دستآوردهای شورش مردم را تبدیل به آیه های نا امیدی نکنیم!
|
ارزیابی و تحلیل اوضاع ایران گام به گام دشوارتر می شود. در حقیقت از سال دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی که دولت و سازمان امنیت سایه علیه اصلاحات و دولت خاتمی شکل گرفت دشواری تحلیل موقعیت جمهوری اسلامی و انقلاب 57 وارد مرحله تازه ای شد که همچنان ادامه دارد. نه تنها ادامه دارد، بلکه همانطور که گفتیم: گام به گام دشوارتر می شود! این دشواری، بویژه در جریان هر انتخابات و یا جنبش خیابانی که در جمهوری اسلامی برگزار می شود و یا روی میدهد، خود را بیشتر نشان میدهد. از جمله در ارتباط با شورشی که در هفته دوم دیماه در سراسر ایران روی داد و تفسیرهای نهایت چپ و نهایت راست درباره آن شکل گرفت. حتی پس از خاتمه آن شورش در ارزیابی تاثیراتی که شورش مردم روی حاکمیت گذاشته نیز ارزیابی ها به همینگونه با دشواری روبروست. از جمله این که بسیاری از مفسرانی که عادت به تفسیر رویدادها پس از وقوع آنها دارند، عمدتا روی سرکوب شورش مردم و بازداشت ها و کشته شدگان متمرکز شده اند و فراموش کرده اند که این شورش دستآوردهای مهمی نیز داشت. دستآوردهائی که قطعا ما طرفدار برجسته ساختن و پرداختن به آنها هستیم زیرا مخالف تولید یاس در مردم و در جنبش هستیم. کافی است پرونده تحولات و رویدادهای دو دهه اخیر - از سال 1375 که انتخابات مهم مجلس پنجم برگزار شد و برای نخستین بار فراکسیون بندی ها در مجلس شکل آشکار به خود گرفت و حزب کارگزاران سازندگی وارد عرصه شد- را ورق بزنیم تا برسیم به شورش اخیر و گسترده مردم در هفته دوم دیماه 96. در این پرونده، ما شاهد انواع نوسانات در سازمان های سیاسی و احزاب سیاسی در تفسیر رویدادها هستیم. از تحریم و شرکت نکردن در انتخابات تا شتاب در ارزیابی شورش اخیر با تصور تکرار انقلاب 57 و سرنگونی جمهوری اسلامی. برخی احزاب و سازمان ها همچنان گرفتار همین سرگردانی و یا یکسویه بینی و رویاپروری و فراموش کردن توازن نیروها و شرایط بالقوه جنبش هستند. در طول 8 سال دولت اصلاحات انواع حوادث درایران روی داد که بر سر هر یک از آنها، ما شاهد انواع کج اندیشی ها، تاخیر در درک حادثه، تضعیف محمد خاتمی تحت عنوان این که قاطع عمل نمی کند و از همه ناشیانه تر، نامه نگاری خطاب به او و نه در حمایت از او و خطاب به رهبر بطور وسیع گسترش یافت و عملا باعث تضعیف او شد. یعنی همان هدفی که سازمان امنیت سایه در دولت سایه برای رسیدن به آن تشکیل شده بود. درجریان حمله به کوی دانشگاه، تحصن دانشجوئی دردانشگاه تهران و اشتباه فاحش تحصن کنندگان برای بیرون آمدن از دانشگاه و افتادن به تله اوباش چماقدار حکومتی و ....، انتخابات مجلس ششم که تعلل در حمایت از این مجلس و سرانجام، انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و کشیده شدن آن به دور دوم، یعنی در برابر هم قرار گرفتن هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد که نه تنها احزاب و سازمان های خارج از کشور، بلکه درداخل کشور و از جانب احزاب و سازمان های سیاسی – مذهبی حاشیه و متن حکومت نیز نتوانستند فاجعه را پیش بینی کنند و عافیت طلبانه خود را از مرحله دوم انتخابات کنار کشیدند. بعدها که مشخص شد احمدی نژاد چه پدیده ایست، نوشتند که باید با تمام قدرت از بر سر کار آمدن احمدی نژاد جلوگیری می شد. اما، به خود اجازه ندادند که با شهامت بنویسند و بگویند که در مرحله دوم آن انتخابات باید از هاشمی در برابر احمدی نژاد حمایت می شد. کاری که راه توده با شهامت تمام و علیرغم فضای حاکم بر انتخابات آن را اعلام کرد و گفت که باید به هاشمی رای داد و اجازه نداد احمدی نژاد رئیس جمهور شود. در طول ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز شاهد انواع نوسانات در میان احزاب و سازمان های سیاسی بودیم. حتی عده ای که اگر سواد سیاسی هم داشتند نتوانستند دلیل بر سر کار آوردن او و شعارهایش را درک و اعلام کنند. برنامه هائی که از همان ابتدا مشخص بود، برنامه صندوق بین الملل و بانک جهانی است و این دو ارگان پاسداران دشمنی با سوسیالیسم اند و نه طرفدار آن. ما، در جریان انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز شاهد همین نوسانات واشتباهات بودیم. زمانی که محمد خاتمی به سود میرحسین موسوی نامزدی خود را پس گرفت و موسوی وارد میدان شد، با سیاه در نشریات خود (نامه مردم) روی سفیدی نوشتند که "تفاوتی بین موسوی و احمدی نژاد نیست."! ما اسناد همه این تفسیرهای پرنوسان را در بایگانی راه توده داریم!
شرح این دوران طولانی و چندین ساله، در این یادداشت کوتاه نمی گنجد و قصد و خیال ما هم چنین مروری نبود. تنها می خواستیم اشاره به تفسیرهائی چپ روانه و خوش خیالانه در کنار گود با شعار (غرقش کن ما هم روش) از شورش اخیر و نتایج و تاثیرات بسیار مهم آن در حاکمیت ج. اسلامی بکنیم و ضمن تقابل با سیاست ایجاد یاس در مردم، از دستآوردهای شورش اخیر بگوئیم. از ضرورت یافتن و درک کردن ریزه کاری های سیاسی که نشان از زلزله های بزرگ در حاکمیت دارد و سیاست بعنوان یک علم وسیع اجتماعی، یعنی دیدن و درک کردن همین ریزه کاری ها و نشانه های زلزله و گنجاندن آنها در تفسیرهای خود. در همین ارتباط، خواستیم این نقل قول را از "برتولد برشت" نمایشنامه نویس بزرگ آلمانی و از کمونیست های این کشور در دوران دشوار فاشیسم و نازیسم هیتلری نقل کنیم. او می نویسد: «بدترین نوع بیسوادی، بیسواد سیاسی است. بیسواد سیاسی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می دهد و می گوید: “از سیاست بیزار است”. چنین آدم سبک مغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــیابانــی میسازد، قتــل و غــارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید!»
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 633 راه توده - 5 بهمن ماه 1396