  - دهقان می بایست هر سال مقداری سوخت "تپالانه"، جوجه "مریشکانه"، کاه "کایانه"، روغن "رونانه"، تخم مرغ "هیلکانه"، چپش "گیسکانه" و یا بره "کاورانه" نیز به مالک بدهد.

 -9 دهقان علاوه بر دادن کاه به مالک، موظف بود که در فصل زمستان (مخصوصا در سال های کمبود علوفه) یک و یا چند راس اغنام و احشام مالک را نیز در طویله خود با علوفه خود به طور مجانی نگاهداری کند. گاهی دهقان می بایست زنده مانن این حیوانات را تا بهار تضمین نماید. به طوری که اگر یکی از این حیوان ها نزد دهقان می مرد، او گاهی موظف بود عوض آن را به مالک بدهد.

 -10 در صورت آمدن مهمان کثیر برای مالک (به طوری که مهمانسرای مالک گنجایش پذیرایی از آنها را نمی داشت)، دهقان موظف بود به قدر توانایی خود عده ای از این مهمانان را در خانه خود جا دهد و علوفه اسبان آنها را نیز تامین نماید. ولی خوراک و دیگر هزینه های خود مهمانان به عهده مالک بود.

11 - دهقان موظف بود همه بهره جنسی گندم "بیگارانه" و کاه و غیره را با الاغ و وسایل خود به طور مجانی از خرمنگاه به هر جا مالک می گفت حمل نماید.

12 - تمام مدت سال می بایست یک الاغ دهقان با پالان و ریسمان و همه وسایل آماده خدمت مجانی به مالک باشد. این حیوانات که در میان مردم به "خربیگار" معروف بودند، به علت کار طاقت فرسا بیش از نیم عمر عادی الاغ زندگی نمی کردند.

13 - مالک هر وقت می خواست حق داشت از اسب سورای دهقان (اگر اسب داشت) به طور مجانی استفاده نماید.

 -14 در اعیاد و هنگام عروسی و یا عزا در خانواده مالک، معمولا دهقان موظف بود برای او هدیه و خرج به برد، به نوکر، کدخدا گزیر و مهتر مالک پیشکش سهم و هدیه بدهد. دهقان هنگام عروسی برای خود و یا پسر و یا یکی از نزدیکانش می بایست به مالک دهی که عروس اهل آنجاست، "پیشکش" بدهد و از او اجازه ازدواج با "رعیت زاده اش" را به گیرد. مقدار این کونه بدعت ها به طمع ارباب، اقتدار دهقان و جیگاجوت زیر اختیارش بستگی داشت.

مثال هایی که از سه منطقه کردستان ایران در بالا آورده شد نشان می دهد که در دوران مورد بحث بهره ارضی و بدعت ها و بدهی ها و مکلفیت هایی که دهقانان در این سه منطقه به ملاکان می دادند چه از لحاظ فرم و چه از جهت محتوا اساسا بهم شبیه بودند. در هر سه منطقه بخش عمده بهره ارضی را بهره جنسی تشکیل می داد. به موازات آن، در هر سه منطقه بهره کار (پرداخت بهره زمین به وسیله کارکردن مجانی) و یا بقایای جدی آن نیز به چشم می خورد. در حالی که این دو فرم بهره ارضی به طور آشکار و بی پرده وجود داشت. ولی فرم بهره پولی به علل مختلف هنوز شکل کامل به خود نگرفته بود و انسجام کامل نیافته بود. مهم ترین این علت ها عبارت از این بود که تقسیم اجتماعی کار در کردستان هنوز عمق لازم را نیافته بود، بازار داخلی ضعیف بود و در میان روستاها و بازارها راه و وسایل نقلیه جدید و کافی وجود نداشت. مثلا اگر دهقانی که 4- 3 راس الاغ داشت، می خواست بهره جنسی خود را (مثلا 120 پوط گندم) به شهر برده و به فروشد و پول آن را به صورت بهره نقد (پول) به مالک بدهد، می بایست حداقل 5 بار این الاغ ها را بار می کرده و به شهر به برد و هر بار علاوه بر هزینه های دیگر، 4- 2 روز وقت تلف کند. تحمل چنین هزینه ها و اتلف وقت هایی از قدرت دهقان خارج بود. علت دیگر رشد نکردن بهر پولی سقوط متمادی و مداوم ارزش پول ایران بود. مثلا اگر دهقان با مالک قرار می گذاشت که هر سال از وی صد تومان بهره نقد به گیرد، اگر این بهره در سال اول معادل بود مثلا با صد پوط گندم، پس از 5 سال در نیتجه سقوط ارزش پول و بالا رفتن ارزش گندم، با مقدار کمتری گندم معادل می بود و لذا ملاکان می کوشیدند فرم بهره جنسی را حفظ کنند که از چنین خطری به دور به مانند.

در عداد علل کوشش ملاکان برای حفظ فرم بهره جنسی باید این را نیز ذکر نمود که از بین رفتن بهره جنسی و اسقترار بهره پولی می توانست ملاکان را از بسیاری از بدعت های سنتی فئودالی محروم سازد. بهره کار و بهره جنسی به مقتضای سرشت خود با جبر "غیر اقتصادی" و وابستگی شخصی دهقان به مالک توام بودند و لذا امکانات نامحدودی را به صورت "حق" اخذ بدهی های سنتی و بدعت های خود در آوردی ملاکان (علاوه بر بهره مالکانه)، به وجود می آوردند. ولی الغای این دو فرم بهره و استقرار بهره پولی، خود به خود مناسبات مالک و دهقان را در چارچوب "مبلغ معین شده از قبل طبق قرارداد" محدود می ساخت و این "ضرری" بود برای مالک. روشن است، ملاکان تا راهی برای پیش گیری از این "ضرر" پیدا نمی کردند دست از آن دو فرم بهره ارضی بر نمی داشتند. و بالاخره روحیه محافظه کاری و روتین حاکم بر عالم روستایی آن روز را نیز باید جزو علل عدم رشد بهره پولی حساب نمود.

ولی با وجود این ها در هر سه منطقه عمده کردستان دهقانان به نام "سرجفت"، "سورانه"، عیدی، پول الاغ، "خرج" و غیره مبلغی پول نقد هم به مالکان می دادند. قسمتی از این پول ها را (مثلا "سرجفت"، "خرج"، پول الاغ و غیره) به طور مشروط می توان بهره ارضی نامید. ولی این بهره نقدی مشروط قسمت اصلی بهره ارضی نبود و در مقابل بهره کار و جنسی که از دهقانان دریافت می شد اهمیت چندانی نداشت.

بهره پولی اساسا در رشته تولید نباتات صنعتی (چغندر قند، توتون، تریاک، کتیرا و غیره) توسعه می یافت. علت این امر نیز آن بود که خریدن و به کار بردن این محصولات به مثابه ماده خام و فروش محصولات حاصله از آنها عملا به طور انحصاری در اختیار دولت قرار داشت و این انحصار در برخی موارد عمده، جنبه رسمی نیز داشت. مثلا قبل از این که آخرین قانون انحصار دخانیات (1307 – 1928) به تصویب برسد، دهقانان از محصول توتون نیز به مالک بهره جنسی می دادند و اگر این انحصار ایجاد نمی گردید این وضع هنوز ادامه می یافت. ولی پس از استقرار انحصار دخانیات همه محصول توتون می بایست به دولت فروخته شود و آن گاه پول آن میان مالک و مولد تقسیم می شد. این نیز هنوز به معنای استقرار بهره پولی به معنای کامل خود نبود. زیرا مثلا مقدار آن قبلا و طبق قرار داد و به صورت مبلغ قطعی معین نمی شد بلکه به مقدار محصول و نسبت تقسیم آن میان مالک و مولد و قیمت توتون بستگی داشت. پول توتون به نسبت معمول در تقسیم دیگر محصولات، میان مالک و دهقان تقسیم می شد و این جز تلفیق و در هم آمیختن عناصر مختلف دو نوع بهره ارضی (بهره جنسی و بهره پولی) چیز دیگری نبود و در واقع نوعی از اسکال گذار از بهره جنسی به بهره پولی را در خود مجسم می ساخت. این نیز محصول طبیعی عقب ماندگی رشد اجتماعی- اقتصادی محیط و نشانه عمق و پایداری و جان سختی مناسبات فئودالی بود.

ولی برخلاف بهره پولی، وضع بهره کار و بهره جنسی صورت صریح و روشن داشت. بهره جنسی به حساب کاهش دایره عمل بهره کار، متمادیا گسترش می یافت. در اواسط قرن 20 ما شاهد منظره جالبی بودیم که گر چه در همه اجرای خود دقیقا یکسان نبود، ولی به طور کلی منظره یک واقعیت تاریخی بود. در همین سال ها (دراقتصاد "جوت بنده" کردستان) در مناطق جنوبی کرمانشاهان 20/8 محصول، در مناطق مرکزی سنندج 20/5 محصول و در مناطق شمالی مهاباد 20/4 محصول در سرخرمن به مالک داده می شد. به طوری که مشاهده می شود، هر قدر به شمال بیشتر جلو می رفت، مقدار بهره جنسی کمتر می شد و عموما مقام این نوع بهره ارضی تنزل می یافت. به نظر چنین می رسد که علت کلی این امر، فرق موجود میان این سه منطقه از لحاظ درجه رشد و نفوذ مناسبات سرمایه داری بود. ولی این عامل اصلی نه به طور مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم تاثیر خود را بر پروسه رشد بهره ارضی اعمال می کرد. توضیح این که در منطقه جنوب به علت رشد بیشتر مناسبات سرمایه داری اکثر ملاکان بزرگ از ده به شهرها و مراکز بخش ها منتقل شده بودند و لذا نه امکان نظارت شخصی بر املاک را داشتند و نه می توانستند از بسیاری از بدهی ها و بدعت هایی که هنگام سکونت در ده از آنها استفاده می کردند، دیگر استفاده کنند. بعلاوه، این ملاکان شهرنشین به تدریج به امور شهری روی می آوردند و در دهات خود در ابعاد سابق "زمین آقایی" و اقتصاد شخصی دایر نمی کردند و لذا نیاز چندانی به اخذ بهره کارو بیگاری از دهقانان نداشتند. به دلایل فوق، آنها می کوشیدند تلافی همه این "ضررها" و "محرومیت ها" را از طریق بالا بردن سطح بهره جنسی از دهقانان در بی آورند. البته، این فقط اجتمال است و مسئله به تدقیق مشخص نیاز دارد گرچه دلایل زیادی دال بر صحت این احتمال وجود دارد.

برای جمع بندی مسائلی که در باره تحول بهره ارضی در نیمه اول قرن 20 ذکر شد باید به عبارت "خالص شدن" بهره ارضی که در آغاز همین فصل مورد استعمال قرار گرفته، برگردیم. به طوری که مشاهده شد، جریان "خالص شدن" بهره ارضی از طریق العای مالیات ارضی سنتی دولتی و با برچیده شدن مکلفیت های ارضی گوناگون که با مالیات جنگی پاتریارکال – فئودال پیوند داشت، به پایان رسید. اطلاعات مشخصی که در بالا در مورد ترکیب بهره و بدعت ها و بدهی های ارضی در سه منطقه عمده کردستان آورده شد، بر درستی این مدعا گواهی می دهد. در ترکیب این بهره و بدعت ها و بدهی های اربابی، هیچ یک از مالیات های ارضی دولتی سنتی و از آن جمله مالیات جنگی در قرن 19 و اوایل ربع قرن 20 توسط خود دولت از کشاورزان و دامداران اخذ می شد و یا به وسیله صاحبان زمینان و در جزو بهره ارضی عمومی از آنان دریافت می گشت، مشاهده نمی شود. در این اطلاعات فقط به دو حال تصادف می شود که احتمالا برخی جوانب پدیده قدیمی بهره – مالیات را به یاد می آورد یکی از آنها "خرج" بود که در منطقه مهاباد از دهقانان گرفته می شد و دیگر 5/2 درصد محصول بود که در منطقه سنندج به عنوان مالیات دولتی توسط مالک از دهقانان و در جزو بهره ارضی وصول می گشت. اولی همان طور که در جای خود گفته شد، خصلی شرطی داشت و دومی با اشکالات کلی خواربار در ایران پس از جنگ جهانی دوم مربوط بود که آن هم پس از مدتی ملغی گردید.

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه نمایید                                                                                                        

 

1-    http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.ht

2-   http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12- www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.ht

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.htm

19- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galav

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavi

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.htm

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html

25- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.htm

26- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.ht

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/galavijh.htm

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/galavijh.htm

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/galavijh.html

30- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/galavigj.htm

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/galavijh.htm

32 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/galavijh.htm

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/galavijh.htm

34- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/glavijh.html

35- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/galavijh

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/glavijh.htm

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/glavijh.html

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/galavijh.html

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/galavigh.htm

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/galavijh.html

41 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.htm

42- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.html

43- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/galavijh.html

44 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/galawijh.html

https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/galavigh.html45-

46 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/glavijh.html

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 597  راه توده -  21 اردیبهشت  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت