برخی بررسی ها... - احسان طبری (81 ) جنبش پر رمز و راز حروفیه ایران
|
«علم حروف» در ایران
علم حروف در ادوار مختلف و نزد فرق مختلف در میهن ما تداول و شیوع داشته است و حتی در نزد فیلسوفان استدلالی ما باور به رمز حروف دیده می شود. مثلا لویی ماسینیون در مجله قاهره (1951) در مقاله ای تحت عنوان «ابن سینا و نفوذ شرقی» می نویسد که ابن سینا در رساله النیر وزیر برای هر حرفی از الفبا معنایی قائل بوده است. مثلا «ی» به معنای ظهور و «ل» به معنای خلقت و فیضان و تشعشع و «ط» به معنای ماده است. سپس لویی ماسینیون نتیجه می گیرد که این امر مربوط به نبوغ شرقی ابن سینا است که درک نشده و مطالعه نشده باقی مانده است. در واقع، ابن سینا که به علوم هرمسی و غریبه و فلسفه اشراقی باور داشته یا از طریق تفنن یا به علت اعتقاد رمز حروف را به میان می کشد. بحث در باره راز حروف ویژه ابن سینا نیست، بلکه نزد متکلمان نیز سابقه داشته است، چنان که در نفایس الفنون فی عرایس العیون محمد بن محمود آملی آمده است (به نقل از دهخدا در لغت نامه). این بحث در بین فرق مختلف اسلامی می گذشته است. مثلا اشاعره در این زمینه بنا به گفته نفایس الفنون: «مذهب اهل توقیع» داشتند و خداوند را واضع لغات و حروف می دانستند و بر آن بودند که خدا خود اصوات و حروف را در جسمی از اجسام بیافرید تا آدمیان از او بشنیدند که واضع این الفاظ را، به ازای این معانی وضع کرد. علاوه بر اشاعره، فرقه «اخوان الصفا»، نویسندگان «رسائل» معروف نیز به رمز معتقد بوده اند. در باره نظر اخوان الصفا در مورد حروف، آقای دکتر سید حسن نصر در تحقیق جالب خود راجع به این فرقه (نظر متفکران اسلامی در باره طبیعت، صفحات 69 – 70) اطلاعاتی می دهد و می نویسد: «در نظر اخوان، اعداد نه تنها دارای رابطه درونی با کتاب طبیعت» است، بلکه با «کتاب وحی» نیز رابطه ای دارد و این رابطه به وسیله ارزش عددی حروف الفبای عربی که زبان مقدس اسلام است، برقرار شده است. و نیز می نویسد: «از حروف الفبای عربی 14 حرف در فواتح سور قرآن مجید ذکر شده است. اخوان صفا (مانند جابر بن حیان و مجرطی) حروف را به 14 حرف مطابق با بروج شمالی از بروج افلاک و 14 عدد دیگر را با بروج جنوبی تقسیم کرده اند و 14 حروفی را که در فواتح سور قرآن آمده است حروف تاریک و 14 حروف دیگر را روشن نامیده اند، چون به قول آنان 14 حرفی که ظاهر شده است از لحاظ عالم روح تاریک است و آن حروفی که غایب است، برعکس، از جهت دید عالم روح روشن است. (رجوج شود به رسائل اخوان، جلد سوم، صفحه 152) این انطباق بین طبیعت و قرآن در نظر اخوان حاکی از این است که آن ها هماهنگی و شباهتی بین عالم طبیعت و وحی آسمانی قائل بوده اند». «علم حروف» به ویژه در نزد صوفیه تداول داشته است. چنان که دکتر غنی در تاریخ تصوف (بخش مصطلحات صوفیه، صفحه 644) آورده است، اصولا حروف در نزد صوفیه «حقایق بسیطه اعیان»، یا به بیان امروزی، به مثابه «واقعیت اصلی موجودات» تعریف می شد و به حروف عالیاتی معتقد بودند که آن را «شئون ذاتیه موجود در غیب الغیوب» می دانستند؛ همان طور که «درخت» در «هسته» به طور ذاتی موجود است، همه موجودات در حروف عالیه در «غیب الغیوب» موجود بوده اند. ابن عربی که ذکرش گذشت، از معتقدان علم حروف بود و می گوید:
کنا حروف عالیات، لم نقل متعلقات فی ذری اعلی العلل
در نفایس الفنون فی عرائس العیون، تالیف شمس الدین محمد بن محمود عاملی (به نقل دکتر صفا در جلد سوم تاریخ ادبیات در ایران، صفحه 176) از فنون و علوم متداوله در نزد صوفیه از جمله از «علم حروف» صحبت می کند و می گوید که صوفیان برای هر حرفی از حروف هجا، معنا و خواصی قائل بودند. مثلا دندانه اول «س» را اشاره به «حقیقت باطن قلم» و دندانه دوم را «حقیقت علم» و دندانه سوم را به «حقیقت امر» می دانستند. به ظاهر حروف «واو» سموات و به باطن این حرف عرش و کرسی را قائم می شمردند. حرف «ح» را شکلی می دانستند که خدا در کرسی و لوح آفریده است. در نفایس الفنون چنین می خوانیم: «هر کس به وقت طلوع آفتاب و در وقت گرما، هر اسمی را از اسماء حق که اول اوح باشد (همچون: حی، حکیم، حنان، یا حلیم) بخواند، گرما در او اثر نکند و آن چه ارباب احوال بر سر آتش نشینند و روند و بدان بازی کنند، در ایشان اثر نکند، هم به واسطه این معنا است». چنان که مشاهده می کنید، دامنه اعتقاد به راز حروف در ایران وسیع بوده و ریشه آن قدیم. راز حروف، راز اعداد و طلسمات و عزائم با هم درمی آمیزد و این امر نمونه های فراوان در جریانات فلسفی، عرفانی، دینی و حتی ادبی ما دارد. براساس سابقه و شیوع این مباحث، بسیاری از جریانات الحادآمیز از اسماعیلیه گرفته تا حروفیه و نقطویه و سپس بابیه تحت تاثیر این مسایل قرار گرفتند. درویش خسرو پیشوای نقطویه در دوران شاه عباس توانست زمانی، مانند مانی که نظر شاپور و مزدک که نظر کوات را جلب کرده بود، نظر شاه عباس را به خود جلب کند، ولی شاه عباس سرانجام دستور قتل او و پیروانش را می دهد. اگر «تکیه» حروفیه به راز حروف بود، نقطویه به رمز «نقط» تکیه داشتند و بالاخره در دوران قاجاریه وقتی سید علی محمد باب، تفسیر خود را بر سوره یوسف «قیوم الاسماء» می نامد و یا 18 تنی را که در آغاز کار به سید باب روی آوردند به حساب جمل «حروف حی» می خواند، همه از تاثیر شیوه تفکر حروفی خبر می دهد.
آموزش کابالیستیک یا حروفی در غرب
از آن جا که تعالیم «حروفیه» با آن چه در غرب «کابالیستیک» نام گرفته است، شباهت و ارتباط دارد و به احتمال قوی قریب به یقین منبع کهن و غیر مستقیم تعالیم حروفیه همان آموزش «کابالا» است، به جاست با این جریان آشنایی اجمالی حاصل کنیم. خود کلمه «کابالا» (یا قبالا) یک واژه عربی کهن است که آن را می توان به «روایت» و «سنت» ترجمه کرد و محتمل است با کلمه قباله عربی ریشه مشترک داشته باشد. آموزش «کابالا» یک آموزش اسرارآمیز یهودی در باره نقش حروف و اعداد است که منابع فیض و پیدایش آن عبارت است از اساطیر یهود، علوم متداول دوران هلنیسم، گنوستیسیسم، آموزش فیثاغورثیان، آموزش نوافلاطونیان و غیره. این آموزش اهمیت احکام خود را تا احکام مندرج در تورات بالا می برد و آن ها را نصوص مقدس اعلام می داشت. شمعون بریحیی به زبان آرامی اثر عمدی آموزش «کابالا» را که «زهر» (تابش) نام داتشه است، تالیف کرد و موسی لئون از یهودیان اسپانیا در پایان قرن سیزدهم میلادی آن را نشر داده است. یکی دیگر از آثار عمدی آموزش «کابالا»، «سفر یزیره» (یا «سفر تکوین) نام دارد که آن به زبان عربی در قرون ششم و هفتم تصنیف گردیده است و مولف مجهول آن بر آن بود که خلقت بر اعداد ده گانه و 22 حروف الفبای عربی مبتنی است.
در کتاب زهر تحت عنوان تفسیر کنایه آمیز و سمبولیک نوشته های تورات یک آموزش صوفیانه وحدت وجودی تعلیم می شود که در آن جا به جای مقوله «خلقت» دفعی جهان به دست خالق، مقوله «فیضان» دائم آفرینش از آفریننده، جانشین می گردد. یکی از مسایل مهم در آموزش «کابالا» آموزش در باره «بیکرانه» یا «لایتناهی» است (که «انسوف») نام دارد. لایتناهی دارای هیچ گونه تعریف ویژه نیست و هیچ حد و رسمی برای آن نمی توان تصور داشت و کلمه و عمل و عقل و اراده بدان تعلق نمی گیرد. «لایتناهی» از جهان جدایی پذیر نیست، بلکه جوهر و علتی است ممازج با جهان که در عین حال مبدا فاعله و منفعله جهان است. لایتناهی کل است و اشیای مختلف مظاهر هستی و یگانه آنند. آموزش کابالا، بعدها در متفکران یهودی و مسیح اثری عمیق بخشید. در قرن پانزدهم تقریبا موازی با جنبش حروفیه در ایران شخصی به نام پیکو دلا میراندو لارایشلین برخی از عقاید کابالا را بسط داد. همچنین، این نظریات در طبیب معروف قرن شانزدهم پاراسلس موثر بود. کابالا در این دوران به علم جادویی و طلسمی و توضیح سمبولیک متون مقدس مبدل می گردد که در آن هر کلمه و عددی معنای اسرارآمیز ویژه ای دارد. از همین رو، مفهوم کابالاستیک در این دوران با اسرار و مغیبات و طلسمات و جن گیری یکسان می شود. این موضوع که آیا اموزش «کابالا» از قدیم الایام از مجاری یهودی و اسلامی و از راه علومی مانند جفر جامعه، سیمیا، علم اسماء و حساب جمل که بدان ها اشاره رفته است، افکار حروفیه را یافته و یا آن که جنبش حروفیه در ایران با تعالیم مشابه در اروپای هم عصر بی رابطه نبوده، مطلبی است که باید در باره آن تحقیق شود.
وجود ارتباطات فکری ما بین نواحی غربی ایران و قفقاز آن روز، مانند شیروان و باکو که مراکز زندگی و فعالیت مولانا فضل الله استرآبادی مهم ترین ایدئولوگ حروفیه ایران بود، و تبریز با اروپا امری بدیهی است. در اواخر دوران ایلخانان و اوایل تیموریه تا عهد صفویه، تبریز از مراکز مهم معالیت تجار ژن، ونیز و اسپانیایی بود. در آن هنگام تبریز را حتی یکی از مهم ترین مراکز تجاری جهانی می شمردند و راه ارتباطی ارمنستان با غرب از طریق مهم بازرگانی و ارتباطی به شمار می رفت. در آن هنگام آمدن سفرای ونیز و سیاحان این دولت و بازرگانان ایتالیایی و اسپانیایی به ویژه به این نواحی ایران امری بسیار عادی بود. بنابراین، شگفت آور نیست اگر چیزی از افکار کابالیستیک غرب که در آن زمان هنگام تداول و رواج یافته بود به ایران رخنه کند. و سپس با سنن حروفی و «علم حروف» که در نزد صوفیه ایرانی معروف بود، درآمیزد و الهام بخش مولانا فضل الله استرآبادی ایدئولوگ حروفیه ایرانی شود. یا آن که برعکس از افکار حروفیون ایرانی رشحاتی به غرب برود. البته، تمام این ها فرضیات است که باید در باره اش مطالعه بیشتری صورت گیرد.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 625 راه توده - 2 آذرماه 1396