ج. اسلامی از رضا پهلوی آلترناتیو ساخته
|
در هفتههای اخیر و به ویژه پس از برخی شعارها بسود آقای رضا پهلوی در شورش اعتراضی دیماه بحث درباره ایشان و دلایل توجه بخشی از جامعه به این شعارها داغ شده است. محافلی از حکومت و اصلاح طلبان و حتی بخشی از چپهای خارج از کشور از طرح شدن نام آقای رضا پهلوی یا توجه مردم به نظام گذشته تعجب میکنند و معتقدند و میگویند که "مردم ما دارای حافظه تاریخی نیستند" و "محکوم به تکرار اشتباهات گذشته" هستند. این آقایان مثل اینکه نقش خود را در این وضع فراموش کردهاند. فراموش کردهاند که چهل سال است که یا در حکومت انقلاب و جامعه ما را به لجن کشیده اند؛ یا مدعی هستند که اصلا انقلاب کار غلط و نادرستی است و آنها آمدهاند که اصلاح کنند و جلوی انقلاب را بگیرند؛ یا جمهوری اسلامی را از بدو تاسیس ارتجاعی تر از رژیم شاه معرفی کردهاند. نتیجه چند دهه پنجه کشیدن بر دستاوردهای انقلاب از طرف حکومت، بر اندیشه انقلاب از طرف اصلاح طلبان، و بر نتیجه انقلاب از طرف چپهای خارج کشور چه میتواند باشد جز آرزوی بازگشت به گذشته و به قبل از انقلاب؟ مردم ما حافظه تاریخی ندارند یا شما آگاهیهای آنها را به انحطاط کشیده اید که امروز خودتان هم اسیر و نگران نتایج آن شده اید؟ البته نقش همه این عوامل و همه این نیروها در وضع موجود و طرح نام امثال آقای رضا پهلوی و تبدیل شدن بازگشت به گذشته پیش از انقلاب به یک آرزو در بخشهایی از مردم، به یک اندازه نیست. طبعا حکومت در این زمینه بیشترین نقش را دارد و چپهای خارج از کشور کمترین اثرگذاری را. آن زمان که ما گفتیم باید از انقلاب دفاع کرد رسیدن چنین روزهایی را پیش بینی میکردیم ولی عدهای آن را "دروغ و نفاق" نامیدند، عدهای دیگر گفتند اینها "استالینی" و طرفدار خشونت هستند، شماری دیگر هم آن را تلاش برای "تطهیر" خمینی نامیدند. اکنون با جامعهای روبرو هستیم که نه حافظه تاریخی بلکه آگاهیهای بخشهایی از آن به غارت رفته است. حکومت با پیوند زدن خود با منافع یک گروه محدود، با لجاجت خود بر کشاندن جامعه و نظام برآمده از انقلاب به لبه پرتگاه بزرگترین بیعدالتیها، فسادها، ناکارآمدیها، هولناک ترین فاصله طبقاتی، خشونت همه سویه و همه جانبه، سرکوب زنان، جوانان، اقلیت ها، با نادیده گرفتن خواست مردم، رای مردم، با ترویج دروغ، دورویی و … جامعهای را بوجود آورده که همه آرزوی فرار از آن را دارند و چه فراری سهلتر از بازگشت به گذشتهای که حداقل سایهای از آن در ذهن مردم باقی مانده است؟ در آنسوی، برخی طرفداران اصلاحات بجای آنکه بنام انقلاب و خواستهای مردم در انقلاب حکومت را مواخذه کنند و تحقق آرمانهای مردم را از حکومت مطالبه کنند، آنچه را شده بود نتیجه انقلاب معرفی کردند. مشکل آنها این بود که خود از این آرمانها فاصله گرفته بودند و برای آنکه خود و ناتوانی خود را توجیه کنند نفس انقلاب را مقصر همه چیز معرفی کردند و اینگونه آگاهیهای مردم ما را به انحراف کشاندند. وقتی گفته میشود ما ضدانقلاب شدهایم یا باید با شاه مصالحه میکردیم مردم چه برداشتی باید بکنند جز اینکه اگر آن رژیم میماند، بهتر بود؟ خیلی باید فکر کرد تا فهمید چرا عدهای به سمت رضا پهلوی و امید به بازگشت رژیم گذشته رفتهاند؟ از چپهای خارج کشور زیاد صحبت نمیکنیم چون از حرکات کودکانه و مخرب سالهای نخست انقلاب آنها که نتیجه آن قدرت گرفتن ارتجاع مذهبی شد بگذریم در حوادث سه دهه اخیر نقش چندانی نداشتهاند. ولی آنها هم به سهم خود در وضع کنونی مقصرند. تمام نتیجه انقلاب برای آنها شده حکومت مذهبی و ولایت فقیه دربرابر حکومت سکولار و غیرمذهبی شاه. آنها نیز بارها و بارها، رسما و غیررسما گفتهاند و میگویند که حکومت شاه را به نتیجه انقلاب ترجیح میدهند. این سه نیرو با همه قدرت خود در جامعه بسود رژیم گذشته به حرکت درآمدند که امروز به شکل حضور پررنگ تر امثال آقای رضا پهلوی متجلی شده است. البته این به معنای آن نیست که آنچه شده برگشت ناپذیر است یا ایشان بخت ویژهای در تحولات آینده یافته است. اوضاع به نوعی خراب تر از آن است که بختی برای آقای رضا پهلوی وجود داشته باشد. در ایران یا اصلاحات اساسی میشود و یا همه چیز فرو میپاشد. ولی در اینکه اندیشه و آگاهی بخشی از مردم ما بر اثر تاثیر ویرانساز این جریانها به غارت رفته و منحرف شده کمترین شکی وجود ندارد. نگران آن باید بود که تجربیاتی عظیم و دردناک لازم شود تا شاید بتوان بر پیامدهای این خلا آگاهیها غلبه کرد.
تلگرام راه توده:
|
شماره 638 راه توده - 10 اسفند ماه 1396