گریز از مذاکره با امریکا ضعف است نه قدرت!
|
شاید کسانی تصور کنند توصیه راه توده برای مذاکره و گفتگو با امریکا، توصیه ای متاثر از فضای نوینی که در جامعه بر سر تحریم ها و پیشنهاد مذاکرات بدون پیش شرط امریکا و یا بحث های جاری و مشابه آن در رسانه های داخلی کشور و شماری از سیاسیون و حتی حکومتیان در این ارتباط است. ما برای آنکه نشان دهیم مواضع ما در هر زمینه ای و از جمله مذاکره با امریکا تابع "خوردن نان به نرخ روز" نیست بلکه مواضعی اصولی است، سرمقاله راه توده 549 (9 اردیبهشت ماه 1395) را که با عنوان "گریز از مذاکره با امریکا ضعف است نه قدرت!" بار دیگر منتشر می کنیم:
هفته گذشته جواد ظریف و جان کری وزرای خارجه ایران و ایالات متحده در نیویورک با هم ملاقات و مذاکره کردند. این گفتگو و مذاکرات همچنان مورد هجوم کاسبان تحریم و دلواپسان برجام قرار گرفته است. چنان میگویند که گویا هر گفتگو و مذاکره با امریکا امری ممنوع و نشانه بقول خودشان وادادگی و انفعال دستگاه سیاست خارجی ماست. ظاهرا تنها سیاست "غیرانفعالی" همان سیاستهای دوران سعید جلیلی است که به تصویب چندین قطعنامه تحریم و غارت ملی و بلوکه شدن اموال و داراییها و بانکهای ایران انجامید و کشور را تا مرز جنگ پیش برد. کمترین تردید نیست که در شرایط پرتنش و خطرناک امروز حاکم بر جهان و منطقه روابط و مذاکرات میان ایران و امریکا یک ضرورت سیاسی و دیپلماتیک و بالاتر از آن یک ضرورت انقلابی و ملی است. هیچ کشوری از مذاکره سر باز نمیزند مگر ریگی به کفش داشته باشد و دنبال منافعی دیگر باشد. چنانکه امروز کشورهایی نظیر چین و روسیه و حتی کوبا با امریکا مذاکره میکنند و وحشتی از آن ندارند. در مورد کوبا این امریکا بوده که تا به امروز از مذاکره با کوبا و برقراری روابط با آن کشور سرباز میزده است چرا که در واقع ریگ به کفش امریکا بود. امریکا میدانست که نمیتواند در آن واحد با یک کشور مذاکره و روابط برقرار کند و در همان حال به مخالفان آن کمک مالی کند و سلاح برساند. به همین دلیل بود که تا به امروز از مذاکره با کوبا امتناع میکرد و اگرنه کوبا همیشه خواهان مذاکره و رابطه بود. معنای این رابطه هم آن نیست که کوبا از خواستها و آرمانهای خود دست برداشته است ولو اینکه شرایط جهانی برای تحقق آنها چندان مساعد نباشد. این در شرایطی است که مذاکره با دولت اوباما میتواند مواضع دونالد ترامپ نامزد جمهوریخواهان امریکا را تضعیف کند، همان "دیوانه"ای که حسین شریعتمداری – نماینده رهبر در روزنامه کیهان- آرزوی پیروزی اش در انتخابات ایالات متحده را دارد چرا که همانند وی خواهان "پاره کردن برجام" است. شک نیست که جلوگیری از ورود یک نامزد جمهوریخواه به کاخ سفید مطابق با منافع ایران است ولو آنکه "اصولگرایان" با جمهوریخواهان امریکا احساس نزدیکی بیشتری داشته باشند. در این شرایط آنانکه در جمهوری اسلامی از مذاکره و گفتگو با امریکا انتقاد میکنند معلوم نیست چه منطق و چه هدفی دارند. یا میخواهند مانند رهبر جمهوری اسلامی خودشان را همه کاره نشان دهند و بگویند سرنخ سیاست خارجی و داخلی دست آنان است و بنابراین مذاکره با دولت روحانی بیفایده است و باید با نمایندگان بیت رهبر مذاکره کرد و آنان را به رسمیت شناخت. یا طرفدار مذاکرات پنهانی و غیرشفاف و دور از چشم مردم هستند، مانند همان مذاکراتی که در دوران احمدی نژاد با امریکاییها در سلطان نشین عمان داشتند و پیغام و پسغامهایی میدادند. یا دنبال بهره برداریهای داخلی هستند و میخواهند اوضاع کشور را آشفته و در حال جنگ و درگیری نشان دهند تا جلوی قانونمند شدن امور و اجرای قانون اساسی و تن دادن به رعایت حقوق مردم را بگیرند همانگونه که در سالهای اخیر به بهانه "انرژی هستهای حق مسلم ماست" و دیپلماسی تهاجمی بسود امریکا و ادبیات دشمن و جنگ نرم و براندازی و غیره گرفتهاند. یا اینکه کاسبی شان در آشفته بازار تحریم و جنگ روانی و مناسبات غیرشفاف اقتصادی و واردات قاچاق است و نگرانند که مبادا با برقراری روابط روشن و شفاف با جهان دکانشان تخته شود و دستشان از غارت کشور کوتاه شود. هر چه باشد - و همه این انگیزهها بنظر میرسد که توام با هم راهنمای مخالفان مذاکرات و دلواپسان برجام و کاسبان تحریم باشد- این مخالفتها بسود مردم ایران نیست. در همین هفته اخیر آشکار شد که دولت احمدی نژاد همزمان با شعارهای ضدامریکایی اوراق قرضه دلاری امریکا را در بازار جهانی خریداری کرده است که اکنون به توقیف دولت ایالات متحده درآمده است. این غیر از هفتصد میلیارد دلاری است که به باد دادند یا 22 میلیارد دلار (ده برابر پولهای بلوکه شده دادگاه امریکا) که به گفته جهانگیری معاون رئیس جمهور بدست عدهای دادند تا در بازارهای ترکیه و دوبی تحت عنوان پایین آوردن بهای ارز به فروش رسانند و اتفاقا پس از آن بهای ارز بنحو چشمگیری بالا رفت. یا نفتی که در اختیار نهادهایی قرار دادند که بفروشند و اکنون پول آن را پس نمیدهند. اینها همگی نتیجه بیمسئولیتی، دیپلماسی غیرشفاف، سیاست مذاکرات پنهانی و جار و جنجال دیپلماسی تهاجمی است. اگر منظور از همه اینها "انقلابی" بودن و مخالفت با مناسبات نابرابر با ایالات متحده و غرب یا دیگر کشورها بود که ما تودهایها خود بیش از همه منتقد چنین مناسباتی بودهایم و هستیم. ولی مناسبات نابرابر و غارت ایران همان چیزی بود که در دوران روابط و دیپلماسی پنهان و غیرشفاف روی داد. در هیچ دورهای از تاریخ ایران، چنین غارتی از کشور ما نشده بود که در هشت ساله احمدی نژاد و دیپلماسی تهاجمی رهبر شد. اگر مذاکرات با هدف تامین صلح و آرامش و پایان دادن و جلوگیری از تکرار غارت کشور ما صورت گیرد چه اشکالی بدان وارد است؟ جز لطمه به منافع آنانی که نانشان در تنور آشفته بازار پخته میشود و از این غارت در داخل کشور سهم برده اند؟
تلگرام راه توده:
|
شماره 656 راه توده - 18 مرداد ماه 1397