سرمقاله راه توده 637 فرماندهان سپاه با کدام اهداف می خواهند قدرت مطلقه شوند؟
|
تحولات ایران همچنان تحت تاثیر شورش دیماه گذشته قرار دارد. گستردگی و سراسری شدن سریع این شورش به حدود 90 شهر کشور همه جناحهای حکومتی را به هراس یا تکاپو انداخته است. راست افراطی حکومتی میکوشد خود را با شرایط جدید منطبق کند و با درک عمق نارضایتیها بر روی خشم و عصیان مردم سوار شود. فعال شدن دوباره امثال سردار حسن عباسی و رحیم پورازغدی در همین رابطه است. حساب آنها از یکسو بر روی خشک اندیشی بخشی از روحانیان است که همچنان با خواستهای اجتماعی و اقتصادی مردم مخالفت میکنند و خود را هدف خشم مردم قرار داده اند، و از سوی دیگر بر خشک مغزی بخشی از کسانی است که خود را هوادار اصلاحات معرفی میکنند اما در بیارتباطی با جامعه و خواستهای تودههای وسیع مردم همچنان از ادامه سیاستهای گذشته خود دفاع میکنند. راست افراطی نظامی گرا تصور کرده میتواند با بلند کردن پرچم شعار مبارزه با لیبرال دموکراسی در آن واحد، روحانیت را پشت سر خود قرار دهد و سپس حذفش کند، جناح راست اصلاح طلبان را به اسم لیبرالیسم از صحنه بیرون کند و جناح چپ را با حذف دموکراسی منزوی کند. بدیهی است که نتیجه این تلاشها را نباید دست کم گرفت چرا که از یکسو پشتیبانی تبلیغاتی حکومتی را با خود دارد و از سوی دیگر قدرت نظامی سپاه را. بنابراین در شرایط معین سپاه تصور میکند میتواند به عنوان ناجی مردم و نظام از شر روحانیت وارد عمل شود و بخشی از بدنه ناراضی اقتصادی و نیروهای چپ هوادار آن را بدنبال خود بکشاند. اگر نیروهای چپ و هواداران تحولات نتوانند برنامه لازم برای تحول را تدوین کنند و بیانگر خواستهای توده وسیع مردم شوند، راست افراطی به یکی از خطرهای عمده حوادث آینده تبدیل خواهد شد به ویژه از آن رو که سمت اصلی ضربه آنها در نهایت متوجه نیروهای چپ و مدافعان زحمتکشان یعنی تنها نیرویی که میتواند آنها را خلع سلاح کند خواهد شد. شعارهای آنها در برابر برنامهها و تحولاتی که نیروهای چپ خواهان آن هستند هیچ رنگی ندارد و اگر قرار بر حذف و سرکوب چپ نباشد آنها ناچار خواهند بود به مجری برنامههای چپ تبدیل شوند. به همین دلیل است که امروز بیشترین مخالفت با مثلا پایان حصر میرحسین موسوی از طرف همین نیروها صورت میگیرد. جایی که امثال میرحسین موسوی بتوانند آزاد باشند و سخن بگویند برای حسن عباسی و رحیم پور ازغدی و عوامفریبانی از این دست جایی باقی نمیماند. همین وضع درباره دیگر نیروهای چپ هم وجود دارد. تجربه هم نشان داده که به محض آنکه راست افراطی به قدرت برسد ابتدا نیروهای چپ را سرکوب میکند و سپس سرکوب به داخل خود آنها گسترش پیدا میکند. یعنی تسویه حساب با بخشی از نیروهایی آغاز میشود که شعارهای آن را باور کردهاند و اکنون خواهان تحقق آن هستند. بنابراین حکومت راست افراطی توام است با بحران و سرکوب مداوم و در عین حال منحرف کردن پیگیرانه بحثهای اقتصادی و اجتماعی و در پیش گرفتن سیاستهای جنگی برای حل بحران. بدینسان راه حل سپاهی برای بحران به معنای سرکوب نیروهای چپ و مترقی در درجه اول، سرکوب مداوم درونی بخشی از خود این نیروها و بالاخره فرار به جلو در سمت جنگ و بحرانهای مصنوعی و غیرمصنوعی است که هدف آن دور کردن مردم از خواست تحقق آن شعارهایی است که با آن به قدرت رسیدهاند. ما نمونه کوچک آن را در دوران احمدی نژاد داشتیم که با کاپشن پاره و شعار آوردن نفت به سر سفره مردم بر سر کار آمد ولی تمام دوران دولت او به سرکوب خواستهای اقتصادی، کشاندن مردم بدنبال ماشین خود و "شعار "انرژی هستهای حق مسلم ماست" گذشت و سرانجام یک خطر نظامی و تحریم کمرشکن اقتصادی را روی دست ملت ما گذاشت. اکنون هم سپاه احمدی نژاد دیگری را تدارک میبیند. در این شرایط راه حل کشور ما آن است که نیروهای چپ طرفدار تحولات خود را منسجم کنند و یک برنامه تغییر و تحول را ارائه دهند و در عین حال بکوشند پیوند خود را با هر نیروی طرفدار دموکراسی – ولو لیبرال- حفظ کنند و شرایط را برای یک تحول مترقی آماده کنند.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 637 راه توده - سوم اسفند ماه 1396