اقتصاد ایران عقب ماندگی را باز تولید می کند!
|
میزان پیشرفت یا پسرفت هر کشور با توانایی بیشتر یا کمتر آن در رفع نیازهای مردم خود و ایجاد مازادی بر این نیازها که صرف سرمایهگذاری برای توسعه بعدی کشور شود سنجیده میشود. براین اساس اقتصادهای امروز جهان به دو دسته تقسیم شدهاند: آن کشورهایی که متکی به یک سیستم تولید برای رفع نیازهای داخلی هستند و میتوانند نیازهای مردم خود را از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و آموزش و پرورش و ورزش و غیره تامین و مازادی هم بر آن ایجاد کنند و دوم کشورهایی که سیستم تولیدی در آنها قادر به تامین نیازهای داخلی نیست یا کمتر هست و طبعا مازادی را هم نمیتوانند بوجود آورند. این کشورها نیاز خود را با واردات کالا از طریق درآمد حاصل از تولید کالا برای بازار خارجی رفع میکنند. ایران در زمره کشورهای گروه دوم است. یعنی برای رفع نیازهای داخلی خود به تولید نفت و مواد خام غیرنفتی برای بازارهای خارجی وابسته است. اصطلاح "اقتصاد پیرامونی" که برای کشورهایی نظیر ما رایج شده ناظر بر همین واقعیت است یعنی اقتصاد ما نه بر مبنای نیازهای داخلی بلکه بر مبنای نیازهای کشورهای دیگر که معمولا به آنها "مرکز" میگویند شکل گرفته است. می توان پرسید چه تفاوتی است میان کشوری که برای نیازهای داخلی خود تولید میکند با کشورهایی مانند ما که مثلا نفت، تریاک، قهوه، پنبه، برنج، مس، توپ لاستیکی و کفش ورزشی برای بازارهای خارجی تولید میکند و با درآمد حاصل از آن نیازهای داخلی خود را رفع میکند؟ مگر نه این است که این کشورها نیز با درآمد حاصل از تولید برای بازار خارجی نیازهای داخلی خود را رفع میکنند؟ در واقع این همان تفاوتی است که میان ایران و افغانستان و سومالی و بنگلادش با انگلستان و فرانسه و آلمان وجود دارد. یعنی تفاوت عقب ماندگی و توسعه نیافتگی با پیشرفت و توسعه است. تولید برای رفع نیازهای داخلی یعنی تولید کالاهای ساخته شده مورد نیاز مردم و کالاهای واسطهای که برای تولید آنها لازم است. این نیازها در سیستمی که برای سود تولید میکند خود را در بازار داخلی نشان میدهد. یعنی بازار داخلی جایی است که نیازهای مردم و جامعه در آن مشخص میشود. شرط این تولید و گسترش آن ایجاد یک بازار یکپارچه داخلی و ملی است. در درون سیستم تولید برای سود دو راه تاریخی برای ایجاد این بازار یکپارچه داخلی وجود دارد. یا تولیدات کوچک محلی عمدتا کشاورزی و معدنی در خدمت رفع نیازهای شهرهای همجوار آن که کالاهای پیشه وری تولید میکنند قرار میگیرد و آنها نیز به نوبه خود نیاز شهرهای بزرگتر را برطرف میکنند و پیوند خوردن این تولیدات محلی از طریق بازارهای محلی به یکدیگر به تدریج یک بازار بزرگ و یکپارچه داخلی را بوجود میآورد. این راه توسعه است. راه دوم آن است که تولید یک کالا مثلا پنبه یا نفت یا قهوه برای بازار خارجی درآمدی را ایجاد میکند که آن درآمد صرف واردات کالاهای مورد نیاز مردم میشود که در مرکز و پایتخت متمرکز است و بازارهای محلی به طور معکوس در ارتباط با پایتخت شکل میگیرند و به محل توزیع کالاهای وارداتی تبدیل میشوند. این راه عقب ماندگی است که کشورهایی مانند ما رفتهاند و هر روز بیشتر در مرداب آن فرو میروند. در حالت اول تمام تولید یک کشور به همدیگر وصل شده و هر بخش و هر ناحیه نیازهای بخش و ناحیه و منطقه دیگر را تامین میکند و علاوه بر نیاز روزافزون به نیروی کار و اشتغال، در هر مرحله مازادی بدست میآید که این مازاد امکان بهبود و سرمایهگذاری و تمرکز را تامین میکند. در حالت دوم همه کشور در حال مصرف سهمی از درآمد نفت یا پنبه یا دیگر مواد خام و غیرخامی است که برای بازارهای خارجی تولید کردهاند. تمام این اقتصاد در حول مصرف شکل گرفته است و نه تولید به همین دلیل با بحران مداوم روبروست و تمام زندگی اقتصادی وابسته به محل تامین درآمد اصلی آن یعنی نفت یا پنبه و غیره است. بنابراین نحوه شکلگیری بازار داخلی در اقتصادی که سود نیروی محرکه آن را تشکیل میدهد، نشاندهنده راه پیشرفت یا عقب ماندگی یک کشور است. اگر بازار واحد ملی بر اساس به هم پیوستن بازارها و تولیدات محلی یعنی پیوند خوردن رفع نیازهای محلی به نیازهای ملی و به یکدیگر شکل گرفته باشد کشور در راه ایجاد یک سیستم همپیوند، یک تمرکز نیرومند و پیشرفت قرار میگیرد. اگر بازار واحد ملی بر مبنای تولید برای بازار خارجی شکل گرفته و محل توزیع و پخش کالاهای وارداتی باشد این اقتصاد در مسیر درجا زدن قرار دارد. وحدت و یکپارچگی بازار در نظام اقتصادی ایران که الویت خود را به تولید برای بازارهای خارجی داده است تنها از طریق توزیع کالاهای وارداتی یعنی توزیع سهم افراد در درآمد نفت حاصل میشود. اینچنین نظم اقتصادی جز بازتولید پیوسته و ادواری عقب ماندگی، فقر و بحران حاصلی دیگر ببار نخواهد آورد!
تلگرام راه توده:
|
شماره 637 راه توده - اسفند ماه 1396