وقتی نظر میدهیم صاحب اطلاعات و آگاهی هم هستیم؟
|
از خواندن دقیق یک خبر نتایجی می توان گرفت که امکان تحلیل دقیق دلائل وقوع آن خبر را به ما میدهد. ما نام این را می گذاریم هنر خبر خواندن که جز با دقت و موشکافانه خواندن اخبار این هنر ممکن نمی شود. نباید فورا یک خبری را براساس احساسات و یا تصورات اولیه خود نفی کرد و از آن بدتر فورا این پیام نفی را در پای آن خبر هم نوشت. امری که متاسفانه از جانب بسیاری از ما ایرانی ها رایج است و عادت داریم خیلی زود و شتابزده و بدون کمترین زحمت تحقیق و تفکر نظر بدهیم. نگاه کنید به پیام هائی که در فیسبوک ها نوشته می شود. درعین حال، ما نمی توانیم و نباید از کنار برخی پیام ها عبور کنیم و آنها را نادیده بگیریم و یا به آنها بدلیل سست بودن استدلال ها اهمیت ندهیم. نخست به این دلیل که نویسنده پیام تصور خواهد کرد حرف درست و نظری دقیق را نوشته و از خویش راضی می ماند. دوم، کسانی که فلان پیام را می خوانند تصور می کنند طرف درست نوشته و خود بدنبال تحقیق نمی رود که این بسیار بدتراز مورد اول است. برخی پیام نویسان زحمت یک تحقیق کوچک و کوتاه را هم پیش از پیام نوشتن به خود نمیدهند. حتی روی گوگل. ما در ارتباط با رویدادهای منجر به سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، شکل گیری داعش، حوادث تلخ سوریه و دهها نمونه دیگر شاهد این نوع پیام ها بوده ایم و در مورد رویدادهای داخل ایران هم که این نوع اظهار نظرها از شمار خارج است. برای مثال در ارتباط با کره شمالی (دمکراتیک) شاهد برخی ها اظهار نظرها با کمترین اطلاعات بودیم. مثلا اگر از فلان پیام نویسی که زیر بمباران خبری خطر اتمی کره شمالی است سئوال می کردیم و یا هنوز هم سئوال کنیم که شما از جنگ کره خبر دارید؟ میدانید آمار کشته شدگان آن جنگ چه تعداد بود؟ چه تاریخی و چگونه کره به دو قسمت تقسیم شد؟ نقش امریکا در جنگ کره و دلیل تقسیم آن به دو کشور چه بود؟ اطلاعی از وضع مسکن و بهداشت مردم آن دارید؟ میدانید مردم چقدر حقوق می گیرند و قیمت مواد غذائی چقدر است؟ و دهها سئوال دیگر، بی شک بی اطلاع است و به خود زحمت هم نمی دهد که در کنار بمباران خبری هدایت شده صدای امریکا و بی بی سی و بقیه این ردیف رسانه ها اندکی وقت گذاشته و تحقیقی بسیار مختصر بکند. همینگونه است در باره سوریه. مثلا اگر بپرسید چرا می گویند جنگ سوریه جنگ نفت و انتقال آن به دریای مدیترانه است و یا میدانید داعش در زندان ابوغریب امریکا سازماندهی شد؟ و دهها سئوال دیگر درباره این هردو کشور، پاسخی ندارند اما نظر را دارند! این نظر از کجا آمده؟ از زیر بمباران خبری بی بی سی و صدای امریکا و بقیه رسانه های غربی. حالا فکر می کنید برخی پیام نویسان که ما از وقت خود مایه می گذاریم و برای آنها پاسخ می نویسیم آنقدر انصاف دارند که این توصیه ها را بپذیرند، حتی اگر از این وقتی که برایشان گذاشته ایم تشکر کنند؟ یکی از برجسته ترین نمونه های پیام نویسی با کمتر اطلاعات، بویژه در داخل ایران مربوط به روسیه و چین است. مثلا درایران باب شده که مرتب می گویند جنس چینی بنجل است. از آنها که این نظر را براساس دیدن جنس چینی در ایران دارند باید پرسید، شما میدانید چه دست هائی و برای چه سودهائی این جنس بنجل را از چین وارد می کنند و حتی سفارش ساخت میدهند ؟ تاکنون از کسانی - حتی یک نفر- که کار تجاری با چین می کند سئوال کرده اید که در آن کشور چند نوع - از نظر کیفیت- جنس تولید می شود؟ اگر سئوال کرده بودید و اگر سئوال کنید به شما خواهد گفت سه نوع جنس. یکی با کیفیت عالی و دو دیگر با کیف های پائین. شاید به شما بگوید که مثلا مدرن ترین و بهترین مته برقی حفاری جهان در چین تولید می شود. این فقط یک نمونه است. مثلا تصاویر پل شیشه ای چین را دیده اید؟ فقط برای نمونه توجه به تکنولوژی آن کشور این مثال ها را نوشتیم. کشوری که دارای این تکنولوژی است نمی تواند جنس مرغوب تولید کند؟ بنابراین سئوال از اینجا آغاز می شود که چه کسانی و چرا از چین اجناسی را وارد می کنند که کیفیت آنها دردرجه سوم است و هیچ نوع نظارت دولتی بر واردات آنها وجود ندارد؟ چین بدنبال فروش و قدرت اقتصادی خود و تولید کار برای انبوه جمعیت این کشور است که این به خود آن کشور مربوط است و نه به ما، اما واردات جنس بنجل چینی به ما مربوط است و باید حکومت را زیر فشار افشاگری قرار داد و پرسید چرا جنس درجه سوم از چین وارد می شود؟ و چه دست های پرقدرتی در حکومت دراین واردات نقش دارند؟ بخش مهمی از اظهار نظرهای تند و کم اطلاعات باز می گردد به مخالفت مردم با حکومت. ما می گوئیم این دو را باید از هم جدا کرد. یعنی حساب حکومت و نظر در باره حکومتیان نباید موجب شود که ما واقعیت ها را منکر شویم. به یک مورد دیگری اشاره کنیم و آن رسیدن قطار از چین به ایران و سواحل خلیج فارس و اهمیت آنست. در این زمینه نیز، این که با حکومت و سیاست هایش موافق نیستیم نیمه پر لیوان است، اما این لیوان یک نیمه خالی هم دارد و آن نقش اقتصادی ایران در منطقه، تولید کار برای بیکاران ایران، رفتن به سوی صنعت (از جمله همین خط آهن که طبیعی است شبکه های فنی و تعمیراتی و تولیدی آن بسیار وسیع خواهد بود) است. در گذشته دوران شاه عده زیادی از چپ ها با چپ روی مخالف ذوب آهن اصفهان بودند و می گفتند چون رژیم شاه بد است و باید سرنگون شود، پس اتحاد شوروی وقت نباید به آن صنایع ذوب آهن بدهد. درحالیکه ذوب آهن از پایه های صنعتی شدن ایران بود و شد یکی از مراکز مهم کارگری کشور. یا می گفتند چون شاه بد است نباید اصلاحات ارضی آن دوران که بخش هائی از آن خیلی هم مفید و درست بود را تائید کرد. درحالیکه می شد با اندکی تحقیق متوجه شد که زیر فشار امریکا که نگران فساد در دربار شاه پس از کودتای 28 مرداد و رسیدن دوباره رژیم به لب دره سقوط بود، آن اصلاحات را به شاه تحمیل کرد و مبتکر و مجری اولیه آن هم علی امینی در زمان ریاست جمهوری کندی بود که شاه او را هم تحمل نکرد و از نخست وزیری برکنار کرد. نظام فئودالی دیگر نمی توانست در ایران نظام برتر باقی بماند و سرمایه داری ملی برای حضور در حاکمیت فشار می آورد. روحانیت متحد خوانین و فئودالها بود و مخالف جمهوریت و طرفدار سلطنت و یک سلسله مسائل دیگر که جای بحث آن دراینجا نیست. ما به این نکات توجه نمی کردیم. ما می گوئیم این یکسویه بینی هم در گذشته غلط بود و هم اکنون غلط است. حکومت ها و رژیم ها می آیند و می روند مانند همه دیگرکشورهای جهان، ما باید بدنبال آن مناسبات اقتصادی و سیاسی برای ایران باشیم که برای ایران می ماند نه برای حکومت های آن! تلگرام راه توده:
|
شماره 651 راه توده - 14 تیر ماه 1397