زایش چپ نو در کشور ترکیه زایش چپ نو در کشور ترکیه نشریه نیولفت ریویو "چنگیز گونش" برگردان: فروزنده فرزاد "بخش نخست"
|
حزب چپگرای دموکراتیک خلق (HDP) 13 درصد آراء یعنی 80 کرسی پارلمان ترکیه را درانتخابات ژوئن 2015 بدست آورد؛ این نخستین باردر تاریخ ترکیه بود که یک حزب چپگرا چنین موفقیتی بدست می آورد؛ نتیجه یی شگفت آور برای سازمانی سیاسی که تنها 3 سال از عمرش گذشته بود. از آن آغاز امیدبخش تا کنون، حزب دموکراتیک خلق با سرکوب حزب حاکم عدالت و توسعه (AKP) و رهبرش رجب طیب اردوغان روبرو بوده است. هزاران تن از اعضای حزب و از جمله رهبران برجسته ی آن دستگیر شده اند؛ اوباش به دفاتر حزبی بویژه در غرب ترکیه حمله کرده اند و بمب گذاریهای تروریستی به گردهمایی های عمومی حزب آسیب زده است. درگیری و برخورد میان نیروهای امنیتی دولتی با چریکهای حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) و در نتیجه غلیان شوونیسم ترک نیز به تمایلات و هیجانات ضد حزبی دامن زده است. اینکه چنین فشارهایی تا چه اندازه بر پایگاه اجتماعی حزب اثر گذاشته، چندان روشن نیست اما بی گمان حزب بر جامعه ی ترکیه نقش خود را نگاشته است. راهی که این حزب پیموده را تنها در بستر تاریخی مبارزه برای دموکراسی در ترکیه و ایجاد یک نیروی چپگرا در چنان دموکراسی میتوان فهمید. تاریخ جنبش رادیکال در ترکیه به گذشته یی بسیار دورتر از انتخابات 2015 باز میگردد؛ به سال 1920 و زمانی که تبعید شدگان در اتحاد شوروی، حزب کمونیست ترکیه را بنیاد نهادند. یکسال بعد رهبر حزب مصطفی صوفی به دام رژیم کمالیست ترکیه افتاد و همراه چند تن از رفقایش کشته شدند. با وجود اینکه روشنفکران پیشرو و شناخته شده یی از جمله بزرگترین شاعر کشور یعنی ناظم حکمت هوادار حزب بودند، حزب کمونیست نیرویی وسیع نداشت و تا سال 1946 هنگامیکه عصمت اینونو، جانشین آتاتورک، دست به اصلاحات از بالا زد و فضای سیاسی را بازتر کرد، غیرقانونی ماند. جنبش چپ تنها در دهه ی شصت مورد اقبال مردم قرار گرفت و این زمانی بود که گروهی از اتحادیه های کارگری، حزب کارگران ترکیه (TIP) را تشکیل دادند. حزب تازه تاسیس بر مبارزه ی پارلمانی برای رسیدن به سوسیالیسم تکیه داشت و در انتخابات 1965 شرکت کرد ولی تنها 3 درصد آرا را به دست آورد که بیشتر از مناطق کردنشین بود. برای مدتی کوتاه این حزب توانست نماینده ی خواست کارگران و دهقانان در نظام سیاسی ترکیه باشد اما نتایج ضعیفی که در انتخابات 1969 گرفت به کشمکشهای درون حزبی انجامید. چندی پس از کودتای نظامی مارس 1971 حزب بسته شد و رهبرانش گرفتار شدند. در سالهای بعد سرکوب نیروهای مخالف و بویژه چپگرایان و فعالان کرد شدت گرفت و هزاران تن دستگیر و شکنجه شدند. گروههای چپ نو در دهه ی هفتاد پا به میدان گذاشتند ولی چند دستگی و انشقاق بر سر این یا آن تئوری مارکسیستی در جنبش زیاد بود و همزمان ناچار بودند در شرایط سیاسی خشنی فعالیت کنند. تحت تاثیر مائویسم و نظرات چه گوارا بسیاری از سوسیالیستهای ترکیه به مبارزه ی چریکی علیه دولت روی آوردند اما ظرفیت میدانی آنها همواره از راست افراطی و سازمان "گرگهای خاکستری" شان که حمایت ماشین دولتی را هم داشت، کمتر بود. افزون بر این، ناسیونالیسم ترک نفوذی قوی در جنبش سوسیالیستی داشت و در نتیجه مانع از تفاهم بر سر برنامه یی جامع بود که مورد توجه اقلیتهای کشور و بویژه کردها هم قرار گیرد. در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد برخورد میان چپ و راست سیاسی در ترکیه بالا گرفت و گروههای سوسیالیست هم سخت چند دسته باقی ماندند. 12 سپتامبر 1980 ارتش ترکیه قدرت را به دست گرفت و ضربه ی سختی به جنبش چپ زد. نظامیان هزاران تن از فعالان سیاسی را به زندان انداختند و صدها تن زیر شکنجه به کام مرگ افتاندند. بسیاری هم در تبعیدی خود خواسته به اروپا گریختند. وقتی نظامیان در 1983 اداره ی کشور را به دولت غیر نظامی بازگرداندند، جنبش سوسیالیستی رمقی نداشت. قانون اساسی جدید شرط دست کم 10 درصد آرا را برای ورود به پارلمان مقرر کرده بود تا به این وسیله مانع از حضور مخالفان در نظام سیاسی شود. با این شرط چپ ترکیه نمیتوانست در دوره ی پسا دیکتاتوری اثرگذار باشد. اواخر دهه ی 80 و اوایل دهه ی 90 میلادی حزب چپ میانه ی سوسیال دموکراتیک خلق (SHP) که 25 درصد آرا انتخابات 1987 و 20 درصد انتخابات آینده را بدست آورد، تنها پایگاه رای دهندگان تحولخواه بود. مشکل اماآن بود که این حزب نیز نتوانست برنامه یی ارائه کند که بتواند احزاب محافظه کار حاکم در ترکیه را به چالش بکشد. پس از 1991 این حزب در ائتلاف راست میانه به رهبری حزب "راه راست" سلیمان دمیرل جذب شد و در میانه ی دهه ی نود با حزب کمالیست جمهوری خواه خلق (CHP) ادغام شد. شماری گروههای کوچکتر هم در دهه های 1990 و 2000 فعال بودند اما تلاشهایشان دستاورد قابل توجهی نداشت. روی هم رفته، چپ ترکیه کارنامه ی موفقی نداشته اشت. حتی پیش از قانون "حداقل 10 درصد" هم احزاب چپ نتوانستند اثرگذاری مهمی در صحنه ی انتحابات داشته باشند. ظرفیت چپ در بسیج فرا-پارلمانی بویژه در دهه ی هفتاد بیشتر بود اما انشقاق در جنبش نگذاشت چپ در برابر کودتا مقاومت کند و هیچگاه هم از ضربه ی کودتای نظامی کمر راست نکرد. وقتی حزب عدالت و توسعه ی اردوغان بعنوان نیروی سیاسی جدید خیز بر میداشت بسیاری از چپگرایان پیشین زیر پرچم او رفتند به این امید که اسلامگرایان موفق شوند نظام سیاسی را باز کنند و دست ارتش را کوتاه. این کنار کشیدن نشان آشکاری بود از یک افول تاریخی. بیداری جنبش کرد با اینهمه جنبش ملی کرد چالش بسیار بزرگی برای نظام سیاسی حاکم ترکیه شد و به گونه یی جبرانی برای ناکامی چپ کشور. جمعیت 15 میلیونی کردها در ترکیه (یک پنجم کل جمعیت کشور) بزرگترین در خاورمیانه است. دست کم دو-سوم جمعیت 15 استان در جنوب شرقی ترکیه کردنشین است. اما در رژیم آتاتورک کردهاحتی به رسمیت شناخته نشدند و "ترکهای کوهی" خوانده شدند و هویت زبانی و فرهنگی شان سرکوب شد. بیشتر کردها در مناطق روستایی زندگی میکردند، در این مناطق نیمی از زمینهای مزروعی متعلق به کمتر از یک- دهم خانواده های ثروتمند بودو دو- پنجم جمعیت کردنشین دهقانان بی زمین بودند. پس از فروپاشی عثمانی در سده ی 19 نیز نظام قبیله یی شکل غالب سازمان اجتماعی در میان کردها بود. توسعه ی سیاسی و اقتصادی پسین جایگزین نظام قبیله یی شد اما آنرا محو نکرد. فقراقتصادی و عقب ماندگی مناطق جنوب شرق ترکیه همراه با سرکوب خشن هویت ملی نارضایتی عمیقی در این مناطق پدید آورد. رادیکالیسم در جنبش کردها در دهه ی هفتاد رو به رشد نهاد و احزاب گونه گونی که اغلب ایدئولوژی سوسیالیستی داشتند ظهور کردند. آزار بی رحمانه ی هر نوع بیان سیاسی کُردی، فعالان کرد را به این نتیجه رساند که تنها راه مبارزه ی مسلحانه است. به این ترتیب، پ.ک.ک در 1978 به رهبری عبدالله اوجالان تشکیل شد. او در روستایی در جنوب شرق ترکیه به دنیا آمد و در سالهای نخستین دهه ی هفتاد که در دانشگاه آنکارا درس میخواند سخت تحت تاثیر چپ ترکیه بود. اما مثل بسیاری از کردها معتقد بود که گروههای موجود چندان به هویت کردی اهمیت نمیدهند. چیزی که پ.ک.ک را از دیگر سازمانهای کُرد متمایز کرد این بود که توانست از سرکوب کودتای نظامی 1980 سر بیرون بیاورد. حزب پیش از کودتا بسیاری از کادرهایش را به سوریه و دره ی بقاع در لبنان فرستاد و برای جنگ چریکی همه جانبه آماده شد. در اوت 1984 واحدهای نظامی پ.ک.ک برای نخستین بار به پستهای نظامی در نزدیکی مرز با عراق حمله کردند. مبارزه ی چریکی ای را که اوجالان آغاز کرد تا 1999 به درازا کشید یعنی سالها پس از سرکوب شدن چریکهای شهری جنبش چپ ترکیه در دهه ی هفتاد. منتقدان،اوجالان را به تکروی و تحمیل خود به عنوان رهبر بلا منازع پ.ک.ک متهم کردند اما جنبش وجامعه ی کرد او را به دیده ی احترام می نگریست. پ.ک.ک در اوج قدرتش در اوایل دهه ی نود با 15 هزار چریک بعنوان یکجنبش رهایی بخش ملی محبوب شد. این جنبش میلیونها حامی و هوادار در همه جای کردستان داشت. در اروپای غربی - در بریتانیا فرانسه و بویژه آلمان – نیز گروههای حامی داشت که منبع مالی مهمی برای پ.ک.ک. شدند. این مرحله از شورش رادیکالترین و پردوامترین در تاریخ کردها در ترکیه بود. بر خلاف همه ی پیش بینیها پ.ک.ک بیش از یک دهه در برابر دومین ارتش بزرگ ناتو ایستاد. کوهستان برای جنگ چریکی ایده ال بود و واحدهای پ.ک.ک هر زمان زیر فشار بودند میتوانستند به مرزهای سوریه یا عراق عقب نشینی کنند. پاسخ دولت سرکوبی خشن بود. روستاها نابود و نیروهای شبه نظامی "گارد روستا" برای شکار هواداران پ.ک.ک ایجاد گردید. کمترین مخالفت و نقد به عملیات متقابل دولت تحمل نمیشد. آنکارا بسیار کوشید تا از اختلاف طبقاتی در میان کردها بهره بگیرد و برای نمونه به صاحبان زمین که موقعیتشان را به دلیل نظرات ضد فئودالی پ.ک.ک در خطر میدیدند، دست یازید. خشونت دولتی به فرار دسته جمعی از حاشیه کشور به شهرهای غرب ترکیه منجر شد. امروز جمعیت کردها در این شهرها تقریبا به اندازه ی جمعیتشان در مناطق جنوب شرق ترکیه است. بیش از 40 هزار تن در این درگیریها کشته شدند که چریکهای پ.ک.ک، سربازان ارتش ترکیه، شبه نظامیان حامی دولت و بیشتر از همه غیرنظامیان کرد را شامل میشد. پس از مذاکرات صلح بی فرجام در سالهای آغازین دهه ی نود میلادی ارتش ترکیه با کمک های نظامی انبوه ایالات متحده دست برتر را در برابر دشمن پیدا کرد. ولی نقطه ی عطف واقعی برای آنکارا با دستگیری اوجالان در 1999 رخ نمود. رهبر پ.ک.ک در دمشق بود اما رژیم سوری ها وجالان را در پی فشار ترکیه به اسد اخراج کرد.تلاش اوجالان برای دریافت پناهندگی از چندین کشور به نتیجه نرسید و سرانجام به کنیا رفت. در آنجا بود که بوسیله ی کماندوهای ترکیه و با کمک سازمان سیا به دام افتاد. اندکی بعد با اشاره ی اوجالان، پ.ک.ک آتش بس یکطرفه اعلام کرد و چریکها به کوهستانهای شمال عراق عقب نشستند. چنین مینمود که بی سر کردن جنبش پایان کارش بود و آنکارا از آن شادمان. دادگاهی در ترکیه اوجالان را به مرگ محکوم کرد که بعدتر و پس از الغای اعدام در سال 2002 به حبس ابد تغییر یافت. اوجالان را در شرایط ویژه در زندانی در جزیره ی ایمرالیزیر نظارت شدید نگه داشتند. او یک دهه تنها ساکن جزیره بود. اما برای حاکمان ترکیه این پایان "مساله ی کرد" نبود چرا که قیام مسلحانه بیداری و آگاهی سیاسی گسترده تری را در پی آورده بود. در صحنه ی انتخابات و با وجود سرکوب شدید، این جنبش دموکراتیک هوادار کردها از احزاب سوسیالیست ترکیه بسیار موفقتر بود چندانکه توانست در فضای سیاسی ترکیه بعنوان بازیگر سیاسی اصلی در بیان خواستهای جامعه ی کرد برای خود جا باز کند. نخستین نمود جنبش در شکل حزب کار خلق (HEP)بود که در 1990 تنی چند از نمایندگانی که بدلیل شرکتشان در کنفرانسی پیرامون مساله ی کرد در پاریساز حزب سوسیال دموکراتیک خلق (SHP) اخراج شده بودند، آنرا بنیاد گذاردند. حزب تازه تاسیس دو هدف داشت که با هم همپوشانی داشتند: دموکراتیزه کردن دولت و جامعه ی ترکیه و دوم پیدا کردن راهکاری مسالمت آمیز و همه جانبه برای جنگ و درگیری و مساله ی کرد. این حزب برای این منظور به دنبال حمایت جامعه ی غیر کرد هم بود و مدعی بود نماینده ی خواست همه ی مردم ترکیه است. هرچند بیشتر رای دهندگان به حزب کار خلق(HEP) و حزبهای جانشینش از کردها بودند اما بسیاری از کهنه مبارزان سوسیالیست ترک نیز به این حزب پیوستند و اینگونه دامنه ی دسترسی شان را به پایگاه مردمی بسیار از آنچه که تنها به عنوان چپ ترکیه میتوانستند داشته باشند، گسترده تر کردند. همچنین حضورشان به پس زدن این اتهام که این حزب و جانشینانش احزابی صرفا کُردی هستند کمک میکرد اما مانع از تعقیب و آزارهای پی در پی قضایی هم نبود. در سال 1991 کاندیدادهای حزب کار خلق(HEP) در لیست انتخاباتی سوسیال دموکراتیک خلق(SHP) قرار گرفت و 22 کرسی پارلمان را بدست آورد. این شمار نماینده ی طرفدار کردها در پارلمان بی سابقه بود. اما سال بعد دادگاه امنیت کشور برای لغو مصونیت پارلمانی نمایندگان حزب دست به کار شد. در ژوئیه 1993 فعالیت حزب ممنوع شد و به دنبال آن حزب دموکراسی (DEP) برای ادامه راه تاسیس شد. دستگاه امنیت ترکیه این دو حزب را سازمانهای سیاسی در صحنه ی پ.ک.ک میشناساند که معنایی جز سرکوب آسان جنبش هوادار کردها نداشت. فعالان حزبی اغلب دستگیر و شکنجه شدند و در سالهای بین 1991 تا 1994 بیش از 50 تن به قتل رسیدند. حزب دموکراسی هم در ژوئن 1994 به کل ممنوع شد. به 4 تن از نمایندگان این حزب احکام زندان دراز مدت داده شد و 6 تن دیگر از بیم همین حکم کشور را ترک کردند. در دهه ی پس از این دوره ی سرکوب سخت، جنبش آرام آرام دوباره سر برآورد. حزب دموکراسی خلق (HADEP) که در 1994 تاسیس شد و حزب خواهرش یعنی حزب خلق دموکراتیک (DEHAP) که سه سال بعد بنیاد گردید به دلیل قانون حداقل 10 درصد آرا از راه یافتن به پارلمان باز ماندند. اما در انتخابات محلی موفق بودند و توانستند در بسیاری از شهرها سازمان خود را بگسترند. حزب دموکراسی خلق(HADEP) تقریبا 5 درصد آرا انتخابات پارلمانی 1999 را بدست آورد و در انتخابات شورای شهر 37 شهر و شهرستان جنوب- شرق پیروز شد از آن میان شهرهای آغری، باتمان، دیاربکر، حَکّاری، سیرت و وان. 5 سال بعد حزب خلق دموکراتیک (DEHAP) سکان اداره ی شورای شهر 54 شهر را بدست گرفت. این پندار غالب که این جنبش کٌردی و بازوی سیاسی پ.ک.ک است یکی از مشکلات بزرگ جنبش بود: دشواری برقراری توازن میان دفاع از حقوق و خواستهای سیاسی کٌردها و محدودیت های کار در چارچوب قانون اساسی موجود که بیان این خواستها را نمی پذیرفت و حتی جرم تلقی میکرد. نقش جنبش بعنوان نقطه ی کانونی فعالیت کردها، این گمان را که جنبش پیش و بیش از همه متعلق به کرد هست را تقویت میکرد. اعضای سوسیالیست ترک که از این سمت گیری جنبش خشنود نبودند از آن کناره گرفتند. در این میان چند رویداد از جمله پایین آوردن پرچم ترکیه در کنگره ی HADEP در 1996 و سازماندهی اعتصاب علیه دستگیری اوجالان نیز این ظن را بیشتر تقویت کرد و بیم و اضطراب را در ترکیه سبب شد! (بخش دوم این مقاله را در شماره آینده راه توده می خوانید)
تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetude
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 624 راه توده - 25 آبان ماه 1396