سرمقاله راه توده شماره 655 دلائل مخالفت با پایان حصر و آغاز مذاکره با امریکا!
|
در هفته گذشته دو خبر و زمزمه همزمان در کشور منتشر شد. خبر نخست زمزمههایی بود که از تصویب رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد در شورای امنیت ملی و ارسال آن به رهبری حکایت داشت. خبر دوم مربوط به علائمی بود که از احتمال رفع موانع و آغاز مذاکرات میان ایران و امریکا اطلاع میداد. این دو تحول در عین اینکه با هم ارتباط مستقیم ندارند ولی بیارتباط هم نیستند. رفع حصر تامین کننده شرایط داخلی برای مقابله با بحران است و مذاکره با امریکا تامین کننده شرایط بینالمللی آن. نخستین مسئله واکنش رهبر و بیت رهبری نسبت به این دو مسیر و دو احتمال است. پرسش مشخصی که دربرابر رهبر و بیت رهبر وجود دارد آن است که مذاکره با ترامپ را باید ترجیح داد یا پایان حصر را؟ رهبر اگر بخودش باشد قطعا ترجیح میدهد با ترامپ مذاکره کند تا اینکه با رفع حصر به خطای خود درباره احمدی نژاد اعتراف کند. او همانطور که در گذشته احمدی نژاد را به موسوی ترجیح داد، اکنون ترامپ را هم به موسوی ترجیح میهد. مسئله از نظر بیت رهبری به این شکل مطرح نیست که با رفع حصر میتوان گامی در جهت آشتی با ملت برداشت و دست نیرومندتر داخلی در مذاکره با ترامپ داشت و امتیازهایی بیشتر بدست آورد؛ برعکس به این شکل مطرح است که با مذاکره با ترامپ میتوان بحران داخلی را مهار کرد و همچنان به حصر ادامه داد. بنابراین چشم انداز تحولات از نظر بیت رهبری رفتن بسوی آغاز مذاکره با ترامپ است تا پذیرش آشتی با ملت و رفع حصر. ولی مشکل رهبر اینجاست که او تنها نیست. در کنار وی بخشی از سپاه و نظامیانی قرار دارند که هیچکدام از این دو را نمیخواهند، نه فعلا مذاکره با ترامپ را و نه رفع حصر را. آنها در اندیشه کسب قدرت مطلقه در دوران پس از رهبر هستند - که البته میتوانند در صورت لزوم آن را جلو بیاندازند – و امیدوارند بحران داخلی تا جایی ادامه یابد که زمینه بدست گرفتن قدرت آنها فراهم شود. رفع حصر شرایط را برای گسترش آزادیها در داخل و مداخله و نظارت بیشتر مردم بر امور و افزایش اعتماد میان ملت و دولت فراهم میکند که هیچکدام از اینها بسود برنامههای فرماندهان برای کسب قدرت سیاسی نیست. مذاکره با امریکا هم از سوی دیگر بهانههای جلوه فروشی و موشک پراکنی و مداخله در همه امور را از آنها سلب میکند. ضمن اینکه این برگ برنده که خود را به عنوان تنها گروهی که میتواند و حق دارد با امریکا مذاکره کند از دست میدهند. در کنار اینها فشار طرفداران اصلاحات و تحولات نیز وجود دارد که برعکس هم خواهان رفع حصر هستند و هم خواهان ایجاد شرایط مذاکره با امریکا. با اینحال در میان اینان نیز طیف و دسته بندی کم نیست. در کنار کسانی که صادقانه و فعالانه در این زمینه فعالیتهای آشکار و غیرآشکار دارند، بسیاری از آنها خواهان رفع حصر به شرط عدم دخالت میرحسین موسوی در امور کشورند و نگران زیرپرسش رفتن اقتصاد رانتی و تجاری کنونی هستند. برخی از آنها نیز مذاکره با امریکا را صرفا در چارچوب مذاکره برای حفظ استقلال ملی نمیبینند بلکه آن را جزیی از استراتژی پیوستن به جبهه غرب و عضویت در ناتو تصور میکنند که در گذشته آن را ضامن استقلال و قدرت ملی ایران وانمود میکردند، تصوری که البته با روی کار آمدن ترامپ زمینههای داخلی و حتی جهانی آن کاهش یافته است و آنها را ناامید و افسرده و به همان نسبت بیشتر خشم آلود کرده است. هوادارن این نگرش بشدت در مطبوعات و رسانههای داخلی فعال هستند و عمدتا در جهت تخریب روابط ایران و روسیه عمل میکنند تا زمینهای برای انزوای کامل بینالمللی ایران و بهانهای برای توجیه پیوستن ایران به جبهه غرب و ناتو بدست آورند. در مقابل البته بخشی از اصولگرایان وجود دارند که روابط و نزدیکی با روسیه را بصورت فرصتی برای از سرگذراندن دولت روحانی و از این ستون به آن ستون دائمی و کسب مجدد قدرت خود میبینند تا امتیاز برقراری روابط با امریکا را برای خود حفظ کنند. در کنار همه اینها طیفی از نیروهای ملی کشور وجود دارند که برای آنها مذاکره شکلی از مبارزه است. با این نگاه آنها نه تنها از وسیعترین آزادیها و ایجاد شرایط مداخله مردم در امور کشور دفاع میکنند، نه تنها خواهان رفع حصر، دخالت فعال محصورین و شخصیتهای مورد اعتماد ملی در امور کشورند، بلکه خواهان ایجاد زمینههای داخلی وحدت ملی و اعتماد و همبستگی میان مردم و کاهش شکاف میان دولت و ملت هستند. در عرصه خارجی نیز خواهان نزدیکی ایران به همه نیروها و کشورهایی هستند که آمادهاند با ایران روابط برابر حقوق برقرار کنند و به ایران همچون کشوری برای فروش کالا و خرید مواد خام نگاه نمیکنند. هواداران این اندیشه در عین حال از دوستی و روابط مسالمت آمیز با همه کشورهای جهان به ویژه کشورهای همسایه و از جمله با اتحادیه اروپا پشتیبانی میکنند و تخریب روابط ایران با هیچ کشوری را به سود کشور ما در مذاکره و مبارزهای که در پیش روی دارد نمیدانند. ما البته بنوبه خود معتقدیم که ایران برای عبور از بحران باید با نزدیکی و عضویت در پیمانهایی نظیر شانگهای یا اتحادیه بریکس قدرت چانه زنی خود را در امور بینالمللی افزایش دهد و بکوشد این پیمانها را هرچه بیشتر در جهت گسترش منطق صلح و همزیستی جهت دهد تا منطق رویارویی، و آنها را به ابزاری درسمت همکاریهای متقابلا سودمند و توسعه گرا جهت دهد تا منطق سلطه اقتصادی. رفع یا عدم رفع حصر، و مذاکره یا عدم مذاکره با امریکا، دو وجه از پاسخ به بحران داخلی و بینالمللی هستند که امروز کشور ما با آن مواجه است. اگر مذاکره با امریکا، یعنی پاسخ به بحران بینالمللی ایران، بخواهد به شکل یک مبارزه باشد و نه به شکل تسلیم به امریکا، چارهای جز این نیست که ابتدا در داخل شرایط و پشت جبهه چنین مبارزهای فراهم شده باشد و این ممکن نیست مگر با پایان دادن به سیاست حصر و بگیر و ببند و دشمنی با مردم. همه چیز نشان میدهد که رهبری جمهوری اسلامی هنوز با این درک از مذاکره و مبارزه و گفتگو بیگانه است!
تلگرام راه توده:
|
شماره 655 راه توده - 11 مرداد ماه 1397