روسیه ستیزی سیاست ملی و عاقلانه است؟
|
از پیچیدگیها و تناقضهای اوضاع ایران یکی هم آن است که کسانی که همه جا دربرابر تقابل و باج خواهی امریکا و اروپا از ایران بدرستی از ضرورت سیاست خردمندانه سخن میگویند و حتی برخورد عاقلانه و خردمندانه دربرابر تحریکات گاه به گاه همسگایگان ما نظیر عربستان سعودی، امارات، بحرین، ترکیه، پاکستان و آذربایجان هستند، همینها وقتی به روسیه میرسند ناگهان همه ادعاهای خود را فراموش میکنند و روسیه ستیزی را توصیه میکنند. این دوگانگی منشا بیاعتمادی مردم نسبت به ادعاهای دیپلماسی خردمندانهای است که مدعی هستند بسود ایران توصیه میکنند. تشویق روسیه ستیزی البته همیشه به طور مستقیم نیست، بلکه در غالب موارد متکی به دستآویزهای تاریخی است. مثلا عهدنامه ترکمانچای یکی از همین دستآویزهاست. میگوییم "دستآویز" چرا که همه امتیازهایی را که دولت روسیه طبق عهدنامه ترکمانچای و دیگر عهدنامههای نابرابر بدست آورده بود بعداز انقلاب اکتبر توسط دولت شوروی بخشیده شد. همه مناطقی هم که بنا برعهدنامه ترکمانچای از ایران جدا شدند امروز جمهوریهای مستقلی مانند آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان و گرجستان و غیره هستند و جزیی از روسیه امروز نیستند. بنابراین بود و نبود و لغو عهدنامه ترکمانچای نه به روسیه امروز ربطی دارد و نه برایش کمترین اهمیتی دارد. اگر ایران ادعایی درباره عهدنامه ترکمانچای دارد، این ادعا باید با گرجستان و آذربایجان و ارمنستان و … باشد نه با روسیه. در واقع هم اشاره به عهدنامه ترکمانچای اگر هدف روسیه ستیزی نداشت در آنصورت باید به جنگ چالداران و هرات و جدا شدن بحرین اشاره می شد که هیچکس بیاد آنها نیست و البته هم ضرورتی ندارد. اینکه ما روابط خود را با افغانستان و ترکیه و عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس به خاطر مسائل 200 یا 300 یا حتی 100 سال پیش خراب کنیم دارای هیچگونه توجیهی نیست. در مورد روسیه وضع البته تفاوت دارد. به هر حال ایران برای یک دوران طولانی سیاست خارجی مستقل نداشته و سیاست خارجی آن مانند سیاست داخلی و سراپای اقتصاد کشور وابسته به غرب بوده است و این وابستگی در اندیشه و ایدئولوژی هم طبقات حاکم و هم قشرهای متوسط که در اندیشه و سبک زندگی می خواهند از آنها عقب نمانند نفوذ کرده است. بنابراین شوروی ستیزی و روسیه ستیزی جزیی از ایدئولوژی حاکم بر جامعه ایران بوده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی این وضع تا حدودی کاهش پیدا کرد تا روی کار آمدن دولت پوتین که غرب دوباره سیاست روسیه ستیزی را از نو زنده کرد و در ایران هم زنده شد. به ویژه که شرایط هم بدان کمک میکرد. در زمان دولت اوباما روسیه ستیزها معتقد بودند که آمریکا مایل به تقویت روابط همکاری با ایران است و گسترش روابط با روسیه به این روابط لطمه خواهد زد و حتی ممکن است مانع تصویب توافق 5+1 شود. برخی فراتر از این معتقد بودند که امریکا اسب برنده در تقابل جهانی است که میان روسیه و چین از یکسو و امریکا و اروپا از سوی دیگر آغاز شده و ایران باید روی اسب برنده شرط بندی کرده و به جبهه جهانی و کمربند محاصرهای که امریکا میکوشد دور روسیه ایجاد کند بپیوندد. بنابراین روسیه ستیزی از نظر آنان حداقل وسیلهای برای دادن اطمینان به امریکا و مطمئن ساختن آن کشور از نپیوستن ایران به جبهه مقابل امریکا و حداکثر اعلام آمادگی برای پیوستن به جبهه ضد روسی بود. (این نظرات را می توانید از جمله به قلم و یا در مصاحبه های امثال هرمیتاس باوند خواند و شنید. می گوئیم "از جمله" زیرا در میان حکومتیان و ملی مذهبی ها و رهبران نهضت آزادی و حتی اصلاح طلبان نیز هستند کسانی که همین نظرات را مطرح می کنند.) با کنار رفتن دولت اوباما و روی کار آمدن ترامپ وضعیتی جدید بوجود آمد. دولت ترامپ نه الویت خود را روسیه میداند، نه علاقهای به ایجاد یک جبهه ضد روسی دارد، نه میخواهد ایران را جذب این جبهه کند. بنابراین جایی برای همکاری و امتیاز دادن به ایران وجود ندارد. برعکس دولت ترامپ امیدوار است که با یک درگیری نظامی در منطقه و با ایران، جریان نفت بسوی چین و اروپا را بر هم زند که آنها را رقبای اقتصادی و خطرناک تر از روسیه میداند. به همین دلیل اگر روسیه ستیزی در گذشته پذیرش مثبتی در بخشی از افکار عمومی ایران و کشورهای اروپائی داشت، امروز این پذیرش را هم از دست داده است و آن را نماد کامل بیمسئولیتی میبیند. همان بیمسئولیتی که مردم بخاطر آن امریکا ستیزی کور را محکوم میکنند، روسیه ستیزی کور را نیز نمیپسندند. بخشی از طرفداران اصلاحات و اعتدال که ما حساب آنها را از جبهه راست جدا می کنیم متاسفانه هنوز در دوران اوباما زندگی میکنند این تحول در شرایط و افکار عمومی را مانند بسیاری چیزهای دیگر درک نکردهاند. آنها تصور میکنند با روسیه ستیزی کور در حال مبارزه با جناح راست و امریکا ستیزی کور هستند، در صورتی که در حال از دست دادن اعتبار خود به عنوان یک نیروی دلسوز و ملی هستند! در واقع هم برای مردم قابل درک نیست چرا ما باید در برابر عربستان یا ترکیه که یک هزارم قدرت روسیه را هم ندارند سیاست خارجی مسئولانه و خردمندانه داشته باشیم و حتی با تحریکات آنها مقابله به مثل نکنیم ولی در مورد روسیه که میکوشد روابط دوستانه با ما داشته باشد و پشت جبهه ای جدی برای جلوگیری از ماجراجوئی امریکا علیه ایران است سیاست ستیز در پیش گیریم. اگر روسیه زیر فشارهایی که از غرب بدان وارد می شود شکست بخورد، تسلیم شود، زانو بزند، دنباله رو آنها شود و ستیزه جویی در پیش گیرد آیا روسیه ستیزها مسئولیت خود را در ایجاد این شرایط و خطرهایی را که برای ملت ما خواهد داشت خواهند پذیرفت؟ خوشبختانه دولت و بویژه شخص روحانی (با قبول این واقعیت که رهبر جمهوری اسلامی نیز با آن همسوئی می کند) تسلیم این روسیه ستیزی کور نشده است. همانطور تسلیم امریکا ستیزی کور نشده است. داشتن آگاهی نسبت به نقش امریکا و روسیه در شرایط کنونی جهانی با آن راهی که امریکا ستیزها و روسیه ستیزها در پیش گرفتهاند دو مسئله کاملا متفاوت است. این آگاهی را باید افزایش داد همانگونه که با کوربینی باید مقابله کرد.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 619 راه توده - 20 مهر ماه 1396