برخی بررسی ها... احسان طبری ( 55) دریابید این جهان را دنیای دگر را کس ندیده!
از خیام بسیار شنیده ایم. برخی رباعیات او فلسفه زندگی است و برخی ابیات و مصرع های دوبیتی های او به ضرب المثل فارسی تبدیل شده است. در اعماق باورهای او که نفی وعده های روحانیون و مذهبیون در باره دنیای پس از مرگ است، در رباعیاتش منعکس است، بی اعتقادی و بی اعتنائی به تبلیغ زندگی در دنیای پس از مرگ نهفته است. این ناباوری به "آن دنیا" در حد ستایش لذت های این دنیا در رباعیات خیام منعکس است. شمار این رباعیات کم است اما به مصداق "کم گوی و گزیده گوی چون دُر" همان هائی که از او باقی مانده و یا هر آنچه را سروده "دُر" همه دوران هاست. این همان نکاتی است که طبری آن را در رباعیات خیام ریشه یابی فلسفی و تاریخی کرده و در تائید نظرات خود از صادق هدایت نیز هم نظری را می یابد و می نویسد.
|
فصل بیست و دوم
کیش لذت
تبلیغ کیش لذت در افکار فلسفی و ادبیات بسیاری از ملل باستان رواج کامل
دارد. گاه چنان شباهتی مابین برخی از متون متعلق به متفکران ملل دیگر و
محتوای رباعیات خیام مشاهده می شود که اندیشه امکان اقتباس فکری خیام از
دیگران به ذهن خطور می کند. به ویژه، در این زمینه نکته ای که درخورد پژوهش
استشباهت فوق العاده افکار و حتی کلمات خیام با یک سند قدیمی مصر و با
نظریات برخی از فیلسوفان هندی است.
الف. کیش لذت و یک پاپیروس مصری
پاپیروسی مصری، «نغمه بربط نواز»، که اشعار آن به زمان سلسله های قدیم
مربوط است، در مصر باستان شهرتی شگرف داشت. قریب قرنی این نغمه را در بزم
ها می خواندند و بر دیوار مقابر نقر می کردند. با آن که متن این نغمه و
مطلب آن – که هماهنگی شگرفی با بخشی از افکار خیام دارد – منافی احکام مذهب
رسمی مصر و کیش خدایان و ارباب انواع بود، روح اسارت ناپذیر انسانی بدین
نغمه حق اهلیت بخشیده بود و پرو بال این مرغ را در ظلمات سیطره شوم کهنه
خونخوار فراعنه بی رحم گشوده بود. متن نغمه مصری موسوم به «نغمه بربط نواز»
چنین است:
«پیکرها نابود می شود و پیکرهای دیگری جای آن را می گیرد و از ایام نیاکان
ما چنین بوده است. فراغنه ای که پیش از ما زیسته اند اینک در اهرام خویش
غنوده اند و آن هایی نیز که این مقابر را ساخته اند دیگر نیستند. آیا چه
شده اند؟ و سخنان "ایم خوتب" و "خارده دف" را شنیده ام. سخنان این مردان بر
لباس همگان است، ولی مقابر آن ها چه شد؟ دیوارهایش فرو ریخته و اثری از آن
به جای نیست. گویی خود نبود. کسی از آن جهان نیامده تا بگوید که گذرانش
چگونه بوده است تا قلوب ما را تسکینی بخشد. پیش از آن که تو نیز بدانجای
روی نمایی که آن ها رفته اند، شاد باش تا دل را واداری که فراموش کند که
روزی در گورت خواهند نهاد. تا زنده ای به دنبال خواهش دل برو، با مرمکی سرو
بر را آرایش ده، جامه نازک برتن کن، خود را با روغن های معطر خدایان ضماد
کن، بر لذت خویش بیفزای، مگذار که دلت پژمان شود. در این جهان پیرو دل خود
باش و تا آن که روز مویه گری در نرسیده غمناک مشو. دلی که آرامش پذیرفت،
ناله را نخواهد شنود. مویه گری ترا از ظلمت جهان تحت الارض رهایی نخواهد
بخشید. روزها را پرنشاط به سر آورد و برای هر کار دل را اندوهگین مکن. کسی
دارایی خود را به گور نخواهد برد. کسی که رفته است بازگشتنی نیست».
منشاء روحی و فکری پیدایش این نغمه با منشاء پیدایش افکار خیام همانند است:
اعتراض و پرخاش خشمگین علیه مذاهب مسلط عصر که جهان و تن و زندگی را خوار
می شمردند و کیش مرده پرستی و لابه گری ابدی در باره مرگ و ترس دائمی از
عذاب های آن جهان را موعظه می کردند. ضمنا این افکار محتوای اندرز به
خردمندان جهان برای افکندن خود در آغوش الهه عیش و لذت به قصد فراموشی آن
واقعیت شومی است که افکار نازک را رنج می داد. طبیعی است که این فلسفه می
توانست برای شاهزاده و یا امیر مصری سودمند باشد که قادر بود دردهای تفکر و
رنج های خردمندی را با عیش و نوش تسکین دهد و الا فلان برده مصری از کیش
لذت طرفی نمی بست. شگفت این جاست که طبقات رنجدیده جامعه پرخاش خود را به
صورت «کیش ریاضت» در می آورند. انگلس متذکر می شود که ریاضت کشی و اعراض از
لذات همانا بروز قدرت نفی و انکار طبقات رنجدیده جامعه است. در عین حال،
کیش لذت و بی خبری وسیله گریز افراد مرفه و در عین حال آگاهی بود که نه قصد
نبرد با وضع موجود داشتند، نه بدان تسلیم می شدند و نه آن را تحمل می
کردند. در انجیل آمده است که «در خرد بسیار اندوه بسیار است». این خردمندان
اندوهگین که ضمنا قادر بودند اندوه خود را با عیش بکشند به دامن کیش لذت
پناه می بردند. بدین سان، کیش لذت و کیش ریاضت دو شکل بروز پرخاش اجتماعی
در دو طبقه است و به همین جهت است که نظیر این تعالیم که در پاپیروس مصری
دیده می شود، در محیط های اجتماعی دیگر نیز پدیدار می شود. به سیر خود
ادامه دهیم.
ب. کیش لذت در فلسفه هندی
مساله با عمق بیشتری، با عمقی نظیر افکار خیام در فلسفه ماتریالیستی
«لوکایاتا» در هند باستان تکرار می شود. بر راس جریان لوکایاتا متفکری به
نام بری هاسپاتی قرار داشت (قرن های 7 – 8 قبل از میلاد). لوکا یعنی جهان
یا دهر. بری هاسپاتی علیه مرتاضیت و به مثابه واکنشی در قبال آستیسم هندی،
کیش لذت و پرستش زندگی را رواج داد. از رشته های فکری منشعب از لوکایاتا
مکتب «چارواکا» است. کلمه چارواکا با کلمه «چارواژه» فارسی هم ریشه است.
این مکتب را از آن جهت چارواکا نامیدند که پیروان آن معتقد به چهار عنصر آب
و خاک و باد و آتش به مثابه عناصر اولیه هستی بوده اند. مکاتب لوکایاتا و
چارواکا تعالیم فلسفی مفصلی دارند، ولی از آن میان تنها تعالیم اخلاقی آن
ها شهرت یافته است و این پدیده در دوران باستان اغلب دیده می شود و علت نیز
آن است که بخش اخلاقیات برای عامه مفهوم تر از بخش منطق و تئوری شناخت و
ماوراء الطبیعه و غیره است، و به همین دلیل شهرت می یابد و باقی می ماند.
موافق تعالیم لوکایاتا و چارواکا آرمان زندگی کسب لذت است نه وصول به خیر و
نجات. لذت (کاما) و ثروت (آرتخا) هدف اصلی کار و کوشش زندگی است. نیک چیست؟
آن چه که مایه لذت شود. بد کدام است؟ آن چه که موجب الم گردد. ثروت از آن
جهت نیک است که سبب فراهم کردن اسباب لذت است. بهشت و جهنم افسانه ای بیش
نیست. در آثار متعلق به فلسفه چارواکا مانند «کاماسوترا» روی این فکر که
خیام نیز تکیه می کند تکیه شده است که نباید عیش نقدینه این جهان را به
خاطر لذات موهوم آن جهان رها کرد. در کاماسوترا می خوانیم:
«کبوتر امروزی به از طاووس فردا است. صدف واقعی از سکه زرین ولی ناسره برتر
است. نادان کسی که نقدینه خود را به دیگری امانت دهد».
شایان ذکر است که شادروان صادق هدایت در مقدمه بسیار جالب کتاب ترانه های
خیام خود به پیوند اندیشه های خیام با چارواکا توجه داشته است. وی از کتاب
دبستان مذاهب نظریات چارواکا را نقل می کند. دبستان مذاهب روی هم رفته وصف
درستی از نظریات اتیک [اخلاقی] چارواکا داده است که با آن چه ما در فوق از
روی منابع متین تری (مانند مدخلی بر فلسفه هند، تالیف س. چاترجه و د. داتا
و تاریخ فلسفه هند، تالیف ری) آورده ایم تطبیق دارد. از جهت مزید فایده نقل
قول هدایت را از دبستان مذاهب در ذیل می آوریم:
«عقیده چارواکا آن است که ایشان گویند چون صانع پدیدار نیست و ادراک بشری
به ثبات آن محیط نیارد شد ما را چرا بندگی امری مظنون و موهوم بل معدوم
باید کرد؟ و به هر نوید جنت و راحت آن از کثرت حرص ابلهانه دست از نعمت ها
و راحت ها باز داشت. عقل نقد را به نسیه ندهد. آن چه ظاهر نیست باور کردن
آن را نشاید. ترکیب جسد موالید از عناصر اربعه است. به مقتضای طبیعت یک چند
با هم تالیف پذیر شدند... چون ترکیب متلاشی شود معاد عنصر جز عنصر نیارد
بود. بعد از تخریب کاخ تن عروجی به برین وطن ناز و نعیم و یا نزول به نار و
جحیم نخواهد بود».
ج. کیش لذت در فلسفه یونان
نظریه هدونیسم (لذت پرستی) را به ویژه مکتب سیرناییک بسط داد. این نظریه از
لحاظ ریشه معرفتی خود از آن جا برخاست که در مکتب سیرناییک حس را ملاک و
ضابطه معرفت می شمردند. به قول لنین حس به مثابه پرنسیپ تئوری معرفت با حس
به مثابه پرنسیپ تئوری اتیک درآمیخت. گفتند اگر حس منشاء علم است، پس تسکین
احساس و تامین لذت آن بهترین و مهمترین اصل اخلاق است. اریستیپ (435 ق. م)
که فیلسوفان قرون وسطایی ما او را ارسطقس می نامند و تئودور معروف به کافر
(آته ایست) که قرن چهارم قبل از میلاد می زیست، نمایندگان معروف مکتب
سیرناییک هستند. تئودور را در زمان خود به مناسبت مخالفت با خدایان از آتن
تبعید کردند. مکتب سیرناییک، چنان که گفته شد، «ادنه» [یا] لذت را پایه
آرامش روح و هدف زندگی می شمرد. واژه «هدونیسم» از همین ریشه یونانی آمده
است. ادنه مانند کامای هندی است و در فلسفه خیام به خوشی و عیش تعبیر می
شود. آیا بین مکتب سیرناییک یونانی و لوکایاتا و چارواکا هندی و طرز تفکر
نغمه بربط نواز مصری ارتباط واقعی وجود داشته است؟ بر نگارنده روشن نیست و
زمینه جالبی برای فحص و پژوهش است، ولی آن چه مسلم است کیش لذت و خوشی در
هر سه مورد با نفی عقاید مذهبی عصر، با انکار جهان بینی های مسلط مذهبی
همراه است. خیام نیز مانند آنان در حقایق مذهب شک می کند، می گوید «کس خلد
و جحیم را ندیدست ای دل»، کسی از جهان آن سوی مرگ خبری ندارد، بنابراین
حالی باید دل شیدا را خوش داشت. صرف نظر از وجود پیوندهای واقعی تاریخی،
احتمال توارد، احتمال اقتباس و تقلید فکری، آن چه مسلم است آن است که همه
این مکاتب زاده محیط همانند اجتماعی و طبقاتی هستند. سراینده گمنامی «نغمه
بربط نواز»، بری هاسپاتی هندی، اریستیپ و تئودور آته ایست آتنی، خیام
نشابوری نمایندگان قشر روشنفکران بصیر و سرکشی هستند که آن قدر خرفت نیستند
که به دروغ مذاهب مسلط عصر باور کنند، آن قدر رنجکش نیستند که علیه نظام
اجتماع قیام کنند و آن قدر مرفه و ثروتمندند که درد وجود و رنج هستی خود را
با لذات و عیش ها تسکین بخشند. آن ها جهان مخوف آن سوی مرگ را که مذاهب
توصیف می کنند به سود جهان مادی و واقعی موجود انکار می کنند. به قول خیام،
«این نقد» را خود بر می دارند و «آن نسیه» را به زاهدان ریایی وامی گذارند.
برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه نمایید:
1 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht
2 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht
3 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm
4 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm
5 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm
6-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm
7 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm
8 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht
9 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm
10 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm
11 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html
12 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html
13 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html
14 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html
15-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html
16 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html
17 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm
18-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html
19 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html
20-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html
21-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html
22 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html
23
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html
24 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html
25 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html
26 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html
27 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html
28 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html
29 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html
30 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html
31-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html
32-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html
33 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html
34 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html
35 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html
36 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html
37 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html
38 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h
39 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html
40 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html
41-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html
42 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html
43 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html
44 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html
45 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html
46-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html
47 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html
48 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html
49 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html
50 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html
51-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.html
52 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.html
53 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html
54 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 599 راه توده - 4 خرداد 1396