راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نتایج اقتصاد

تجارت محور

در ج. اسلامی

 

 

 

تولید برای بازار جهانی و گسترش اقتصادهای صادرات محور به همه کشورها به‌ تدریج به منشا یک بحران بزرگ جهانی و حتی زمینه جنگ‌های آینده تبدیل می‌شود. اگر در گذشته تصور می‌شد که تنها کشورهایی مانند ما که صادرات محوری در آنها دهه‌ها و حتی سده‌هاست بر مبنای صادرات مواد خام و نفت و گاز و پسته و هندوانه شکل گرفته قربانیان عقب ماندگی و فلاکت ناشی از آن هستند، اکنون مردم کشورهای بزرگ صنعتی نیز در دام اقتصادهای صادرات محور گرفتار شده‌اند. برای نمونه می‌توان به گفتگوی اخیرا خانم سارا واگن کنشت، نماینده حزب چپ در مجلس آلمان، با نشریه "یونگه ولت" اشاره کرد (ترجمه رضا نافعی. در همین شماره راه توده).

خانم واگن کنشت با اشاره به موانع تعرفه‌ای که دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا می‌خواهد دربرابر صادرات آلمان بگذارد، می‌گوید:

"بجای به راه انداختن یک بحث هیستریک که ترامپ  رفاه آلمان را به خطر می‌اندازد، بهتر است در باره  این موضوع بحث کنیم که  پافشاری برای حفظ دائمی  مازاد صادرات تا چه حد درست و قابل پی گیری است… مازاد بازرگانی آلمان برای  همسایگان ما در اتحادیه اروپا، دیرزمانی است که،  تبدیل به مسئله‌ای بزرگ  شده است. این کشورها نه می‌توانند با توسل به تعرفه گمرکی از خود دفاع کنند و نه از طریق کاهش ارزش پول خود. از همه بد تر آنست که  مازاد بازرگانی فراوان و مستمر آلمان، در بسیاری از موارد، بعنوان نشانی از یک سیاست بسیار موفق تلقی می‌گردد. در حالی که عکس آن درست است. دلیل زیادی مازاد بازرگانی آنست که هم سرمایه گذاری در آلمان اندک است و هم دستمزدها."

همانطور که خانم واگن کنشت می‌گوید اقتصادی که برای صادرات فعالیت می‌کند خواه و ناخواه به سمت درگیری پیش می‌رود. این درگیری می‌تواند شکل اقتصادی به خود گیرد و می‌تواند شکل جنگ. بخش مهمی از درگیری‌هایی که امروز در جهان وجود دارد مانند مشکلات امریکا با اروپا یا با چین و آسیای جنوب شرقی بر سر همین مسئله است. در منطقه خاورمیانه نیز بخشی از اختلافات میان ایران و عربستان و کشورهای خلیج فارس بر سر تسلط بر بازارهای صادراتی منطقه است. همه این کشورها بجای آنکه نیازهای مردم خود را تولید کنند، این نیازها را از خارج وارد می‌کنند و در مقابل به تولید مواد خام برای کشورهای صنعتی و کالا برای بازارهای خارجی مشغولند و چون کالاهای ساخته شده آنها به بازار جهانی راهی ندارد، ناگزیرند این کالاها را در بازارهای منطقه‌ای بفروش رسانند. در نتیجه وارد تقابل با یکدیگر شده‌اند.

اقتصاد صادرات محور ضمنا به زیان نیروی کار داخلی و دستمزدها یعنی گسترش بازار داخلی عمل می‌کند یعنی هرکشور برای آنکه بیشتر صادر کند باید بهتر رقابت کند و برای بهتر رقابت کردن باید دستمزدها را کاهش دهد و نتیجه آن می‌شود که سود صادرات محوری به جیب یک اقلیت کوچک می‌رود و زیان آن متوجه اکثریت مردم مزدبر و زحمتکش یعنی نظام اقتصادی مبتنی بر تولید و کار می‌شود. این مسئله در کشورهایی مانند آلمان که اقتصاد صنعتی قوی و سابقه نظام تامین اجتماعی نیرومند دارند می‌تواند بسرعت به یک بحران اجتماعی تبدیل نشود ولی صادرات محوری در کشورهایی مانند ایران که هم اقتصاد آن صادرکننده مواد خام و واردکننده کالاهای مصرفی است و هم نظام تامین اجتماعی در آن وجود ندارد ضرورتا به فقر و شورش می‌انجامد. این شورش بنوبه خود به خروج سرمایه از کشور دامن می‌زند و در نتیجه بحران را عمیق تر می‌کند.

در نتیجه اقتصاد صادرات محور، حتی اگر مثل کشور ما صادرات مواد خام هم نباشد، در داخل به زیان تولید ملی و دستمزدها و سطح زندگی و رفاه مردم توسعه می‌یابد و در خارج به خطر جنگ دامن می‌زند.

خانم واگن کنشت به درستی می‌گوید:

"این گرایش شدید به صادرات یک مدل اقتصادی پایدار نیست. نخست آن که مبنای مازاد بازرگانی این است که  کشورهای دیگر پیوسته به میزان فزاینده‌ای  به ما بدهکار میشوند. دوم بمعنی بازارشکنی دستمزد در آلمان است – فروش کالا به بهای کمتر برای ورشکست کردن رقبا – معنی این بازار شکنی دستمزد آنست که فرانسه و ایتالیا  پیوسته بخش بزرگتری از صنایع خود را از دست می‌دهند. بالاخره  دیگر کشورها  زمانی دست به مقاومت خواهند زد." به همین دلیل به نظر وی "موضوعی که ما باید در آلمان به بحث بگذاریم این است که  چگونه خود را از وابستگی به صادرات آزاد سازیم. اگربا ممنوع شدن کار موقت  توسعه دستمزدها بهتر می‌شد، اگر کاهش حقوق بازنشستگی لغو می‌شد، اگر مردم عموما پول بیشتری داشتند و  اگر ایالات، بخش ها، شهرداری‌ها و دیگر موسسات مشابه در آلمان بیشتر سرمایه گذاری می‌کردند آنوقت به یک داد و ستد و بازرگانی متعادل نزدیک می‌شدیم و در درجه اول به یک بازار داخلی نیرومند دست می‌یافتیم که اقتصاد را سرپا نگه می‌داشت."

همانطور که واگن کنشت می‌گوید بحث بر سر افزایش صادرات نباید باشد بلکه باید برسر آزاد شدن از صادرات باشد که به معنای افزایش دستمزدها، جلوگیری از کاهش حقوق بازنشستگان، افزایش درآمد مردم است که همه آنها بصورت یک بازار داخلی نیرومند برای کالاهای تولیدی در می‌آید.

ما در سال‌های گذشته، براساس تجربه ایران و مردم کشور خودمان، بارها و بارها گفته‌ایم و همچنان هم می‌گوییم که رشد و پیشرفت اقتصادی و بهبود زندگی مردم ایران تنها درصورت رها شدن از اقتصاد صادرات محور و بر مبنای گسترش بازار داخلی و سمت دادن تولید بسوی بازار داخلی ممکن است.

تجربه ایران از دوران صفویه به بعد و به ویژه در دهه‌های اخیر که ایران براساس صادرات نفت و مواد خام به اقتصادی کاملا صادرات محور تبدیل شد نشان می‌دهد که صادرات محوری و تولید برای بازار جهانی منشا مهم عقب ماندگی و مانع تحول در مناسبات تولیدی است. ریشه مناسبات سرمایه‌داری عقب مانده در کشور خود ما سمتگیری اقتصاد ایران به تولید مواد خام برای بازار جهانی بوده است چنانکه اگر بازار جهانی تریاک و تنباکو و پشم و پنبه وجود نداشت مناسبات زمینداری در ایران در همان دوران قاجار فروپاشیده بود. فقط پیدایش بازار جهانی مواد خام و تولید برای آن بود که موجب بقای آن مناسبات در ایران و دیگر کشورهای عقب مانده گردید. امروز هم ریشه عقب ماندگی و بحران اقتصادی در اقتصاد صادرات محور است که مانع از گسترش بازار داخلی و تقویت تولید ملی برای آن می‌شود. اگر امریکا و آلمان و فرانسه هم در چنبره اقتصاد صادرات محور گرفتار شده اند، دیگر کشورهایی نظیر ما تکلیفشان روشن است. هرچه زودتر باید با این سمتگیری وداع کرد و بقول خانم واگن کنشت از آن آزاد شد، اگر منافع سرمایه‌داری تجاری و کلیشه اندیشانی که به عنوان متخصص و کارشناس اقتصادی و حکومتی در کشور ما بر سیاستگذاری های اقتصادی حاکم شده اند اجازه دهد.

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 641  راه توده -  23 فروردین ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت