راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سیاست هائی

که احمدی نژاد

محصول آن بود!

 

با جدی شدن تحریم‌‌‌ها بنظر می رسد که اقتصاددانان حکومتی و وابسته به سرمایه‌داران تجاری و نظامی از نو بدنبال "راه حل" دور زدن تحریم‌‌‌ها هستند. ارائه نفت در بورس و فعال کردن دوباره اتحادیه صادرکنندگان نفت ظاهرا جزیی از این راه حل‌‌‌هاست که نتایج و پیامدهای خود را در گذشته به صورت تمرکز ثروت در دست یک مافیای اقتصادی و تجاری و نظامی آشکار کرده است. همه علائم نشان می دهد که اقتصاددانان حکومتی ایران و مجموعه حکومت فاقد هر گونه درک از دلایل عمیق بحران اقتصادی و اجتماعی و در نتیجه فاقد راه حل واقعی آن هستند. به همین دلیل در فقدان اینگونه راه حل‌‌‌های واقعی راه برای تکرار برنامه‌‌‌های ویرانگر احمدی نژادی از نو باز می شود. از این نظر سرمقاله چندی پیش روزنامه ابتکار درباره خطر "تکرار احمدی نژاد" همچنان دارای فعالیت است. "ابتکار" در این سرمقاله با عنوان "به دست‌‌‌هایش نگاه کنید" به حضور احمدی نژاد در عرصه سیاسی و میزان آرای او پرداخته و می نویسد: "ما هنوز نمی دانیم که این جریان (احمدی نژاد) از کدام ریشه رستن گرفت... هنوز تئوری نداریم. تئوری برای فهم او. تئوری برای شناخت او. و لاجرم تا این را نداشته باشیم نمی توانیم تئوری برای تکرار نشدن او بسازیم."

حق در این مورد با نویسنده است، هرچند محتوا و سبک نگارش این مقاله خود نشانه ایست بیشتر بر آنکه نتوان جریان احمدی نژاد را ریشه یابی کرد!

بنظر ما خطر تکرار احمدی نژاد در اینجاست که منتقدان و مخالفان جریان احمدی نژادی بیش از آنکه بکوشند به عمق این پدیده راه یابند در سطح آن باقی می مانند. آنان فراموش کرده و می کنند که احمدی نژاد یک فرد نبود، سخنگوی شماری از دشواریها و معضلات در کشور هم نبود، بلکه مدعی مجموعه‌‌ای از "راه حل" برای این دشواری‌‌‌ها و معضلات بود. راه حل‌‌‌هایی که در زمان خود در عرصه داخلی بصورت چند اقدام بنیادین مانند حذف سازمان برنامه، توزیع یارانه میان مردم، تقسیم معادن میان سرمایه‌داران حکومت و آتش زدن منابع ملی بنام صادرات محوری، و واردات چند صد میلیاردی خود را نشان داد. برای درک پدیده احمدی نژاد و داشتن "نظریه" برای جلوگیری از تکرار آن باید توجه کرد که راه حل‌‌‌های احمدی نژادی، از خلا بیرون نیامد، بلکه از درون جامعه ایران بیرون آمد، نه تنها بیرون آمد که از قبل در جامعه ایران وسیعا تبلیغ شده بود. در واقع ریشه احمدی نژادها در نظریه‌‌‌های ساده گرایانه‌‌ای است که برای غلبه بر بحران ارائه می‌شد. مثلا احمدی نژاد می گفت مردم ایران فقیر شده اند و درآمد نفت در جهت بهبود زندگی آنها به کار گرفته نشده است. تا اینجای کار سخن نادرستی نمی گفت. ولی راه حلش این بود که "نفت را باید آورد سر سفره مردم". یعنی درآمد نفت نباید در خدمت طرح‌‌‌های عمرانی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد به شکلی که نتیجه آن بهبود زندگی مردم باشد بلکه مستقیم تقسیم شود و بیاید سر سفره مردم. بعد تحت عنوان هدفمندی یارانه‌‌‌ها، درآمد نفت را تبدیل کرد به ماهانه پنجاه هزار تومان و بقول خودش آورد سر سفره مردم. این برنامه را بانک جهانی و اتاق بازرگانی ایران "جسورانه ترین اصلاحات اقتصادی صد سال اخیر ایران" نامگذاری کردند. برای آنکه بفهمیم پدیده احمدی نژاد ریشه در کجا داشت باید از خود بپرسیم این راه حل‌‌‌ها از کجا آمد؟ ریشه احمدی نژاد در آن نبود که راه حل‌‌‌های ساده گرایانه‌‌ای که او ارائه می داد قبلا در جامعه زمینه داشت؟ ریشه پدیده احمدی نژاد در حاکمیت "ساده نگری" بر جامعه نبود و نیست؟

وقتی در یک کشور ساده نگری حاکم شد و "فرمول" جای کار کارشناسی و آزمون و خطا و هزینه و فایده را گرفت راه برای احمدی نژادها باز می شود. راه حل‌‌‌های احمدی نژاد همگی بر فرمول‌‌‌ها و اندیشه‌‌‌هایی استوار بود که قبلا در جامعه وسیعا تبلیغ شده بود. مثلا انحلال سازمان برنامه را در نظر بگیریم. مگر قبل از احمدی نژاد گفته نمی شد که دولت باید کوچک شود و دست از دخالت در اقتصاد بردارد؟ و اگر قرار است دولت کوچک شود و در اقتصاد دخالت نکند به سازمان برنامه چه نیازی خواهد بود؟ پوپولیسم احمدی نژادی بر روی فرمول "دولت کوچک" که قبلا در جامعه تبلیغ شده بود سوار شد و در نخستین گام تحت این عنوان سازمان برنامه و بودجه کشور را منحل کرد. ولی اگر کوچک کردن دولت کار درستی است پس می توان آدم‌‌‌های "کوچک" را هم سر کارهای بزرگ دولت گذاشت که دولت احمدی نژاد نمادی از آن بود.

ساده نگری چون به فرمول‌‌‌ها و باورهای ساده نگرانه رایج متکی است نه نقد آن به سادگی ممکن است و نه توقف آن. اگر از فرمول کوچک شدن دولت می توان انحلال این یا آن سازمان دولتی را نتیجه گرفت، چرا اصلا بقیه وزارتخانه‌‌‌ها را منحل نکنیم. تفکر احمدی نژاد دقیقا همین بود که بقیه وزارتخانه‌‌‌ها و وزرا نیز اضافی و بیخود هستند. اصلا مجلس هم بیخود است. وقتی دولتی در کار نباشد مجلس دیگر چه کاره است؟ کشور ما به قانون و لایحه و تصویب و تخصیص بودجه هم نیاز ندارد. همه بودجه کشور را باید در اختیار ایشان قرار داد. و او سفر استانی می کند و در این سفرها مردم به او مراجعه کرده یا از طریق نامه خواست‌‌‌هایشان را مطرح می کنند و احمدی نژاد دست در کیسه بودجه می کند و مشکلات مردم را حل می کند. بدینسان در پشت برنامه‌‌‌ها و روش‌‌‌های احمدی نژادی یک اندیشه و فرمول ساده نگرانه تحت عنوان "ضرورت کوچک شدن دولت" وجود داشت که قبلا در جامعه وسیعا پخش شده بود و به همین دلیل مقابله با آن ساده نبود.

همین شعار "آوردن نفت بر سر سفره مردم" احمدی نژاد هزاران بار تمسخر شده و عامل فلاکت ایران معرفی شده ولی یک بار برنامه‌‌ای که برای تحقق این شعار پیاده شد هم نقد شده است؟ آوردن نفت بر سر سفره مردم را چه کسی به یک برنامه تبدیل کرد؟ آقای موسی غنی نژاد آن را شاهکار خود می‌داند. وی در جریان حذف یارانه‌‌‌ها در یک مصاحبه چنین می گوید: "درآمدهای نفتی در چارچوب اقتصاد دولتی به مانع بزرگ‌ برای اصلاحات اقتصادی تبدیل شده است. برای اینکه این مانع را از پیش رو برداریم این پیشنهاد را من کردم... من پیشنهاد کردم که دولت بیاید درآمدهای نفتی را به مردم بدهد و یارانه‌ها را بردارد." (مصاحبه غنی نژاد با آفتاب نیوز ۲۶ فروردین ۱۳۷۸)

براساس یک فرمول ساده گرایانه و مضحک که "درآمد نفتی در اقتصاد دولتی مانع اصلاحات شده است" درآمد نفت را بین مردم تقسیم و یک بار مالی سنگین برای دولت و مانعی بزرگ در برابر سرمایه گذاری‌های عمرانی و اشتغال‌زا ایجاد شد و بزرگترین فرصت تاریخی ایران برای بکارگیری درآمد نفت در مسیر پیشرفت صنعتی از دست رفت. این آقای "اقتصاددان" استاد دانشگاه نفت، مشاور دولت و وزارت نفت است و غیر از شاهکار حذف یارانه‌ها، مسئولیت نابود کردن پتروشیمی ایران را نیز در کارنامه خود دارد. چگونه می توان جلوی "تکرار" احمدی نژاد را گرفت؟ وقتی کسی که شعار وی را به برنامه تبدیل کرده "استاد فرزانه" نام می گذارند و مشاور همه دولت‌های بعد از جنگ هم بوده است؟ با فرمول‌های ویرانگر، ساده گرایانه و پوپولیستی امثال موسی غنی نژاد می توان به جنگ احمدی نژاد رفت؟ به جنگ کسی که خود روی همین فرمول‌ها سوار شده و آنها را اجرایی کرده است؟

در همان مصاحبه این فرمول نیز بیان می شود: "توزیع مستقیم پول نفت میتواند دولت را کوچک کرده و بر این اساس امکان رشد دموکراسی را نیز فراهم کند." (همانجا) پول نفت را مستقیم بین مردم توزیع می‌کنیم، بعد دولت کوچک می شود آنوقت امکان رشد دموکراسی فراهم می شود! سطح سخن از ساده نگری فراتر رفته و به یاوه گویی سقوط کرده است. با این حساب احمدی نژاد "جسورانه ترین اصلاح تاریخ صد ساله اخیر ایران" را – بقول ایشان- برای رشد دموکراسی انجام داد!  پس نقدمان دیگر بر او چیست؟ چرا مخالف بازگشتش هستیم؟

 واقعیت این نیست که مسئله معکوس است؟ امروز همه می دانند که دولت بزرگترین نیروی مقاوم در برابر فشار مثلا برای فیلتر کردن شبکه‌‌‌های اجتماعی است. وزارت ارشاد تنها نهاد دارای قدرت دولتی در این کشور است که از سینماگران، برگزاری کنسرت‌‌‌های موسیقی، آزادی نسبی مطبوعات و پایان دادن به ممیزی دفاع می کند. وزارت علوم تنها وزارت خانه است که از نهادهای دانشجویی و برگزاری نشست‌‌‌ها دربرابر فشار نهادهای انتصابی ایستاده است. در وضع کنونی، غیر از دولت، کدام نهاد سیاسی و حکومتی اجرایی "منتخب" در کشور داریم؟ چرا باید قدرت اقتصادی را از آن گرفت و کوچکش کرد؟ غیر از دولت کدام نهاد در این کشور در برابر مردم پاسخگوست؟ بیت رهبری؟ قوه قضاییه؟ سپاه؟ بخش خصوصی؟ تجار و اتاق بازرگانی؟ آیا برای حفظ همان دموکراسی در برابر نهادهای غیرپاسخگو به یک دولت منتخب قوی نیاز نداریم؟

نمونه بعدی. مسئله واردات صدها میلیاردی دوران احمدی نژاد بحق عامل نابودی تولید و صنعت و اشتغال در ایران معرفی شده است. ولی آیا تا پیش از آن حزب موتلفه و دست راستی‌‌‌ها و صندوق پول نمی گفتند که ایران در تجارت و مواد خام معدنی و کشاورزی دارای "مزیت نسبی" است؟ آیا این اندیشه ساده نگرانه را در همه جا تبلیغ نمی کردند و نمی کنند که "واردات موجب افزایش رقابت می شود و پیشرفت صنعت را بدنبال خواهد آورد"؟ کسی از میان مخالفان امروز احمدی نژاد آن زمان این ساده نگری را نقد کرد یا همه بدنبال آن به راه افتاده بودند؟

احمدی نژاد در هیچ عرصه‌‌ای از خود ابتکاری نشان نداد. هر چه او کرد پیشتر زمینه فکری اش در جامعه ایران ساخته شده بود. همه راه حل‌‌‌های او مبتنی بر سه فرمول و سه تصور بود که پیش از او جریان‌‌‌های راست اقتصادی در جامعه ساخته و پرداخته بودند:

۱-  دولت کوچک؛

 ۲-  حذف یارانه‌‌‌ها؛

۳-  نقش مثبت واردات در افزایش رقابت و رشد صنعت

برای عدم تکرار احمدی نژاد تئوری و راه حل وجود دارد. راه حل آن است که باید با این فرمول‌ها و ساده نگری‌ها خداحافظی کرد. هر فرمولی را باید در معرض نقد قرار داد، واقعیت‌‌‌های کشور و جهان امروز را درست دید، جای خود را در این جهان درست تعیین کرد، آرزوها و خیالات را جای واقعیت‌‌‌های سخت و پیچیده نگذاشت و مردم را در این درک از دشواری‌‌‌های راه پیشرفت و حتی بقا در جهان امروز شریک کرد. واگرنه کسانی – مانند گردانندگان روزنامه ابتکار- که خود تحت تاثیر فرمول‌‌‌های ساده نگرانه هستند و تکرارشان می کنند نمی‌توانند با آنها که روی همان ساده نگری‌‌‌ها، چه به شکل تکرار، چه به عنوان نفی، سوار شده اند و خواهند شد مقابله کنند!

 

 

تلگرام را توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 671  راه توده -  15 آذرماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت