سرمقاله راه توده 623 نشانه های واقع بینی نظام و انزوای ماجراجویان را ببینیم!
|
در چند هفته اخیر اخبار و نشانههایی به چشم میخورد که از گرایش به نوعی عقلانیت و تامل در حاکمیت و در پیش گرفتن راه کاهش تنشهای داخلی و حرکت بسوی آشتی ملی خبر میدهد. چه نشانههایی در تائید این گرایش وجود دارد؟ آیا جدی و پایدار است؟ دلایل آن چه میتواند باشد؟ چه موانعی دربرابر آن قرار دارد؟ اینها پرسشهایی است که باید کوشید برای آنها پاسخهایی، ولو موقت، یافت. از جمله مهم ترین نشانهها در سمت این گرایش سکوت رهبر در دوران اخیر است. سخنرانیهای رهبر خود یکی از عوامل مهم ایجاد بیثباتی در کشور است و در پی هر سخنرانی ایشان موج جنجال و تنش است که به راه میافتد. بنابراین سکوت رهبر و خودداری وی از سخنرانیهای تحریک آمیز خود یک نشانه مثبت است. نشانه دوم کنترل رسانههای دست راستی و ائمه جمعه و ظاهرا تحمیل برخورد خویشتندارانه به رسانههای جناح راست دربرابر تحریکات ترامپ و وعدههای وی برای برهم زدن برجام و برقراری تحریمهای تازه بود که برخلاف آنچه تصور میشد به موجی از جنجال و تنش در کشور منجر نشد و حتی آتش زدن ماکت برجام در مراسم 13 آبان که مخالفان آرامش و آشتی ملی در کشور سازمان دادند نیز بازتاب رسانه ای چندانی نیافت و تقریبا همه رسانه ها (جز کیهان) از آن انتقاد کردند. نشانه سوم گشایشی است که بنظر میرسد در مسئله حصر موسوی و کروبی و رهنورد در حال روی دادن است که در واقع به معنای پایان کاسبی با فتنه و هموار شدن راه آشتی و وحدت ملی در برابر راه سرکوب است. بالاخره و شاید مهمتر از همه موضعگیری سردار شریف سخنگوی سپاه پاسداران در رد مصاحبه سردار نجات علیه اصلاح طلبان بود. تاکید سردار شریف بر اینکه سپاه کشور را به اصلاح طلب و اصولگرا تقسیم نمیکند سخنی دوراندیشانه و خلاف همه هویتی است که سپاه در طی سه دهه اخیر برای خود ساخته بود و نشان احتمال یک تحول تازه و بسیار مهم است. دلایلی چندی را میتوان برشمرد که میتواند این تحول را ناگزیر کرده باشد. وقوع تغییرات منفی در منطقه، خطر جنگ و حمله نظامی و احتمال بازگشت و افزایش تحریمهای اقتصادی، در کنار اوضاع خطرناک اقتصادی کشور و احتمال فزاینده بروز شورشهای توده ای، و بالاخره چهره بسیار منفی سپاه پاسداران در افکار عمومی ناشی از فعالیتهای اقتصادی و سیاسی آن، همه از جمله عواملی است که میتواند در احساس خطر در حاکمیت و پیدایش ضرورت حرکت به سمت افزایش انسجام و وحدت ملی موثر بوده باشد. این احتمال نیز بسیار جدیست که پشتیبانان جهانی ایران مانند روسیه و چین به رهبری کشور در زمینه بازی نکردن با آتش و خودداری از رفتارهای تحریک آمیز هشدار داده یا فشار وارد آورده باشند. احتمالا به مجموعه این دلائل است که مخالفان، ماجرای شلیک موشک از یمن به سوی عربستان را سازمان دادند و روزنامه کیهان نیز بلافاصله هدف دوم موشک پرانی از یمن را "دُبی" اعلام داشت تا هیزمی در تنور از نفس افتاده سیاست جنگی بگذارند، اما توقیف دو روزه این روزنامه بعنوان تنبیه، نشان داد که آن اقدام نیز حتی اگر برخی فرماندهان سپاه در آن دست داشته اند خودسرانه و نه سازمان یافته بوده و نظام هم با آن شلیک و هم جنجال آفرینی های درون کشوری بر سر این نوع حرکات مخالف است. ما در داخل کشور نیز شاهد شدیم که همزمان با آغاز گشایش در گره حصر، مخالفان این گشایش، حصر محمد خاتمی را کلید زدند که البته کلیدشان در قفل در شکست!! سیاست روحانی در هماهنگ کردن همه کابینه با رهبر، نیز قطعا در این تحول موثر بوده و میتواند رهبری را ناگزیر کرده باشد که از بازی کردن نقش اپوزیسیون و کارشکنی در کار دولت دست بکشد یا چنین کاری را ناممکن کرده باشد. پرسشی که در این شرایط وجود دارد آن است که این گرایش تا چه اندازه میتواند پایدار باشد یا چه موانعی در برابر آن وجود دارد؟ همه آن عواملی که در ایجاد این گرایش موثر بوده است میتواند بصورت مانع آن نیز عمل کند. چه خطر جنگ و حمله نظامی و وخیم شدن اوضاع منطقه، چه خطرهای ناشی از شرایط اقتصادی و احتمال فزاینده شورشهای داخلی، چه نتایج حاصل از فعالیتهای اقتصادی و سیاسی سپاه و از دست رفتن وجهه آن در میان مردم و … میتواند در جهت معکوس و توجیه ضرورت بکارگیری سیاست مشت آهنین و ایجاد "وحدت" از طریق سرکوب و خفه کردن صدای مردم و مخالفان بکار گرفته شود. بخش مهمی از حاکمیت، بخشی از فرماندهان سپاهی و نظامی، عناصر قدرتمندی در جناح راست و بالاخره عناصر نفوذی سازمانهای جاسوسی غرب و بویژه اسرائیل در حاکمیت که در پی کشاندن ایران به لبه پرتگاه و تحمیل سرنوشتی مشابه عراق و افغانستان و سوریه بدان هستند خواهان چرخش در سمت سیاست سرکوب هستند. اگر دلایل جهانی، منطقهای و داخلی میتواند به یک اندازه در جهت توجیه سیاست "وحدت" از طریق آشتی ملی یا از طریق سرکوب عمل کند، در آنصورت چه عواملی میتواند موجب برتری این یا آن بر دیگری شود؟ بنظر ما ضربه کمرشکن ناشی از شکست جناح راست و نامزد آن ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری، پیروزی گرایش به اصلاحات در انتخابات مجلس و شوراها، سیاستها و برنامههای دولت روحانی، و بالاخره وزن سنگین افکار عمومی بسود آشتی ملی از مهمترین عواملی است که بصورت مانع دربرابر گرایش حکومتی خواهان تحمیل یکپارچگی مبتنی بر سرکوب عمل میکند. حتی فشار احتمالی متحدان ایران، برچنین بستری میتواند تاثیرگذار در سمت غلبه این گرایش مثبت باشد. در این شرایط آخرین راه برای تغییر این گرایش کشاندن ایران به صحنه عملیات جنگی در منطقه است. خطر هم در همینجاست که عناصری که با گرایش در سمت آشتی و وحدت ملی مخالف هستند به عنوان آخرین تحریکات به حرکتهای جنون آمیز دست بزنند که عنوان بزرگ روزنامه کیهان در انداختن مسئولیت شلیک موشک به عربستان و حتی دوبی به گردن ایران نمونهای از این تحریکات است. در این شرایط، انتقادهای کوته بینانه از دولت روحانی بر مبنای وزن کمتر یا بیشتر اصلاح طلبان در آن؛ یا نامه نگاریهای فرصت طلبانه بنام دفاع از اصلاح طلبی کمکی نه به ایران میکند و نه به جنبش برای اصلاحات و تغییرات. در باقی ماندن کشوری بنام ایران و در پیروزی گرایش به آشتی و وحدت ملی است که منافع درازمدت جنبش برای تغییر و اصلاح نیز تامین میشود و انتخاب مردم و دولت روحانی در این مسیر گامهای اساسی و درست برداشته است. کسانی که این مسائل و شرایط را درک نمی کنند و با تضعیف روحانی عینک آفتابی - انقلابی به چشم می زنند، باید فکری برای توان ادراک سیاسی خود بکنند!
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 623 راه توده - 18 آبان ماه 1396