درسی که باید شکست خوردگان از انتخابات بگیرند!
|
با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری کوشش برای تفسیر نتایج انتخابات از
هر سو آغاز شده است. شکست خوردگان انتخابات یعنی باند تحریمیهای خارج کشور
و دست راستیهای حکومتی داخل کشور هر کدام به شکلی در حال تفسیر نتایج
انتخابات هستند. مثلا پیام فضلی نژاد شاگرد حسن شایانفر و نوچه حسین
شریعتمداری در روزنامه کیهان از نتیجه انتخابات چنین درس گرفت: "دور از
انتظار نبود: رای قالیباف جذب نشد، ابتذال تتلو فاجعه آفرید و انرژی جنبش
دو روز آخر هدر رفت، میرسلیم کنار نرفت … یک اوج و فرود سریع."
سخنان فضلی نژاد در کل درست است. رای قالیباف به سمت رئیسی نرفت، دیدار
رئیسی و تتلو به افتضاح انجامید، میرسلیم کنار نرفت و … ولی این یک درک
بسیار سطحی از نتایج انتخابات و دلیل شکست راست است. دلایل این شکست را
باید در سطحی دیگر دید: چرا رای قالیباف جذب نشد؟ چرا دست به دامن تتلو
شدید؟ چرا میرسلیم کنار نرفت؟ اگر پرسشها را در این سطح بررسی کنیم آنوقت
میبینیم که شکست رئیسی نه در چند حادثه و بدبیاری و اشتباه بلکه
درراهکاریاست که در یک راهبرد چهل ساله ریشه دارد.
چرا رای قالیباف جذب رئیسی نشد؟ زیرا که قالیباف از آغاز با دو هدف تخریب
روحانی و آزمودن بخت خود دربرابر رئیسی وارد میدان شده بود. قالیباف غیر از
تخریب روحانی و دادن وعدههای پوچ یارانه و کارانه برنامهای نداشت. او
برنامه مثبت یک تحول، یک تغییر را ارائه نداده بود که نیروهایی را به
اندیشه وا دارد، آگاهانه در حول آن جمع کند و بتواند آنها را همراه خود به
سمت نامزدی دیگر هدایت کند. او با دادن وعدههای پوچ شماری سردرگم، مستاصل
و ناامید را دور این وعدهها جمع کرد. وقتی کنار رفت امید به تحقق آن
وعدهها و شعارها هم از بین رفت و آن جمع هم از هم پاشید. ولی چرا قالیباف
بجای تخریب و وعده و شعار برنامه مثبت یک تحول یا حداقل یک مدیریت دیگر را
ارائه نداد؟ برای آنکه قالیباف دارای چنین برنامهای نبود، چنین برنامهای
اصلا وجود نداشت و جناح راست اساسا با هدف تحول وارد انتخابات نشده بود.
آنها فقط آمده بودند قدرت را بدست بگیرند و برنامه دیگری را پیاده کنند
یعنی برنامه نظامی کردن سیاست و اقتصاد. همه وعدهها و شعارهای آنها برای
پنهان کردن برنامه اصلی شان بود.
اگر رای قالیباف جذب رئیسی نشد ضمنا برای آن بود که از آغاز اساس را بر عدم
صداقت و مهندسی افکار عمومی و بقول سردار ذوالقدر بنیانگذار جمنا "عملیات
چند لایه" قرار داده بودند: آوردن دو نامزد به صحنه تا نامزد اصلی معلوم
نشود. آنها نه به امید جذب رای مردم بلکه به امید پراکندن مردم از دور حسن
روحانی و عوامفریبی و پخش نقل و نبات و بهره گیری از سپاه و بسیج و لشکر
ناظران شورای نگبهان وارد انتخابات شده بودند.
با این نگاه
میتوان معتقد بود که ارزش500 هزار رای میرسلیم از ارزش میلیونها آرای
قالیباف بیشتر بود. اگر میرسلیم کنار
میرفت قطعا بالای 95 درصد آرای او جذب رئیسی
میشد چون آرای میرسلیم آرای حزبی بود. میرسلیم کنار نرفت علیرغم
مخالفتهایی که در همان حزب موتلفه از طرف امثال ترقی دربرابر وی وجود
داشت، زیرا موتلفه با حل شدن مداوم در جریان راست افراطی؛ یک روز احمدی
نژاد، یک روز جلیلی …؛ پایگاه اجتماعی سنتی خود را هم از دست داده است. اگر
حزب موتلفه در همه انتخاباتهای گذشته به زایده جریانهای راست حکومتی و
نظامی گرا تبدیل نشده و مستقل وارد انتخابات شده بود اکنون حداقل چند برابر
امروز رای داشت. بنابراین شکست رئیسی را به گردن میرسلیم نباید انداخت. عدم
کناره گیری میرسلیم خود واکنش دربرابر سیاستی بود که بیش از بیست سال است
موتلفه را به زایده نظامیان و امثال سردار ذوالقدر تبدیل کرده است، یعنی
جریانی در جناح راست حکومتی که غیر از خود هیچکس را
نمیپذیرد. عدم کناره گیری میرسلیم شاید عاقلانه ترین کاری بود که در تمام
این انتخابات از سوی یکی از جریانهای جناح راست انجام شد، به ویژه که در
نتیجه انتخابات تاثیری نداشت.
اما افتضاح تتلو ریشه در منفرد شدن جریانی داشت که از خرداد 76 بدینسو و
به ویژه طی چهار سال گذشته تخریب کرده و دربرابر مردم ایستاده بود. راست
حکومتی نتوانست حتی یک روشنفکر، یک هنرمند ملی را به سمت خود جلب کند چرا
که در تمام این سالها علیه روشنفکران، اندیشمندان و هنرمندان کشور سمپاشی
و کارشکنی و تخریب کرده بود. غیر از ناسزا، توهین، ممنوع التصویری، جلوگیری
از کار، جلوگیری از اجرای برنامه و کنسرت و تئاتر و فیلم و سانسور، جناح
راست در این سالها کار دیگری نسبت به روشنفکران کشور نکرده بود و آن هم به
دو دلیل. دلیل نخست آنکه روشنفکران کشور را در جبهه اصلاحات و تحولات
می بیند و دوم آنکه تصور
میکرد با فشار آنها را ناامید و از پشتیبانی از تحولات و دولت حسن روحانی
پشیمان خواهد کرد. نتیجه کار معکوس شد و راست ناگزیر دست به دامن تتلو شد.
تمام این انتخابات از آغاز تا پایان برای راست حکومتی یک شکست و فاجعه بود
برای آنکه راهبرد آن در طی چهار دهه گذشته در سمت کشاندن کشور به فاجعه
بوده است. تمام کوشش آن برای محدود کردن مردم، ایستادن در برابر مردم،
مقابله کردن با خواست مردم و تحقیر مردم سرانجام در یک جا نتیجه خود را بر
جای
گذارد و این جایی جز انتخابات نبود. این درسی است که راست باید از
انتخابات بگیرد و البته نخواهد گرفت یا لااقل بخشی از آنها که سرنوشت خود
را با مردم ستیزی و نظامیگری پیوند زدهاند نخواهند گرفت.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 599 راه توده - 4 خرداد 1396