راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پوتین روسیه را

چگونه از چنگ

مافیا در آورد؟

این مقاله تحقیقی با استفاده از 38 کتاب و مقاله نوشته شده است

هینترگروند – گزینش و ترجمه رضا نافعی

 

  

در سال 1992 در روسیه کتابی منتشر شد بنام «میخائیل خودورکوفکسی، مردی با روبل». انتخاب این عنوان تصادفی نبود: در سال 1938 در اتحاد شوروی فیلمی تولید شد که شهرت جهانی یافت، فیلمی بنام «مردی با اسلحه» که موضوع آن لنین بود. نویسندگانی که کتاب خود را با اشاره ضمنی به آن فیلم نوشته بودند اعلام می کردند که «ما به حد کافی طبق نسخه لنین زندگی کرده ایم! قطب نمای ما سود است، سودی که با رعایت دقیق قانون بدست می آید. شخصیت مورد ستایش ما والاحضرت سرمایه نام دارد، زیرا سرمایه و فقط سرمایه است که ما را به ثروت، یعنی به حالت طبیعی می رساند. دیگر بس است زندگی به امید آرمان، «خرید و فروش است که ثروتمند می سازد، راه برای خرید و فروش باز است.» (1(

آن که ثروتمند شد میخائیل خودروکوفسکی، یکی از دو نویسنده آن کتاب بود که البته رعایت قانون را زیاد جدی نگرفت. او پس از گذراندن یک دهه در زندان- اینک دوباره به عرصه سیاست روسیه بازگشته است – به امید دست یافتن به مقام ریاست جمهوری. یعنی بدیلی برای پوتین، بدیلی که مورد حمایت سرآمدان اروپا و آمریکاست، فردی که او به آنها خدمت کرده است.

 

قانون جنگل

 

در زمانی که اتحاد شوروی هنوز برپا بود، خودورکوفکسی از کادرهای جوانی بود که بسرعت دریافت چگونه می توان از مرحله خصوصی سازی که در حال پیدایش بود برای بهره برداری شخصی استفاده کرد. او در سال 1987، در 24 سالگی مسئولیت سازمان جوانان حزب کمونیست را بدست آورد. این سازمان هزینه خود را از طریق واردات کامپیوتر و سود حاصله از آن تامین میکرد. سود حاصل از فروش هر دستگاه 3 هزار در صد بود. (2) همزمان با این کار دست به ایجاد یک بانک خصوصی زد – یعنی در زمانی که اصولا قانونی برای تاسیس بانک خصوصی وجود نداشت. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و در دوران گذار، قانون جنگل حکمفرما شد. هیچکس بدرستی نمیدانست کدام قانون هنوز اعتبار دارد – او از این فرصت استفاده کرد. خودورکوفسکی میلیاردر در سال 2002 همه این ماجرا را تعریف کرد و به خود لقب «عالیجناب دزدان» Räuberbaron“ داد.(3)

پس از آن که او به اتهام نپرداختن مالیات به زندان افتاد، وکیل مدافع او در سال 2003 در دفاع از او چنین گفت: «من می توانم به جرات ادعا کنم که همیشه و در تمام جهان نخستین تراکم سرمایه همراه با زیر پا گذاشتن قوانین بوده است.» واقعیت این است که قانون «ترمز کننده پیشرفت است». (4)

در سال 1998 که بانک او موسوم به «بانک مناتپ» در ارتباط با بحران روبل ورشکست شد، صاحبان سهام بانک با صندوق خالی بانک خودورکوفکسی روبرو شدند، البته پس از آنکه او باقی مانده سرمایه موجود بانک را به سود خود ضبط کرده بود.(5)

بحران سال 98 ، بحران خودورکوفکسی بود، بحرانی بود که خود او راه انداخت و از آن سود کلانی بدست آورد. این توصیف یک روزنامه نگار روس از واقعه ای بود که ده سال بعد نوشته شد. (6)

خودورکوفکسی خیلی زود به قدرت رسانه ها پی برد، دست کم از سال 1996 که همراه با دیگر الیگارش ها در صدد برآمد مانع پیروزی نامزد کمونیست ها «گنادی زوگانف» شود که موسسات نظر سنجی پیروزی انتخاباتی او را پیش بینی کرده بودند. در فوروم جهانی اقتصادی داووس در سوئیس بود که قدرتمندان اقتصاد در آن زمان تصمیم گرفتند از یلتسین پشتیبانی کنند. بنا به گفته خودورکوفسکی در آن زمان «جورج سوروس» طی گفتگوئی این مطلب را به «بوریس برسوسکی» یک الیگارش روس اظهار داشت. جورج سوروس همان میلیاردرآمریکائی است که پولش در پایان دادن به دوران اتحاد شوروی و به راه انداختن انقلابهای رنگین نقش مهمی داشت و امروز هم هزینه گروه های هوادار غرب در اروپای شرقی را تامین می کند.(7) از قرار معلوم الیگارش ها 140 میلیون دلار برای کمک به هزینه تبلیغات انتخاباتی یلتسین پرداختند، یعنی 46 بار بیش از حد مجاز.(8) یک کامپین بی مانند برای لجن پراکنی علیه زوگانف بر پا شد. بعدا خودورکوفسکی این رفتار را چنین توصیف می کرد: «میلیون ها دلار سرمایه گذاری شد و ماشین عظیم مهندسی برای تغییر افکار عمومی به کار افتاد. البته تردیدی نیست که این سناریوئی بود خودکامانه، گرچه هدف وسیله را توجیه می کند.(9) رویدادهای بعدی را «والری پانجوشکین» روزنامه نگار روس اینگونه توصیف می کند:

«یلتسین پرزیدنت شد. پاداش میخائیل خودورکوفسکی برای سرمایه گذاری اش این بود که موسسه «Jukos»  به او واگذار شد. کلیه کارشناسان مالی دیگر که از یلتسین حمایت کرده بودند نیز پاداش گرفتند».(10) خودورکوفسکی با پرداخت بهایی ناچیزصاحب کنسرن نفتی روسیه و ثروتمند ترین مرد روسیه شد.

موسساتی که در اواخر قرن بیستم در روسیه و غرب به این الیگارش معروف تعلق داشت خود یک امپراتوری بود، اما شهرت او شهرتی پلید، حتی فراتر از آن، معروفیتی جنائی بود. (11)

ویکتور تیموشنکو، روزنامه نگار اوکرائینی که در آلمان کار می کند سخن از کسانی می گوید که یا به رگبار مسلسل بسته می شدند و یا قربانی انفجار، کسانی که با قاتلان خود دشمنی شخصی نداشتند، اما با «مناتپ»، با «یوکوس» و با امپراتوری خودورکوفسکی مسئله داشتند.(12) یک روزنامه انگلیسی ده سال پیش نوشت که با وجود همه این ها، درست همین الیگارش که در شرق و غرب هرجا رفته بود رد پائی از سرمایه گذاران فریب خورده غربی و قتل های مشکوک در کنارش بودند ناگهان تبدیل شد به «مرد محبوب» نخبگان سیاسی آمریکا.(13) چه اتفاقی افتاد که این طور شد؟

 

حلقه قدرت

 

نخبه گرائی سراسر وجود خودورکوفسکی را فرا گرفته است. او در کتاب «اعتراف سیاسی» اش که بنام «راه من» در زندان نوشت، می نویسد: «ده تا پانزده، یا حتی شاید بیست در صد از افراد یک جامعه می توانند نقش رهبری داشته باشند.» هر پیشرفتی «حاصل تلاش هدفمند نخبگان مسئول یک جامعه، حاصل نفوذ جهت دهنده و تاثیرات تربیتی آنها بر جامعه است.» (14) او بمحض این که امکان می یافت نه تنها برای خرید حرف های مثبتی که روزنامه های غربی با حروف درشت درباره او می نوشتند پول می پرداخت بلکه برای راه یافتن به حلقه نخبگان و سران نیز پول خرج می کرد.

او نخست دهها تن از مدیران غربی را برای کنسرن «یوکوس» استخدام کرد تا آنها معرف کنسرن باشند و ارتباطات خود را به سود کنسرن به کار گیرند، از جمله «دانه درشت» هائی از عرصه سیاست مانند «لرد داوید اون» وزیرخارجه پیشین انگلستان را. در سال 2002 به سازمان  (PricewaterhouseCoopers PWC  که شهرت جهانی دارد و تخصصش در حسابرسی است، ماموریت داد تا تراز نامه کنسرن را طبق استاندارد سخت گیرانه آمریکا تهیه و منتشر سازد. روسیه و غرب شگفت زده شدند. بعدا که مقامات روسیه از PWC به اتهام «کمک به فرار از پرداخت مالیات شکایت کردند، این سازمان گزارش حسابرسی خود را از سالهای 1966 تا 2004 پس گرفت، یعنی همان گزارشی که سبب پیدایش این افسانه شده بودند که حساب های کنسرن یوکوس «شفاف» است.(15)

در سال 2001 درخواست خودروکوفسکی برای ملاقات با خانم «کوندالیزا رایس» مشاور امنیتی جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا در آنزمان، نخست رد شد، تا این که او سرکیسه را شل کرد. فقط کتابخانه کنگره آمریکا، از او، یک میلیون دلار کمک دریافت کرد، نیم میلیون دلار به اتاق فکر US Think Tank Carnegie Endwoment for International Peace داده شد، 100 هزار دلار به » National Book Festival»  پروژه محبوب «لارا بوش» همسر رئیس جمهور هدیه شد. این سرمایه گذاریهای مفید واقع شدند: «با بهترین آرزوها، برای خودروکوفسکی. جورج بوش، لا را بوش» – این جمله روی عکس مشترک آن دو با میلیاردر نوشته شد.(16) بنا به تشخیص روزنامه نیویورک تایمز عالیجناب نفتی «برای بدست آوردن دل حلقه درونی گنبد کاپیتول پول هنگفتی خرج کرد».(17) دقیق تر گفته باشیم : از 2001 تا 2003 سالی 50 میلیون دلار.(18)

به این صورت او موفق شد مشاور گروه Carlyle گردد، موسسۀ ویژۀ سرمایه گذاریهای مخاطره آمیز که از موسسات پیرامون کاخ سفید است، جائی که او توانست با «جیمز بکر» وزیرخارجه اسبق آمریکا در زمان بوش پدر و «جان میجر» نخست وزیرسابق انگلیس ملاقات کند(19)، جائی که او توانست روابط نزدیکی با «فرانک کارلوچی» وزیر دفاع دولت ریگان و معاون اسبق سیا رابطه برقرار سازد، با «دیک چینی» وزیر دفاع اسبق و معاون سازمان سیا مناسبات نزدیک برقرار کند، و با «دیک چینی» (وزیر دفاع در کابینه بوش – پدر- و معاون رئیس جمهور بوش- گسر-). خودورکوفسکی بعنوان عضو هیئت مدیره International Crisis Group همصحبت تحلیلگران نظامی و اطلاعاتی ها و همچنین نخبگان عرصه ژئواستراتژی و «حامیان دموکراسی» در سراسر جهان از نوع بریژینسکی و جورج سوروس شد. (20)  شخصی که برای چهره پردازی ( (Publik Relation از خودورکوفسکی در آلمان استخدام شد «اتو گراف لامسدورف» نام داشت. یعنی رهبرمتوفی حزب دمکرات آزاد و وزیر اقتصاد آلمان. این شخص تا وقتی زنده بود برای بی اعتبار کردن دادگاه و محاکمه خودورکوفسکی دست از تکرار این حرف برنداشت که این محاکمه یک «محاکمه نمایش»ی و ناحق است.(21) شورای اروپا خانم «لویتس اشنارنبرگر» را مامور تهیه گزارش درباره محاکمه خودورکوفسکی کرد. این خانم که بود؟ او هم عضو همان حزبی بود که «گراف لامسدورف» در راس آن قرار داشت، افزون بر این دوست رهبر هم بود.(21) تفسیر آمیخته به طعنه «ولفگانگ هیرت»، قاضی آلمانی، از این کار این بود: «انتخاب چندان باریک بینانه ای نبود». این قاضی طی مقاله ای که برای نشریه انجمن قضات هامبورگ نوشت، یاد آور شد که خودروکوفکسکی قبل از آن که دستگیرشود ، در غرب شبکه ای از ارتباطات گسترده ایجاد کرده بود، داوری او چنین بود: «انگیزه های فراوانی سبب شده اند که خشمی گسترده علیه محاکمه خودورکوفسکی بوجود آید و او را بگونه ای غیرموجه تبدیل به قهرمان حقوق بشر سازد.»

در 25 اکتبر 2003 افراد واحد ویژه «آلفا» در فرودگاه «نوو سیبیرسک» به هواپیمای جت خصوصی سالار نفتی هجوم بردند: «دست ها بالا! کنترل اسناد!» گویا خودورکوفسکی فقط گفته است: «بسیار خوب، برویم.»

دستگیری او نامنتظر نبود: در نوزدهم ماه ژوئن «آلکسی یی پیچوگین» رئیس اطلاعات کنسرن خودورکوفسکی بعلت تلاشهای مکرر برای ارتکاب قتل دستگیر شده و در حبس موقت بسر می برد. نفر بعدی که در سوم ژوئن دستگیر شد «پلاتون لِبِدِف» یکی از سهامداران کنسرن یوکوس بود، او نیز متهم به شرکت در تبهکاری ها بزرگ و کلاهبرداری بود.(23)

خودورکوفسکی از سالهای 1990 زیر نظر دادستان قرار گرفته بود. این احتمال هم می رود که معاملات او با غرب در تاریخ دستگیری او موثر بوه اند. زیرا در بهار سال 2003 فروش بخش بزرگی از امپراتوری یوکوس به کنسرن های عظیم نفتی آمریکائی در آستانه اتمام بود. بخشی از این معامله ایجاد شبکه ای از لوله های نفتی بود که طبق آن انحصار دولتی روسیه را بر منابع نفتی خود در هم می شکست و حمل مستقیم نفت از روسیه به بازار جهانی را بدون پرداخت مالیات به دولت روسیه ممکن می ساخت .(24) بنا به نوشته مجله آلمانی اشپیگل: «خودورکوفسکی کسی بود که قول داده بود پای آمریکا را به بهشت منابع مواد خام روسیه بازکند».(25) تیموشنکو حدس می زند کرملین با کشاندن خودورکوفسکی به دادگاه اختیار تعیین سیاست کلان اقتصادی و مستقل روسیه را بدست خود گرفت.(26)

این حدس می تواند درست باشد. موید این حدس آنست که خودورکوفسکی و لِبِدِف از روسیه به دادگاه استراسبورگ شکایت کردند و خواستار دریافت 38 میلیارد خسارت شدند و دیوان داوری استراسبورگ برای حقوق بشر نیز در اواسط ماه نوامبر واقعا به آنها حق داد که اگر نه 38 میلیارد، بلکه فقط 1،9 میلیارد خسارت دریافت دارند. شاکیان روسیه را متهم کردند به این که قصد دارد «بصورت غیر مستقیم» کنسرن را ملی کند، به این صورت که در سال 2003 کنسرن را به قسمت های متعدد تقسیم کرده و بخش عمده قسمت ها را موسسه نفتی روزنفت خریداری کرده است. این حکم هنوز به مرحله اجرا در نیامده و روسیه اعلام کرده که علیه آن اقامه دعوا خواهد کرد.(27) دادگاه در سال 2011 شکایت خودورکوفسکی را وارد ندانست و محکومیت او را محکومیتی «غیر سیاسی » تشخیص داد.(28)

 

» سوروس روسی »

 

خودورکوفسکی خود را «دولت سالار لیبرال» می داند، دو مقوله ای که ناقض هم و ضد یکدیگرند. مانند «کوسه و ریش پهن» به این معنی که وقتی کسی لیبرال است نمی تواند دولت سالار باشد. او قبل از سال 2003 هزینه دو حزب لیبرال را تامین می کرد. یکی حزب « یابولکو» و یکی «حزب نیروهای راستین» SPS را. افزون بر این نمایندگان فراکسیون های مختلف را می خرید.

خودورکوفسکی در سال 2001 بنیادی برپا کرد بنام «روسیه باز». خانم «اریسنا یاسینا» که رئیس برنامه های این بنیاد بود، در سال 2005 در مصاحبه ای که چندان اقناع کننده نبود از دوست و کارفرمای خود دفاع کرد و گفت: «فهرستی از نام نمایندگان مجلس نیز بود. اما میل دارم تاکید کنم این اسناد مربوط به سال 2002 هستند. در آن زمان ما در کشور دیگری زندگی میکردیم. سه سال پیش خریدن یک نماینده کاری بود واقع بینانه».(29)

این میلیاردر برای بنیاد «روسیه باز» هواداران پرآوازه ای را جلب کرده بود، مانند: هنری کیسینجر، جرالد فورد ( رئیس جمهور اسبق آمریکا) لرد یاکوب روتشیلد( بانکدار معروف انگلیسی) . این بنیاد که کار رسمی آن «کمک به جامعه غیر نظامی روسیه» اعلام شده بود، برای خودورکوفسکی مهمترین وسیله برای دست یافتن به قدرت سیاسی بود.

در یک پروتکل داخلی از سال2002 ، که بعدا علنی شد، اهداف بنیاد چنین توصیف شده بود «سازگار کردن مردم با محیط اقتصادی» با کمک گرفتن از «شیوه های خشن کسب اطلاعات» و ایجاد میدان مثبت اطلاعاتی پیرامون روسیه باز و رهبران آن. خودورکوفسکی بعنوان «پدر معنوی جوانان روسیه» معرفی می شود. در آن پروتوکل استراتژی اغفال و گمراه کردن و به چنگ آوردن قدرت توضیح داده می شود. از جمله سخن از این می رود که «باید – پرده ای مه آلود – و اقناع کننده ایجاد کرد و از این طریق اهداف واقعی روسیه نو و رهبران آن را در پرده نگه داشت. مهم ترین اصول اساسی و مرکزی برنامه اینها هستند:

کارفرمایان روسی به مسئولیت اجتماعی خود در برابر مردم واقف شده اند و میل دارند به شهروندان کمک کنند تا حرفه ای بیاموزند.

کار خوبی پیدا کنند.

در روسیه و کشورهای دیگر در آمد خوبی داشسته باشند.

نامی که برای این استراتژی انتخاب شد این بود « سوروس روسی». این استراتژی دو مرحله داشت: در آغاز باید چهره خودورکوفسکی در میان مردم روسیه بعنوان مردی « نیکوکار» تثبیت شود، در این مرحله او هنوز به عنوان سیاستمدار مطرح نمی گردد؛ پس از این که این تصویر در اذهان مردم جا افتاد، آنوقت خودروکوفسکی دست به پخش اندیشه های سیاسی خود خواهد زد. در پروتوکل گفته شده وقتی این افکار نه از دهان «الیگارش» بلکه از دهان «سوروس روسی » بگوش مردم برسد برای آنها بیشتر قابل قبول است. در پروتکل گفته شده گیرندگان پیام های «روسیه باز» باید بچه های دوازده ساله باشند که جهان بینی آنها هنوز در حال شکل گرفتن است. این توضیح نشان می دهد که این برنامه فقط برای انتخابات ریاست جمهوری در سال 2024 در نظر گرفته نشده است.(30) تیموشنکو می گوید آن نظامی که خودورکوفسکی در پی ایجاد آنست یک نظام سرمایه داری است بدون زوائد مزاحم. یک جامعه مدنی«هدف ایجاد نظامی است که در آن علت وجودی دولت » در درجه اول حفظ  ثروت الیگارش ها ست.(31)

 

در پی دست یافتن به ریاست جمهوری

 

اندک زمانی قبل از عید میلاد مسیح 2013 خودورکوفسکی ناگهان مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد. نکته جالب این بود که او مستقیما بسوی برلین، پایتخت آلمان پرواز کرد، جائی که هانس دیتریش گنشر (وزیرخارجه اسبق آلمان- از همان حزبی که گراف لامسدورف رهبر آن بود.م ) شخصا در فرودگاه در انتظار او بود. بعدا معلوم شد که گنشر «بنا به تقاضای وکلای مدافع خودورکوفسکی و با حمایت دفتر صدارت عظمای آلمان، از طریق کانالهای محرمانه میان آلمان و روسیه، که هنوز وجود دارند، مدت دوسال و نیم برای آزادی این الیگارش تلاش کرده و حتی دو بار شخصا با پوتین دیدار کرده است. مجله اشپیگل این واقعه را بعنوان « پیروزی دیپلماسی سری آلمان» تجلیل کرد (32) درست در همان روز اول آزاد شدن خودورکوفسکی روزنامه ها نوشتند: «فعالان حقوق بشر نقش برجسته ای در رهبری برای ایجاد جامعه مدنی در روسیه به او عرضه کرده اند».( 33)

او روز 9 مارس 2014 به اوکرائین سفرکرد با جنبش» یورومایدان » که غرب هزینه آن را تامین کرده و از آن حمایت می کرد ابراز همبستگی و از روسیه بدلیل اشغال کریمه انتقاد کند».(33) و سرانجام در ماه سپتامبر اعلام کرد که به عرصه سیاسی روسیه باز می گردد و بنیاد «روسیه باز» را دوباره افتتاح خواهد کرد.(35) هفته نامه آلمانی Die Zeit با او گفتگو کرد و گزارش داد که خودورکوفسکی در روسیه جنبشی بعنوان اپوزیسیون و به هواداری از غرب آغاز کرده استDie Zei نوشت خودورکوفسکی سخن از علاقه خود به دست یافتن به مقام ریاست جمهوری بیان کرده است. (36) روزنامه محافظه کار «دی ولت» در تفسیری از او انتقاد کرد و نوشت او باز هم گام در راه آماده کردن خود برای «رهبری روسیه» بر میدارد – میهن دوستی او نمی تواند خود را از «رویاهای امپریالیستی جدا کند» (37)

در سال 2006 والری پانجوشکین، روزنامه نگار، در کتاب خود در باره عروج و افول میلیاردر روسی نوشت «اگر نقشه خودورکوفسکی در سال 2003 واقعا این بوده که ساختار روسیه را تغییر دهد، این نقشه از آغاز تا پایان با شکست روبرو شده است.»(38) آیا امروز نباید بر آن سخن افزود: فعلا؟

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 654  راه توده -  4 مرداد ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت