راه توده در سیاست و مشی توده ای تزلزل ندارد
|
در سیاست و نوع نگاه راه توده به رویدادهای ایران تزلزل وجود ندارد. این سیاست و عدم تزلزل بر اثر شناخت عمیق از رویدادهای انقلاب 57 و سالهای نخست جمهوری اسلامی بر می خیزد و طبیعی است که مشی و سیاست رهبری وقت حزب توده ایران در این دو عرصه مورد توجه عمیق ماست. و باز طبیعی است که این مشی به معنای درک تحولات و تغییرات طی 4 دهه گذشته نیز هست. یعنی، ما "اصل" و "اسلوب" را حفظ کرده ایم و با کمک آنها به استقبال تفسیر رویدادهای ایران می رویم. برای نمونه بخش های مهم سرمقاله 7 مرداد 1387 را انتخاب کرده ایم تا در تائید استواری راه توده بر اصول و اسلوب نگرش به اوضاع ایران تردید نداشته باشید. این سرمقاله با عنوان "سرنخ کلاف پیچ در پیچ مذاکره با امریکا در کجاست؟" حدود 9 ماه پیش از پایان دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد و برگزاری انتخابات منجر به کودتا در سال 1388 نوشته شده است. ماه ها پیش از مناظره های تلویزیونی و هشدارهای میرحسین موسوی درباره فاجعه ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد. با هم مرور کنیم:
«فاجعه "احمدی نژاد" در پایان چهار سال اول، در یک چهار سال دیگر و بعنوان دوره دوم ریاست جمهوری وی ادامه خواهد یافت؟ این، بتدریج به سئوال بزرگی در جمهوری اسلامی تبدیل میشود و به همین دلیل، در کنار پیش بینیها و رایزنیها سیاسی، نگرانیهای ناشی از زمینه چینی دولت برای تبدیل چهار سال فاجعه، به 8 سال فاجعه نیز تشدید شده است. آن دستهای به ظاهر پنهان و از روز آشکارتر برای آنها که رویدادهای ایران را بیوقفه در سه دهه گذشته دنبال کرده اند، به هر قیمت ممکن می خواهند ریاست جمهوری او را چهار سال دیگر تمدید کنند. در این شرایط اگر به ریشههای دلایل و انگیزههای بر سر کار آوردن احمدی نژاد راه برده نشده و تمام توجه روی آن متمرکز نشود، مانوورها و مخالفتهای سیاسی چاره ساز نبوده و ما شاهد باقی ماندن او بر مسند ریاست جمهوری برای 4 سال دیگر خواهیم بود. از جمله خطرات ناشی از تداوم ریاست جمهوری او برای 4 سال دیگر و یا دست به اقدامی جنون آمیز زدن، در صورت قطعی دانستن باخت در انتخابات ریاست جمهوری مطرح است. امریکا چه اختلافی می تواند با دولتی داشته باشد که برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی، پس از 3 دهه، سرانجام به آستانه انحلال قانون کار متاثر از انقلاب 57 رسیده است؟ امریکا چه اختلافی می تواند با دولتی داشته باشد که "سوبسید" دولتی را به بهانه دادن "یارانه" که وسیع ترین اقشار فقر و غارت شده زیر پوشش آن میتوانند حداقل، توان خرید نان و شکر و قند را داشته باشند حذف می کند و همسو با بزرگترین خواستها و مقررات بانک جهانی می شود؟ امریکا چه اختلافی می تواند با دولتی داشته باشد که اجازه به کوچکترین تشکل سیاسی که مخالف آن باشد نمیدهد و آخرین نفسهای مطبوعات را می گیرد؟ امریکا چه اختلافی می تواند با دولتی داشته باشد که چهار نعل به سمت "قیمت بازار" و "قیمت آزاد" می رود؟ امریکا با ایران و آن جمهوری اسلامی مسئله دارد که در آن هنوز بقایای انقلاب 57، شعارهای آن، قانون اساسی آن، بحث آن، نیروهای مدافع و طرفدار آن خود را بروز دهد. اتفاقا از جمله ترفندها و توطئههای زیرکانهای که با بهره گیری از آن احمدی نژاد را بر سر کار آوردند و چهار سال دیگر هم می خواهند بر سر کار نگهدارند، جمع کردن ته سفره انقلاب 57 با شعار انقلاب است. شعاری که خلاصه بود و هست در کاپشن احمدی نژاد، سفرهای عوامفریبانه به شهرها و دهها جنجال آفرینی و سخن پراکنی عوامفریبانه دیگر. سوسیالیسم احمدی نژاد، مبارزه ضد امپریالیستی احمدی نژاد که در سر دادن شعار برای فریب مردم عرب منطقه خلاصه شد می رود که به سود اسرائیل و تشکیل جبههای از اعراب و اسرائیل در منطقه ختم شود. به درستی می توانند سئوال کنند: پس در چنین حالتی چرا باید نگران حمله نظامی امریکا به ایران بود و امریکا چه نیازی به براندازی حکومت کنونی در ایران دارد؟ پاسخ ما روشن است: اول- هر نوع حمله و آغاز جنگی، با هر بهانهای – ازجمله تولید بمب اتم در ایران- در پی حکومت واحد و متکی به قدرت نظامی در ایران و جمع کردن ته سفره انقلاب 57. دوم- دولت کنونی به سهم خود محرک این حادثه است، با یقین به نتیجه داخلی آن و سپس نشستن بر سر میز مذاکره نهائی با امریکا. این که در طیف فرماندهان سپاه و در طیف طراحان و مدافعان سیاست جنگی کسانی هستند که با نگاه ها، بلندپروازی ها، تحلیلها و تفسیرهائی متفاوت و زاویه دار به این سمت می روند، نباید موجب گمراهی ما در نتیجهای که در پایان می خواهند به آن برسند بشود. امریکا سهم ایران را در همراهی با سیاست منطقهای خود مطالبه می کند و یک حکومت نظامی سهم اقتصادی و نظامی خود را در منطقه می خواهد. حتی در صورت حمله به ایران نیز مذاکرهای که در پایان هر جنگی اجتناب ناپذیر است، از همینجا آغاز می شود، یعنی "سهم" ایران در همان دو حالتی که در بالا نوشتیم. به همین دلیل هر یک می کوشند، چه اکنون با طرح ادعاهای نظامی و مانورهای نظامی، جلب افکار مردم عرب منطقه، و چه فردا، متاثر از نتیجه حمله به ایران به همین نقطه مرکزی برای مذاکره واقعی برسند. بنابراین، بحث انتخابات ریاست جمهوری (سال 88) در دایرهای با این وسعت مطرح است، نه این که آقایان عبدالله نوری و حسن روحانی و کروبی بهترند و یا محمد خاتمی و یا میرحسین موسوی؟ قالیباف شانس دارد و یا لاریجانی؟ یا موسوی؟ با این نگاه به صحنه سیاسی موجود در کشور است که با قاطعیت می توان گفت دقیق ترین سخن را محمد خاتمی در باره آمدن و یا نیآمدن خود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری گفت: "آمدن من به شرایط و زمان بستگی دارد". این شرایط از نظر ما زمانی مناسب خواهد شد، که ریشههای سیاست نظامی و دورخیزهای حاکمیت نظامی بازشناخته شده و علاوه بر آگاهی نخبگان و سطوح گسترده سیاسی کشور- اعم از حاکم و غیر حاکم- تودههای مردم نیز حداقل در کلیات بدانند می خواهند آنها را به کدام مسلخ ببرند. حتی اگر در میان هدایت کنندگان و طراحان سیاست جنگی، کسانی دارای حسن نیت نیز باشند. بحث اصلی نه بر سر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آینده، بلکه بر سر ضرورت بسیج ملی برای مقاومت در برابر سیاست جنگی است و از دل این بسیج ملی است که شرایط جلوگیری از ادامه فاجعه احمدی نژاد و ادامه سیاست جنگی و حاکمیت نظامی برای 4 سال دیگر فراهم می آید. اگر شعار "صلح" به معنای نفی سیاست جنگی حاکم و سد راه تبدیل 4 سال به 8 سال فاجعه است، چرا نباید همه جانبه از آن دفاع کرد؟»
راه توده شماره 187 - دوشنبه 7 مرداد ماه 1387
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2008/july/sarmaghaleh-28-07.html
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 622 راه توده - 11 آبان ماه 1396