اقتصاد ملی یعنی تولید داخلی برای بازار بزرگ داخلی
|
اقتصاد ایران تا دوران صفوی در چارچوب نظمی قرار داشت که هدف آن تولید برای رفع نیازهای داخلی و ایجاد مازاد بر آن بود. قدرت اقتصادی کشور با میزان توانایی آن در ایجاد مازاد بر نیازهای داخلی یعنی با درآمد آن سنجیده میشد. از دوران صفوی به بعد و همزمان با رشد و گسترش تجارت و مبادلات جهانی، اقتصاد ایران بتدریج به سمت ایجاد درآمد از طریق تولید برای بازارهای خارجی جهت گرفت. البته ایجاد درآمد و مازاد از طریق تجارت و تولید برای بازارهای خارجی در گذشته هم وجود داشت ولی نقش فرعی داشت، از دوران صفوی به بعد این سمتگیری به تدریج عمده شد. بعبارت دیگر تا پیش از دوران صفوی، یک چرخه داخلی تولیدی برای رفع نیازهای مردم وجود داشت که نه تنها این نیازها را رفع می کرد بلکه مازادی را هم بوجود می آورد که به شکل مالیات از کشاورزان و پیشه وران و اصناف گرفته میشد. البته در گرفتن این مالیات بستگی به دورانهای مختلف احجافات زیادی به مردم می شد و بخشی از نیاز مردم نیز از آنها ستانده میشد که خود عامل شورشها و مبارزات پیاپی دهقانان و پیشه وران بود. ولی اساس درآمد کشور مبتنی بر مازاد و مالیاتی بود که از تولید داخلی بدست می آمد. یعنی در کشور یک سیستم تولیدی وجود داشت که هدف آن ایجاد مازاد پس از رفع نیازهای مردم بود. از دوران صفوی به بعد این روند به تدریج تغییر کرد و حتی معکوس شد. رابطه میان تولید برای رفع نیازهای داخلی و ایجاد مازاد بر آن قطع شد. اقتصاد ایران به سمت کسب سود از طریق تولید برای بازارهای خارجی جهت گرفت که عمده شدن نقش صادرات ابریشم در درآمد کشور نمادی از آن بود. سود و درآمد ناشی از تولید برای بازار خارجی در کوتاه مدت رفاه و رونقی هم بوجود آورد و حتی برای دوره کوتاهی امکان کاهش مالیاتهای داخلی را هم فراهم کرد ولی در درازمدت بذر انحطاط و واپسماندگی را کاشت. اقتصاد ایران به اقتصادی تبدیل شد که می توانست سود و درآمد از طریق تولید برای بازارهای خارجی بدست آورد بدون آنکه بتواند نیازهای داخلی خود را تامین کند. این امر بدنبال خود موجب خرابی وضع روستاها و رکود پیشه وری و ویرانی شهرها و مهاجرت و خالی شدن سکنه آن گردید. بعدها که تریاک و تنباکو و مواد خام کشاورزی جای ابریشم را در ایجاد سود گرفتند نظم اقتصادی کشور به کلی مختل شد و حتی دیگر غذای مورد نیاز مردم را هم نمی توانست تهیه کند که قحطی های پیاپی به نسل کشی ملی و نابودی همه ظرفیت های تولیدی کشور نماد آن بود. اقتصاد ایران امروز دیگر اقتصادی نیست که بتواند نیازهای داخلی خود را تامین و مازادی بر آن بوجود آورد، بلکه ثروت ملی ایران امروز ناشی از درآمد حاصل از تولید نفت برای بازارهای خارجی است و این عامل بحران، بیثباتی و تداوم عقب ماندگی شده است. مالیاتی هم که از مردم میگیریم، مالیات ناشی از افزایش تولید داخلی مان و مازاد بر آن نیست، مالیات بر کسب و تجارت و واردات و حقوق کارکنانی است که دستمزد همانها عمدتا از طریق درآمد نفت برای بازارهای خارجی پرداخت میشود. براین اساس، عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور ما نه ربطی به قانون یا بیقانونی دارد، نه مربوط به شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی است، نه یک امر فرهنگی است، نه با اسلام و مسیحیت و هیچ دینی در ارتباط است، نه ناشی از کم آبی و پرآبی و کوه و دشت و بیابان است، نه مربوط به خط و زبان فارسی است، نه حاصل وجود یا عدم تفکر فلسفی است، نه به تنبلی و کم کاری و خوشگذرانی مردم ما ربطی دارد، نه به مستقل بودن یا نبودن شهرها یا اصناف، نه به ویژگیهای فئودالیسم ایرانی و … هیچکدام از اینها عامل عقب ماندگی کشور و سپس توسعه نیافتگی آن نبوده است. عامل اصلی عقب ماندگی ایران سمتگیری اقتصاد آن بجای تولید برای رفع نیازهای داخلی و بازار داخلی، به سمت ایجاد سود و درآمد از طریق تولید برای بازار خارجی بوده است. برخلاف ثروت ناشی از مازاد بر تولید داخلی که نشاندهنده یک پویایی تولیدی اقتصاد است، ثروت ناشی از درآمد حاصل از تولید برای بازارهای خارجی نقش مختل کننده در نظم اقتصادی را بازی میکند و مدام علیه تمرکز اقتصادی و ایجاد مازاد و گسترش تولید ملی و ثروت ملی وارد عمل میشود. اقتصادهای سرمایهداری جهان در جریان پیدایش و گسترش خود براساس نوع رابطهای که با بازار داخلی پیدا کردند شکل پیشرونده و توسعه یابنده یا برعکس انحطاطی و واپسگرا یافتند. چند کشور در اروپا که به تدریج به راز پیشرفت خود پی برده بودند، علاوه بر آنکه تولید داخلی خود را در جهت گسترش بازار داخلی و رفع نیازهای آن جهت دادند، اقتصادهای سرمایهداری و غیرسرمایهداری دیگر کشورها را نیز در جهت رفع نیازهای خود سمت دادند. این کار در آغاز که هنوز گردانندگان و متفکران کشورها دلایل انحطاط خود را در مییافتند و حاضر به تبدیل کردن اقتصاد خود به زایده نیازهای تولید و بازار داخلی دیگر کشورها نبودند با زور و سیاست کشتیهای توپدار و جنگ و استعمار انجام میشد. امروزه اتکا به یک قشر انحطاطی و فاسد و ذینفع در رابطه با بازارهای خارجی که در کشورهای توسعه نیافته به طبقه حاکم تبدیل شده و بهره گیری از ابزارهای ایدئولوژیک و اختراع نظریههای خیالی عقب ماندگی و توسعه یافتگی نقش عمده را پیدا کرده است که البته ناوهای هواپیمابر و بمب و موشک و تحریم هم به عنوان پایه مادی ابزارهای ایدئولوژیک همچنان حفظ می شود و گسترش می یابد. تا زمانی که اقتصاد ایران بخش عمده درآمد و مازاد خود را از طریق تولید برای بازار داخلی بدست نیاورد، تا زمانی که این اقتصاد در سمت تولید داخلی برای رفع نیازهای داخلی و بازار داخلی جهت نگیرد، یعنی تا زمانی که همه بخشها و شاخههای مختلف اقتصادی در صنعت و معدن و کشاورزی مانند جوی و جویبارهای پراکنده با یکدیگر همسو نشده و به سمت رودخانه بازار بزرگ داخلی جهت نگیرند و بدان سرازیر نشوند و آن را پرخروش و نیرومند نکنند اقتصاد ایران قادر به خروج از بن بست عقب ماندگی و برداشتن گام در مسیر توسعه یافتگی نیست. جریان کنونی اقتصاد ایران با اتکا به صادرات نفت، و افتخار به صادرات غیرنفتی، یعنی با دادن الویت به ایجاد درآمد از طریق تولید مواد خام برای بازارهای خارجی - و نه ایجاد مازاد اقتصادی افزون بر تامین نیازهای داخلی- قادر به برونبرد کشور از انحطاط و توسعه نیافتگی نیست.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 636 راه توده - 26 بهمن ماه 1396