ایران بیش از هر زمانی نیازمند تغییرات بنیادی است
|
شورش دیماه گذشته علاوه بر زمین لرزهای که در حکومت ایجاد کرد، در جبهه مخالفان و منتقدان آن از جمله در میان اصلاح طلبان نیز تکانهای سنگینی را بوجود آورد. نتیجه این تکانها بحثها و گفتگوهاییست است که امروز در میان خود حامیان اصلاحات آغاز شده و در آینده نیز ادامه خواهد یافت. برای آخرین نمونه میتوان به سخنان هاشم اقاجری اشاره کرد که از اینکه اصلاح طلبان مردم را از "سوریهای شدن" میترسانند و اصلاحات را بر مبنای نفی و "سلب" معنا کردهاند انتقاد کرده است. همینطور است سخنان علیرضا علوی تبار که ضمن تفکیک روش انقلابی از هدف انقلابی، اصلاح طلبان را در این زمینه دارای گرایشهای گوناگون معرفی کرده و خواهان طرح اصلاحات ریشهای و رادیکال شده است. بدیهی است بحران ایدئولوژی اصلاح طلبی، بر خلاف تصورات برخی ها، به معنای پایان ضرورت اصلاحات و تغییرات در جامعه ما نیست. برعکس جامعه ما بیش از هر زمان دیگر به عمیق ترین اصلاحات نیاز دارد. بنابراین بحران ایدئولوژی اصلاح طلبی به معنای پیروزی براندازی نیست که بر اساس نفی ضرورت یا امکان اصلاحات قرار دارد. مشکل ایدئولوژی اصلاح طلبی در کجاست؟ و بحث با اصلاح طلبان بر سر چیست؟ تمام بحث با اصلاح طلبان بر سر این موضوع ساده است که نیاز به اصلاحات از کجا ناشی میشود؟ از واقعیت جامعه ما یا از یک تئوری و نظریه یا ایدئولوژی بنام اصلاح طلبی؟ (مراجعه کنید به مقدمه مانیفست در همین شماره راه توده) نقطه عزیمت ضرورت اصلاحات در جامعه ما واقعیت این جامعه و نیاز آن به اصلاحات است نه هیچ تئوری یا نظریه یا ایدئولوژی اصلاح طلبی یا انقلابی یا غیرانقلابی. اختلاف با اصلاح طلبان یا ایدئولوژی اصلاح طلبی در اینجاست. بسیاری از اصلاح طلبان ضرورت اصلاحات را از نیاز جامعه به اصلاحات نتیجه نمیگیرند از ایدئولوژی اصلاح طلبی نتیجه میگیرند. میگویند جامعه ما باید اصلاحات کند زیرا ایدئولوژی اصلاح طلبی چنین حکم میکند، و در واقع "جامعه باید اصلاحات کند تا انقلاب نشود!". در حالیکه جامعه ما باید اصلاحات کند برای آنکه به اصلاحات نیاز دارد نه برای آنکه انقلاب بشود یا نشود و مگر دست ماست که بشود یا نه. مگر انقلاب 57 دست ما (سیاسیون و حتی مبارزان سیاسی) بود! انقلاب یک امر اجتماعی است که پایه های علمی خود را دارد. از جمله خیزش وسیع و توده ای مردم برای سرنگونی یک نظام و جایگزین کردن آن با یک نظام دیگر و ناتوانی حکومت ها برای مانور و جلوگیری از انقلاب و سرنگونی خود. ما همین مشکل را با طرفداران براندازی یا انقلاب هم داشتهایم و بارها به برخی فعالان و به ویژه اقتصاددانان چپ و مترقی داخل کشور که با جمهوری اسلامی مخالف هستند گفتهایم که شما نمیتوانید منتظر شوید که جمهوری اسلامی سرنگون شود و شما بشوید وزیر اقتصاد و بعد راه حل ارائه دهید و مشکلات اقتصادی را حل کنید! جامعه ما امروز به اصلاحات نیاز دارد و مردم این را از ما میخواهند. یک نیروی مترقی ولو طرفدار انقلاب باید بتواند برای مشکلات و معضلات امروز جامعه ما راه حل و اقدامات اصلاحی پیشنهاد دهد. اینکه این راه حلها مورد قبول حاکمیت قرار میگیرد یا نمیگیرد یا تا چه اندازه و چه مقدار از آن میتواند اجرا بشود و چه مقدار از آن نیاز به جمع آوری نیروی اجتماعی بیشتری دارد بحثی دیگر است. همانگونه که اکثریت مردم جامعه ما در همه انتخاباتهایی که میتوانسته کمک کند به پیشرفت اصلاحات به عنوان ضرورت و نیاز جامعه باشد شرکت کردهاند بدون آنکه آگاه از ایدئولوژی اصلاح طلبی باشند یا برای خود خط قرمزی بنام بقای جمهوری اسلامی تعیین کرده باشند. مشکل نگاه اصلاح طلبی، مشکل اینکه ما ضرورت اصلاحات را نه با حرکت از نیاز جامعه به اصلاحات بلکه با حرکت از یک مکتب و ایدئولوژی بنام "اصلاح طلبی" نتیجه گیری کنیم چیست؟ مشکل همان چیزیست که امروز بوجود آمده است. اولین مشکل آنکه اصلاحات را فاقد هدف و برنامه کرده است. جنبش اصلاح طلبی مردم و نیروها را نه در حول یک هدف مشخص، یک برنامه اصلاحات، یک سلسله راهکار بلکه در حول یک هدف منفی یا بقول آقای اقاجری "سلبی" و در راس آن نفی وقوع انقلابی دیگر جمع کرده است. همه مردم متحد شوند در حول ایدئولوژی اصلاح طلبی یعنی در حول نفی انقلاب، نه آنکه متحد شوند در حول این یا آن خواست و طرح و برنامه برای اصلاحات. حال اگر این خواست و طرح و بسیج از اصلاحاتی که حکومت حاضر نباشد به آن تن بدهد عبور کرده و به انقلاب ختم شود، این دیگر بستگی به شرایط یاد شده در بالا (مردم نخواهند و حکومت نتواند) دارد. فعلا بحث اتحاد همه نیروها برای اصلاحات و تغییرات است و آنها که به بهانه اینکه ما اصلا کل جمهوری اسلامی را قبول نداریم از دادن برنامه اصلاحات طفره میروند بیشتر غرق در انفعال خویشند تا حضور در جامعه. هر فرد و حزب و سازمانی که بگوید ما همه جمع شدهایم و یا می شویم که انقلاب نشود فاقد هر گونه برنامه است. مشکل دوم ایدئولوژی اصلاح طلبی ناتوانی از برقرار یک رابطه درست با جنبشهای اعتراضی مردم است که نماد آن را در شورش دیماه گذشته دیدیم. اصلاح طلبان بجای آنکه فکر کنند که این شورش به پیشبرد "اصلاحات" در جامعه منجر میشود و میتواند بن بستهای آن را بشکند یا نه، تمام هم و غم خود را بر این قرار دادند که آیا این شورش با ایدئولوژی اصلاح طلبی هماهنگ است یا نه. موضوع اصلی آنان از اصلاحات و تغییرات تبدیل شده به اصلاح طلبی. بعبارت دیگر، بنظر آنان اصلاح طلبی وسیلهای برای انجام اصلاحات در جامعه نیست، برعکس اصلاحات وسیلهایست برای اثبات حقانیت اصلاح طلبی! بجای آنکه انجام اصلاحات در جامعه هدف اصلی باشد، توجیه ایدئولوژی اصلاح طلبی به هدف اصلی تبدیل شده است. مشکل سوم آنست که وقتی جای هدف و وسیله تغییر کرد، وقتی اصلاحات از هدف تبدیل شد به وسیله توجیه ایدئولوژی اصلاح طلبی، نتیجه آن میشود که حرکتهای اجتماعی نه به لحاظ تاثیری که بر هدف یعنی اصلاحات، بلکه بر اساس پیامدی که بر روی اصلاح طلبی میگذارند ارزیابی میشوند. همه ابزارها، راههایی که مردم طی میکنند براساس اینکه آیا ایدئولوژی اصلاح طلبی را توجیه میکنند مورد توجه قرار میگیرد. از نظر آنان جنبش اعتراضی مردم در دیماه 96 غلط است نه به دلیل آنکه رهبری داشته یا نداشته، شعارهای دقیقی در آن داده شده یا نشده، از اصلاح طلبان حمایت شده یا نشده، بلکه به این دلیل که مردم در خیابان آمدهاند و شعارهای ساختارشکن دادهاند. نفس آمدن مردم در خیابان و دادن برخی شعارهای ساختارشکن چون با ایدئولوژی اصلاح طلبی مغایر است نفی میشود. و بالاخره مشکل چهارم و شاید مهمترین مسئله آن است که مدافعان ایدئولوژی اصلاح طلبی در میان اصلاح طلبان، اصلاحات را از وسیله و گامی در راه تغییر تبدیل به ابزار حفظ وضع موجود کرده اند. از نظر ایدئولوژی اصلاح طلبی باید اصلاحات کنیم تا وضع موجود حفظ شود نه برای آنکه راه تغییر باز شود. این درحالیست که جامعه و اکثریت مردم ما تشنه تغییر هستند و اصلاحات را برای تغییر میخواهند و نه برای کمک به تداوم وضع موجود. مشاهده میشود که بحران ایدئولوژی اصلاح طلبی که ما امیدواریم زیر فشار واقعیات جامعه از بدنه آن نیرو کم شده و به نیروی اصلاحات با اعلام برنامه و شعار و طرح برای تغییرات افزوده شود عمیق تر از آن چیزیست که در آغاز بنظر میرسد. هر چند شورش دیماه گذشته راه را برای اصلاحات و اصلاح طلبان بسیار هموار کرد ولی بنظر ما زمان تجدید نظر در ایدئولوژی اصلاح طلبی فرا رسیده است. اصلاح طلبان باید توجه خود را به تدوین و تبیین و دفاع از اصلاحات مورد نیاز جامعه ما و نیروهای متنوع حامی و حامل اصلاحات و راههای مختلف و متنوع رسیدن به آن معطوف کنند. همانطور که اصلاحات در جامعه ما مساوی با اصلاح طلبی نیست، نیروی اصلاحات در جامعه نیز تنها قشرهای متوسط و یگانه راه آن انتخابات نیست. قشرهای مختلف جامعه ما از کارگران و زحمتکشان تا قشرهای متوسط میتوانند با روشها و شیوههای مختلف از انتخابات تا اعتصابات و اعتراضات خیابانی که هر کدام اگر بدرستی به کار گرفته شود در جای خود مفید و موثر است در امر پیشبرد اصلاحات و تغییر در جامعه ما کمک کنند.
تلگرام راه توده:
|
شماره 635 راه توده - 19 بهمن ماه 1396