نظام اقتصادی حاکم در ایران اجازه اصلاحات را نه داده و نه میدهد |
برنامه ریزی یکی از ارکان سیاستهای اقتصادی و یکی از ابزارهای توسعه اقتصادی یا برعکس اهرم تداوم پسرفت و انحطاط اقتصادی است. برنامه ریزی تنها در صورتی میتواند کارآمد و پرثمر باشد که بر پایههای علمی متکی شود. یعنی بتوان آن را بر مبنای تجربه ارزیابی و اصلاح کرد. در مقابل برنامه ریزی غیرعلمی مبتنی بر راهکارهای دگماتیک است یعنی مبتنی بر راهکارهایی است که درستی و نادرستی آن قابل تشخیص نیست، امکان بررسی، تغییر، اصلاح یا کنار گذاشتن آن راهکار و در پیش گرفتن راهی دیگر را نمیدهد. یکی از بزرگترین مشکلات اقتصاد ایران همین تکیه بر راهکارهای دگماتیک و فقدان نظریه پردازی علمی در برنامه ریزی اقتصادی است، یعنی فقدان راهکارهایی که قابل ارزیابی باشند و بتوان درست و نادرست آن را بر مبنای تجربه تعیین کرد. به همین دلیل با وجود شکستهای پیاپی که میخوریم قادر به تغییر و تعیین مسیر نیستیم. سی سال یک برنامه، یک شعار، یک هدف را بزرگ میکنیم و آن را پیگیری میکنیم و با آنکه می بینیم پیامدهای آن منفی است ولی همچنان ادامه میدهیم. هر سیاستی را تا روزی که ما را در این یا آن عرصه به خاک سیاه بنشاند دنبال میکنیم. این را ما در وضعیت آب، کشاورزی، صادرات غیرنفتی، تجارت آزاد، واردات، مالیات، خروج ثروت، فرار سرمایه، وضعیت بنگاههای کوچک و متوسط، خصوصی سازی و … همه عرصههای دیگر میبینیم. تا جایی که بتوانیم و تا زمانی که آخرین قطره نفت اجازه دهد در مسیری که در پیش گرفتهایم – یا دقیق تر بگوییم پیش پایمان گذاشته اند- تردید نمیکنیم، آن را اصلاح نمیکنیم. یعنی نمیتوانیم اصلاح کنیم. نظام برنامه ریزی اقتصادی ما چون مبتنی بر دگم اقتصاد آزاد خود تنظیم کننده است امکان و اجازه اصلاح را به ما نمیدهد. با همین تصور بود که در دوران احمدی نژاد سازمان برنامه و بودجه را منحل کردند . و گفتند بازار آزاد خود را تنظیم میکند و بنابراین نیازی به برنامه ریزی نیست. البته هرجا بنفع گروهبندیهای رانتی باشد، قواعد بازار آزاد را هم کنار میگذارند و انحصار خود را برقرار میکنند. برنامه ریزی علمی مستلزم طرح وضع موجود، ارائه راهکارها و نشان دادن نتایجی است که در صورت پیش گرفتن این راهکارها میتواند حاصل شود تا درصورتی که این نتایج حاصل نشد بتوان دلایل آن را مورد بررسی قرار داد. این کار نیازمند شناخت عمیق از جامعه و اقتصاد یک کشور دارد که کارشناسان حکومتی طرفدار بازار آزاد خود تنظیم کننده بدان اساسا اعتقاد ندارند. بنظر آنها با اتکا به چند فرمول و ادعا مثل دولتی بودن اقتصاد ایران (نه تجارتی بودن آن!) میتوان برای هر دشواری اقتصادی راه حلی ارائه داد و آن عبارتست از خارج کردن آن از دست دولت و سپردن به بخش خصوصی. با این اندیشه دیگر جایی برای برنامه ریزی باقی نمیماند، مگر برنامه ریزی برای فروپاشی تدریجی اقتصاد کشور که در حال انجام است. این مخالفت و عدم اعتقاد به برنامه ریزی نباید مانع آن شود که ببینیم کسانی در ایران آگاهانه فروپاشی دولت و حکومت را در ایران برنامه ریزی میکنند. هم کوته بینی و بیسوادی اقتصادی، هم منافع طبقاتی و هم دستهای مشکوک در این عرصه موثر هستند. کوته بینان و بیسوادها جز راه حلهایی که بانک جهانی در برابر آنها قرار داده راه حل دیگری را نمیشناسند و وحشت دارند که اگر از این راه حلها تخطی کنند دست آنها رو میشود و بیسوادیشان آشکار میگردد. آنها که منافع طبقاتی دارند به چیزی جز منافع طبقاتی خود نمیاندیشند. برخی تصور میکنند که با ویرانتر کردن اقتصاد کشور مردم را قانع به ضرورت وابستگی به غرب و امریکا خواهند کرد. برخی دیگر تصور میکنند که دولت روحانی سرنگون میشود و قدرت به آنها منتقل میشود. دستهایی هم نیز وجود دارند که آگاهانه و با این سیاستها میخواهند ایران را به ویرانی سوق دهند. از این رهگذر، کلاف پیچیدهای از مسائل و منافع در کشور شکل گرفته که مقابله با بحران را روزبروز دشوارتر میکند تا آن را به مرز ناممکن برساند.
تلگرام راه توده:
|
شماره 659 راه توده - 8 شهریور ماه 1397