تبعید و مهاجرت کردهای ایران علی گلاویژ(49 )
|
استثمار فئودال ها و فشار سلفخرها و دولت وابسته پهلوی و سرمایه خارجی و
بورژوازی کمپرادور ایران، اپیدمی های انسانی و دامی، قحطی و گرسنگی، جنگ ها
و یورش ها و قتل عام ها و غارت ها به اضافه تبعیض و ستم ملی و انواع علل
دیگر موجب آن می شد که توده های عظیم دهقانی به امید زندگی بهتر همیشه در
میان خود دهات و در میان دهات و شهرها و حتی گاهی به دیگر ولایات دور دست
ایران و کشورهای خارجی نیز مهاجرت نمایند. مثلا در سال 1307 (1928) در حدود
90 درصد از 4800 نفری که در نفتخانه و بان میل کار می کردند کردهای مهاجر
بودند که از قصر شیرین آمده بودند. در سال های بعد و به ویژه بعد از جنگ
جهانی دوم مهاجرین کرد ایرانی به سوی عراق، ترکیه، کویت، جمهوری فدرال
آلمان و حتی کانادا سرازیر شدند. اکثر کردهایی که به ویژه به عراق و کویت و
ترکیه مهاجرت می کردند دهقانانی بودند که به علل مشروحه در فوق مجبور به
جلای وطن شده بودند.
5- در باره مساله سرواژ (بسته بودن دهقان به زمین)
برای داشتن تصوری حتی المقدور کامل تر در باره وضع دهقانان باید مسئله
آزادی شخصی آنان را نیز مورد بررسی قرار داد. تحقیق این موضوع که آیا به
طور کلی در تاریخ کردستان سرواژ وجود داشته یا نه، وظیفه علمی مهمی است و
نیازمند پژوهش ویژه ای است. برخی از محققین مناسبات موجود میان عشایر غالب
و عشایر مغلوب را که در گذشته به طور مداوم و در مقیاس وسیع در کردستان
مشاهده می شده، به معنای علامتی از وجود سرواژ و یا تقریبا خود سرواژ
ارزیابی کرده اند که البته نمی توان با آن موافقت کرد. تا آنجا که پژوهش
های علمی اجازه می دهد، نمی توان ادعا کرد که گویا در کردستان در دوران
قرون وسطی، جدید و جدیدترن تاریخ، اصول سرواژ حکمفرما بوده است. سرجان ملکم
در سال 1810 نوشته است که در هیچ کشوری مردم از لحاظ حق انتخاب محل سکونت
به اندازه مردم ایران آزاد نیستند و جز کسانی که در خدمت دولت هستند و
تعداد بسیار قلیلی از افراد "زرخرید" بقیه مردم ایران بهر طرف بخواهند می
توانند سفر کنند. در شرایط حاکمیت اقتصاد طبیعی و مناسبات پاتریارکال اصولا
نیاز چندانی به آن نبود که دهقان به مثابه نیروی کار از محلی به محل دیگر
نقل مکان کند- صرف نظر از این که او حق چنین نقل مکانی را داشته باشد و یا
نداشته باشد. در کردستان اصولا جلوی نقل مکان دهقانان گرفته نمی شد و تا
فشار سیاسی و اجتماعی و یا سوانح طبیعی افراد را مجبور نمی کرد، آنها مسکن
مالوف خود را ترک نمی نمودند. فرهاد میرزا معتمدالدوله حکمران کردستان در
سال 1248 (1869) به درستی می نوشت: رعیتی که صد سال در محلی زندگی نموده و
در آنجا خانه و کاشانه ای برای خود ایجاد کرده است، وقتی که موطن خود را
رها کرده و رو در دیار غربت می گذارد معلوم می شود که یک ظلم خارج از طاقت،
او را به این کار واداشته و یا مکان سابق به او تنگی می کرده است.
در منابع و اطلاعاتی که تا کنون به دست ما رسیده است در هیچ جا حتی اشاره
ای هم وجود ندارد که بر مبنای آن بتوان ادعا نمود که گویا در قرن 19 در
ایران و یا در کردستان ایران رسما اصول سرواژ وجود داشته است. فقط در کتاب
"گنج شایگان" مطلبی درج شده که می گوید: در ولایت کردستان و گروس رسم بر
این بود که رعایا هنگام تغییر مکان و انتقال از ملکی به ملکی دیگر می بایست
مبلغ 80- 34 قران به عنوان حق "مطلق العنانی و آزاد بودن" به حکومت و یا
رئیس مالیه محل بپردازند و اجازه نامه ای به نام "تعلیقه" دریافت نمایند.
بدون داشتن چنین "تعلیقه ای" هیچ رعیتی حق تغییر دادن محل سکونت خود را
نداشت. این مالیات از آنجا که مغایر با "آزادی شخصی" بود، در آغاز مشروطه
با اجازه مجلس توسط وزارت مالیه ملغی گردید. روشن است که این یگانه سند
تاریخی را نمی توان به دلیل بر وجود سرواژ در کشور محسوب نمود، لااقل به
این دلیل که: حق "مطلق العنانی و آزاد بودن" نه به مالک بلکه به دولت داده
می شد و منظور دولت از وضع این مالیات بسته نمودن دهقانان به محل سکونتشان
نبوده است، بلکه این بوده است که به این وسیله از نقل و انتقالات خودسرانه
که موجب "گم شدن رعایا" و غیر ممکن الوصول گشتن مالیات می شد جلوگیری
نماید. اگر فرضا در این امر چیزی شبیه به این و یا آن جنبه اصول سرواژ به
نظر آید، هدف آن نه حفظ منافع مستقیم ملاکان، بلکه منافع دولت بوده است.
یعنی منظور از وضع عوارض "مطلق العنانی و آزاد بودن" این نبوده است که رعیت
را مثل مولد مستقیم به ملک ارباب بسته سازد، بلکه این بوده است که رعیت را
مثل تبعه پادشاه در زیر نظارت و سلطه حاکمیت دولت نگاه دارد. این حال می
تواند به مثابه یکی از مظاهر مالکیت عالی حکومت بر اراضی کشور ارزیابی شود
و نه دلیل بر وجود سرواژ. در واقع نیز کوشش دولت (و نه مالک) برای نگاه
داشتن دهقان در محل معین بیشتر به تداعی معنی تمایل دارد. ولی همان طور که
گفته شد این یگانه فاکت تاریخی نمی تواند دلیل بر وجود سرواژ در دوران
مربوطه باشد. واقعیت این بود که تغییر مکان رعایا از ملک یک شخصی به ملک
شخص دیگر با هیچ قانونی قدغن نشده بود و رعیت حتی در کردستان و گروس هم پس
از پرداختن مبلغ فوق الذکر و دریافت "تعلیقه"، از محل سابق به محل جدید نقل
مکان می کرد.
ولی مطالب فوق در نفی سرواژ به این معنی نیست که گویا دهقانان هیچ گونه
وابستگی به فئودال ها و ملاکان نداشتند. اسناد نشان می دهد که دهقانان به
حکم ضرورت های اقتصادی – تولیدی و پیوندهای پاتریارکال – قومی و مناسبات
دینی و عوامل دیگر از این قبیل، خواه ناخواه از لحاظ شخصی به صاحب زمین
وابسته بودند. یعنی دهقان به زمین بسته نبود، بلکه نسبت به صاحب زمین
وابستگی شخصی داشت و این وابستگی نه رسما و نه عملا هرگز به سطح سرواژ
کلاسیک ارتقاء نیافته است.
از اواسط قرن 19 کشاورزی با سرعت هر چه بیشتر به منبع درآمد نقدی مبدل می
شد. صاحب زمینان کردستان نیز می کوشیدند تا زمین بیشتری را زیر کشت قرار
دهند و کشت نباتات پر درآمد جدیدی را در کردستان معمول سازند. از آنجا که
در آلات و فنون و اصول کشاورزی هیچ گونه تغییر کیفی ایجاد نشده بود، صاحب
زمینان می کوشیدند تا از طریق متمرکز کردن مقدار بیشتر نیروی کار و مهم تر
از همه با تضمین بقای این نیروی کار در اختیار خود، به هدف فوق، یعنی توسعه
تولیدات کالایی نایل شوند. لذا در میان مالکان مبارزه در راه در اختیار
داشتن نیروی کار بیشتر به تدریج شدت می یافت و در متن این مبارزه سنت هایی
شکل می گرفت.
برخی از محققین و شخصیت های سیاسی و اجتماعی بر این توافق داشتند که در
روستاهای ایران شدیدترین اشکال وابستگی شخصی رعیت به ارباب وجود داشته است.
مثلا سلطانزاده در سال 1922 (1301) می نوشت: اگر چه دهقانان ایران به صورت
سرواژ به زمین بسته نیستند، ولی در این کشور نوعی برده داری حکمفرماست که
حتی اروپا هم هرگز همانند آن را به خود ندیده است. واسیلفسکی در سال 1932
(1311) می نوشت: گرچه دهقان کرد از لحاظ نظری به مثابه یک مسلمان آزاد است،
ولی در حقیقت نسبت به مالک در حال وابستگی سرواژ قرار دارد. به نظر ما
سخنان این دانشمند مطلع و معتبر را نه به مثابه دلیل وجود سرواژ در
کردستان، بلکه فقط به معنای وجود وابستگی شخصی شدید رعیت نسبت به ارباب
باید تفسیر نمود. در واقع نیز در نیمه دوم قرن 19 و به ویژه پس از جنگ
جهانی اول که بعلل مشروح در فوق رقابت بر سر به دست آوردن نیروی کار بیشتر
در میان ملاکان شدت گرفت، نوعی تمایل جهت بستن دهقانان به زمین نیز در حال
شکل گرفتن و به حال سنت درآمدن بود. این گرایش گرچه از سوئی با نیازهای رشد
سرمایه داری در ایران اصولا مغایر بود، ولی از سوی دیگر، با منافع بورژوازی
ایران که قسمت مهمی از سرمایه خود را در خریدن ده به کار انداخته بود و می
کوشید بر اساس شیوه فئودالی و نیمه فئودالی این دهات را آباد و دایر نگاه
دارد و درآمد تضمین شده هر چه بیشتر از آنها به دست بیآورد، مطابقت داشت و
حتی حالت ضرورت به خود می گرفت.
برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر می توانید مراجعه نمایید:
1-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.ht
2-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html
3 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html
4 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html
5 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.htm
6 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html
7 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html
8 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html
9
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html
10 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html
11 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html
12-
www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562
13
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html
14-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html
15 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html
16-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html
17-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.ht
18-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.htm
19-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galav
20-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavi
21 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh
22 -
http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.htm
23 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html
24-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html
25-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.htm
26-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.ht
27 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/galavijh.htm
28 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/galavijh.htm
29 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/galavijh.html
30-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/galavigj.htm
31-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/galavijh.htm
32 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/galavijh.htm
33 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/galavijh.htm
34-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/glavijh.html
35-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/galavijh
36 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/glavijh.htm
37 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/glavijh.html
38 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/galavijh.html
39 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/galavigh.htm
40 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/galavijh.html
41 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.htm
42-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.html
43-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/galavijh.html
44 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/galawijh.html
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/galavigh.html45-
46 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/glavijh.html
47 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/galavijh.html
48 -http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/glavijh.html
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 599 راه توده - 4 خرداد 1396