راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

آغاز جنگ

در ۵ گام

نشریه فارنپالسی

استفنوالت

(محقق واستاد روابط بین الملل

دانشگاه هاروارد)

تلخیص: فروزنده فرزاد

 

 

آیا ایالات متحده در مسیر جنگ گام بر میدارد؟

ظاهرا هر روز شمار بیشتری چنین فکر میکنند، بویژه پس از اینکه ترامپ جنگ طلبانی چون مایکپمپئو رئیس سازمان سیا و جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل را به جای افرادی با درایت بیشتربرگمارد. رابرت ورث در مقاله یی در نیویورک تایمز جیمز ماتیس را تنها صدای منطقی «کابینه ی جنگ» ترامپ میداند و پیرامون جنگ با کره ی شمالی٬ ایران و شاید کشورهای دیگر هشدار میدهد. آیا باید در این باره نگران بود؟ و آیا ترامپ بصورت جدی به جنگ فکر میکند؟

رهبران جنگی را که خیال کنند پر هزینه است و به درازا میکشد یا احتمال دارد در آن بازنده شوند٬ آغاز نمیکنند. آتش بسیاری از جنگها به این دلیل شعله ور شد که رهبران باور داشتند برق آسا و با هزینه یی اندک در آن پیروز میشوند. پیش از جنگ اول جهانی رهبران آلمان فکر میکردند که با طرح شلیفن در دو ماه فرانسه و روسیه را شکست میدهد و هیتلر هم ماشین جنگی آلمان را با این تصور که جنگ کوتاه خواهد بود سازمان داد. صدام حسین بر این باور بود که هیچ عکس العملی در برابر اشغال کویت نخواهد بود. نئوکانها (از جمله بولتون) نیز خیال میکردند جنگ عراق چندان هم نخواهد پایید.

رهبران در کشورهای دموکراتیک برای آغاز جنگ باید افکار عمومی را نیز قانع کنند و کمتر رئیس جمهوری در صورتیکه بیشتر مردم مخالف جنگ باشند دستور آغاز آنرا میدهد. پس اگر رئیس جمهور"ترامپ" و مشاورانش بخواهند مردم را قانع کنند چه راهی در پیش دارند؟ جنگ طلبان برای توجیه جنگ و قبولاندن آن به مردم معمولا ۵ شیوه ی استدلالزیر را پیش میکشند:

 

1- خطر بزرگ و جدی است: منطق نهان در جنگ پیشگیرانه اینست که جنگ ناگزیر است و بنابراین بجای آنکه به تاخیر انداخته شود بهتر است زودتر آنرا انجام داد. آلمان در ۱۹۱۴ جنگ را با این تصور نادرست آغاز کرد که اگر چنان نکند قدرت روسیه فائق خواهد شد. دولت بوش هم به این دلیل که گمان میکرد صدام به دنبال سلاح کشتار جمعی است به عراق یورش برد. پس یکراه اینست که مردم متقاعد شوند که ایالات متحده دشمنان بسیاری دارد و تغییر موقعیت رو به افول کشور در گرو عملیات نظامی است. به این ترتیب اصرار دولت ترامپ بر اینکه پیشرفت توانمندی موشکی و هسته یی کره شمالی تهدیدی برای موجودیت آمریکا و امریست تحمل ناپذیر نگران کننده است٬ همینطور دامن زدن به ترس از ایران به این بهانه که در پی احیای امپراتوری پارس {توسعه طلبی منطقه یی م.} است و بنابراین باید در برابر آن ایستاد. هر دو نمونه اینطور وانمود میکنند که امنیت آمریکا در خطر است و جنگ اجتناب ناپذیر.

 

2- جنگ (اگر فوری آغاز شود) کم هزینه و کوتاه خواهد بود: باید مردم را متقاعد کرد که جنگ برای ایالات متحده آسان و پیروزی حتمی و هزینه آن اندک است. هر چه دولت بیشتر درباره ی «گزینه های محدود»٬ عملیات سریع٬ قدرت عملیات هوایی٬ «حملات دقیق» و بدون صدمه به غیرنظامیان و دیگر سناریوهای جنگی کنترل شده سخن بگوید باید بیشتر نگران تصمیم دولت برای آغاز یک جنگ بود.

 

3- جنگ راه حل - اگر نه همه - بیشتر مشکلات است: جنگ طلبان معمولا وعده میدهند که پیروزی در جنگ بسیاری از مشکلاتشان را یکجا حل میکند. صدام حسین فکر میکرد که با اشغال برق آسای کویت از بدهی به کویت خلاص و یکشبه میلیاردها دلار به درآمد کشور افزوده و نارضایتی داخلی کم میشود٬ نیز در برابر عربستان سعودی دست بالا پیدا میکند و با ایران وارد رقابت میشود. همچنین بوش و نئوکانها تصور میکردند سرنگون کردن صدام افزون بر خلاص شدن از وی پیامی به سایر توسعه طلبان خواهد بود و نیز اعتبار آمریکا را در پی ۱۱ سپتامبر بازمیگرداند و آغازی خواهد بود بر روند دموکراتیزه شدن خاورمیانه که در نهایت به تعدیل تروریسم اسلامی می انجامد.

 

4- دشمن تجسم شر است: شیطانی جلوه دادن دشمن یکی از لوازم آغاز جنگ است. تصویر کردن تقابل به شکل تضاد منافع بین دو قطب کافی نیست چرا که در اینصورت دیپلماسی و مذاکره بجای نیروی نظامی میتواند چاره ساز باشد. بر این اساس دشمن را باید تجسم شر و شیطان تصویر کرد و مردم را متقاعد ساخت که با دشمنی روبرو هستند که به اخلاق پایبند نیست و خصمانه رفتار میکند. واضح است که اگر یک دولت خارجی دست به اقدامات نادرستی میزند و هیچ تغییری هم در رویه ی خصمانه اش در برابر ایالات متحده نمیدهد تنها راه حل در دراز مدت خلاص شدن از شر اوست. دیک چینی زمانی گفت: «ما با شیطان مذاکره نمیکنیم٬ شکستش میدهیم.»

 

5- صلح خلاف وطن پرستی است: آخرین نشانه ی هشدارآمیزهنگامی است که دولت تردید در استفاده از نیروی نظامی را نشانه ی سستی در وطن پرستی مینماید. هنگام جنگ ویتنام لیندن جانسون و ریچارد نیکسون فعالان ضد جنگ را به همدستی با دشمن متهم میکردند. جنگ طلبان٬ مخالفان را ساده لوح٬ بی اراده و بی تفاوت در برابر امنیت ملی معرفی میکردند. اگر ترامپ در فکر جنگ باشد و او را به چالش بکشند احتمالا توییت های او گویای این مساله خواهند بود.

 

تاسف آور است که پس از ۱۷ سال جنگ با تروریسم آمریکایی ها به روسای جمهوری عادت کرده اند که جنگ را راه حل مسائل پیچیده ی استراتژیک و سیاسی میدانند و با وجود اینکه سیاست جنگی نتایج چندانی هم به بار نیاورده هنوز پیش فرض سیاست خارجی ایالات متحده است. کافی است به یاد بیاوریم حمایت هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات از ترامپ را در پی حمله ی موشکی {سال گذشته م.} به سوریه که کمترین اثری هم بر معادلات جنگ داخلی آن کشور نداشت. هر دو حزب به شدت از ترامپ حمایت کردند گویی بالاخره ترامپ وظایف ریاست جمهوری اش را جدی میگیرد.

نکته ی اساسی این است که چنانچه دولت ترامپ تصمیم بگیرد جنگی را آغاز کند همه ی تلاش خود را برای ارعاب و به حاشیه راندن مخالفان به کار میگیرد و در این راستا بر روی وطن پرستی مانور خواهد کرد. اینرا هم باید در نظر داشت که نشانه های بالا میتواند نمایشی باشد برای واداشتن طرف مقابل به دادن امتیاز. اما این قمار خطرناکی است که چه بسا به جنگ ختم شود.

به دو دلیل و به احتمال زیاد ایران هدف ترامپ خواهد بود. نخست چون کره ی شمالی دارای سلاح اتمی است و ایران فاقد آن و ریسک جنگ با کره شمالی بسیار بالاتر است. دوم٬ حتی جنگ کلاسیک در شبه جزیره ی کره جو دیگر کشورهای منطقه از جمله کره ی جنوبی٬ چین و ژاپن را ملتهب میکند در حالیکه کشورهای متحد آمریکا در خاورمیانه از حمله ی ایالات متحده به ایران (از طرف آنها) استقبال میکنند. ترامپ شاید برای منحرف کردن نگاهها از مشکلاتی که در داخل دارد نیز روی جنگ با ایران بیش از کره حساب کند.

 

 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 642  راه توده -  30 فروردین ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت