چین و روسیه استراتژی ترامپ است تدوین : فروزنده فرزاد |
بیشتر مقامهای واشنگتن به دیدار دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در هلسینکی واکنشی بسیار منفی نشان دادند. هیستری رسانه های جریان اصلی چنان بود که گویی پرل هاربر، ۱۱ سپتامبر و حادثه ی خلیج تونکن (آغاز رسمی جنگ ویتنام. م) همه در یک روز رخ داد! گلوبالیستها (جهانی گرایان) و مجتمع نظامی- صنعتی- رسانه یی که در پی ادامه ی نئولیبرالیسم اقتصادی و سیاسی در جهان است همه ی تلاش خود را برای اثرگذاری بر این ملاقات انجام دادند. برای نمونه درست در آستانه ی این دیدار تیم مولر بازرس ویژه ی پرونده ی تحقیق ۱۲ شهروند روسیه و سه نهاد امنیتی این کشور را به دخالت در انتخابات آمریکا متهم کرد. واقعیت اینست که مخالفان ترامپ اهمیت ژئوپولتیک و ژيواستراتژیک اورآسیا و اتحاد روسیه و چین را آنگونه که برژینسکی در کتاب شطرنج بزرگ خود شرح داد درک نمیکنند. آنها نمیفهمند که چرا کسینجر به ترامپ توصیه کرد مساله ی کریمه را رها کند. اگر اتحادی میان کشورهای منطقه ی اورآسیا – که روسیه در مرکز آن قرار دارد - شکل بگیرد چنین اتحادی شکست ناپذیر خواهد بود و مساله ی اساسی سیاست خارجی دولت ترامپ هم همین است. سه کانون قدرت کلیدی در جهان عبارتند از ترانس آتلانتیک یا غرب، چین و اورآسیا به مرکزیت روسیه که اتحاد آنها میتواند تعیین کننده ی سرنوشت جهان باشد. بزرگترین پیروزی نیکسون و کسینجر مشاور امنیت ملی او شکاف انداختن بین روسیه و چین بود (اختلاف ایدئولوژیک این دو در پهنه ی کمونیسم بین المللی. م) آن شکاف به اتحاد میان چین و آمریکا نیانجامید اما مانع اتحاد چین و روسیه شد. در ۱۴ فوریه ۱۹۷۴ نیکسون و کسینجر جلسه یی پیرامون دیدار نیکسون از چین که بزودی انجام میشد، برگزار کردند. کسینجر که پیشتر پنهانی به چین سفر کرده و مقدمات سفر تاریخی نیکسون به پکن را فراهم آورده بود خطاب به نیکسون گفت که «چین به اندازی روسیه خطرناک است و در یک مقیاس تاریخی خطرناکتر هم.» در واقع همان زمان کسینجر لزوم نزدیکی به روسیه در برابر چین را دریافته بود. او در ادامه خطاب به نیکسون میگوید که «در ۲۰ سال آینده جانشین شما اگر به اندازه ی شما مدرن باشد باید در با روسیه برای مقابله با چین متحد شود.» بنا بر استدلال او آمریکا باید میان چین و روسیه موازنه ی قدرت ایجاد کند تا بتواند از چنین شرایطی سود ببرد. «اکنون برای کنترل روسیه باید به چین نزدیک شد. در آینده مساله میتواند کاملا برعکس باشد.» به دنبال پایان جنگ سرد و سرمست از پیروزی ایدئولوژیک سیاست ایالات متحده، پیش روی ناتو تا مرزهای روسیه، تضعیف بیشتر روسیه، دعوت از چین به سازمان تجارت جهانی و در نتیجه رشد عظیم اقتصادی آن کشور بود. این سیاست عدم موازنه سبب شد تا آمریکا در میدان اقتصادی از چین عقب بیفتد و در عین حال روسیه به چین نزدیکتر شود. ترامپ به دنبال اصلاح این سیاست عدم موازنه است. او میخواهد به روسیه نزدیک شود و قدرت اقتصادی چین را مهار کند. اینبار روسیه را باید دوست به شمار آورد و ظاهرا ترامپ این دیدگاه کسینجر را دنبال میکند. او خواهان رابطه ی دوستانه با روسیه برای مقابله با قدرت اقتصادی چین است. ترامپ میداند که برای تحقق شعار «آمریکا را بزرگ کنیم» باید از اتحاد بیشتر روسیه و چین جلوگیری کند. نولیبرالها و نو محافظه کاران اما درک درستی از این مساله ندارند و هنوز در سیاست مقابله با روسیه ی برژینسکی مانده اند. هنوز بر این پندارند که نولیبرالیسم اقتصادی و جهانی سازی و کاهش تعرفه ها – که سبب رشد برق آسای چین شد - مسیر درستی است. آنها ضربه ی بزرگی را که چنین سیاستهایی به اکثریت مردم آمریکا وارد کرده، در نمی یابند.
تا اینجا دیدگاهی که ترامپ دنبال کرده رو به پیش دارد و دست بالا. اما واکنش رسانه ها به دیدار او و پوتین نشان داد که نولیبرالها کماکان از قدرت زیادی برخورداند. آنها از هیچ فرصتی برای تخطئه ی سیاست نزدیکی به روسیه فرو گذار نمی کنند.
|
شماره 654 راه توده - 4 مرداد ماه 1397