"حزب الله"
نیروی غالب و برتر
در لبنان نیست!
اسعد ابوخلیل - ترجمه فروزنده فرزاد
|
"اسعد ابوخلیل" استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، استنیسلاس است.
انتخابات ماه گذشته در لبنان را تنها در سایه ی درکی درست از قدرت واقعی قوه ی مقننه ی این کشور میتوان ارزیابی کرد. دلیل این امر دموکراسی پارلمانی لبنان است که از وضعیت فرقه یی ویژه ی آن کشور برمی خیزد. تا پیش از توافق طائف در ۱۹۸۹ که به جنگ داخلی ۱۵ ساله ی لبنان پایان داد، رئیس جمهور حرف آخر را می زد تا آنجا که حتی میتوانست نتیجه ی انتخابات را به میل خویش تغییر دهد خواه با دخالت مستقیم (همانگونه که کمیل شمعون در ۱۹۵۷ با کمک آمریکا انجام داد {لبنان به طرح آیزنهاور پیوست و شمعون نیروهای آمریکایی را برای سرکوب اپوزیسیون به لبنان راه داد و در پی آن جنگ داخلی لبنان آغاز شد. م.) و یا با دستکاری در مرزبندی حوزه های رای گیری. در آن هنگام رئیس جمهور لبنان که همیشه از مسیحیان مارونی انتخاب میشود، قدرت مطلقه داشت و اغلب پارلمان را به سویی که مایل بود و میخواست، میکشاند. شرایط سیاسی لبنان از ۱۹۸۹ دستخوش دگرگونی گردید و به دلیل تغییر تناسب قوا میان نیروهای درگیر در جنگ داخلی از قدرت رئیس جمهور به شدت کاسته شد و در برابر، دولت قدرت سیاسی پیدا کرد. هر چند در این باره که آیا قدرت دولت بیشتر شد یا نخست وزیر (که باید مسلمان و سنی باشد)اختلاف نظر هست. همچنین دوره ی رئیس پارلمان نیز (که باید مسلمان و شیعه باشد) از یک سال به ۴ سال افزایش یافت ولی در عمل فاقد اقتدار لازم بود. اما قدرت واقعی در پارلمان لبنان در دست روسای سیاسی «زعماء» است که بسیاریشان از جنگ سالاران جنگ داخلی لبنان بودند و نه قانون نویس در این و آن کمیسیون. زعماء بیشتر مواقع در محافل خصوصی تصمیم ها و سیاست های مهم را اتخاذ میکنند و از حمایت خارجی هم برخوردارند. در نتیجه سفارت های بیگانه در فرایند تصمیم گیری های سیاسی در لبنان نقش کلیدی بازی میکنند. "سلیم الحص" از نخست وزیران پیشین لبنان در سال ۲۰۰۰ به من گفت که زمانی سفارت آمریکا پیش نویسی پیرامون منع استفاده از آثار هنری و فکری به او داده و از وی خواسته بدون کم و کاست در پارلمان تصویب شود. بی گمان نفوذ و اثرگذاری اتحاد آمریکایی- سعودی بر این افراد بسیار بیشتر از نفوذ ایران یا سوریه بر حزب الله لبنان است. سید حسن نصرالله رهبر حزب الله نیز بسیار کمتر از سعد حریری در این محافل نفوذ دارد. البته سوریه تا پیش از سال ۲۰۰۵ قدرت نفوذ فراوانی در امور لبنان داشت ولی این نیز اغلب در هماهنگی با آمریکایی ها و سعودی ها بود. طنز تلخ در اینست که آمریکایی ها و سعودی ها با همراهی فرانسه مبتکر بیرون راندن نیروهای سوری از لبنان شدند و اکنون اتحاد واشنگتن- ریاض در رقابت و تقابل با اردوی تحت هدایت نصرالله است. حسن نصرالله افزون بر حزب الله بازوی عمل اتحاد سوریه - ایران در لبنان و خارج از آن هم هست. رهبران ائتلاف ۱۴ مارس که در جریان به اصطلاح انقلاب سدر {درخت سدر روی پرچم لبنان م.} و در پی ترور رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان در فوریه ۲۰۰۵ شکل گرفت و سرانجام به حضور نظامی سوریه در لبنان پایان داد هرگز در فرایند تصمیم گیری سیاسی از قدرت کافی برخوردار نبود و بیشتر سرسپرده بودند. این امر هنگامی بیش از پیش آشکار شد که سعد حریری در ۱۴ مارس ۲۰۱۷ به عربستان فراخوانده شد تا نامه ی استعفایش را به دستور ارباب سعودی اش از تلویزیون سعودی بخواند. حریری پس از بازگشت به بیروت کوشید تحقیر شدنش را انکار کند و از بن سلمان (زندانبانش) به خاطر «حمایت» از او قدردانی و تشکر کرد. بخت حزب الله در انتخابات ۶ ماه می که پس از ۹ سال برگزار میشد توجه ی جهانی را به خود جلب کرد. همان هنگام که نیویورک تایمز و وال ستریت ژورنال به ستایش از یحیی شمص، کاندیدای شیعه ی مستقل پرداختند آشکار بود که غرب و رسانه های غربی به دنبال اهداف خود در انتخابات هستند. شمص در سالهای حضور سوریه در لبنان به جرم قاچاق مواد مخدر محکوم و زندانی شده بود. هرچند که دعوای او و غازی کنعان، رئیس سازمان اطلاعات ارتش سوریه، بیشتر بر سر سهم قاچاق بود. (شمص انتخابات را باخت و نتایج آنرا نپذیرفت و مانند بسیاری دیگر از بازندگان به دادگاه قانون اساسی شکایت کرد.) نتیجه ی انتخابات پیروزی حزب الله بود، سازمانی که ایالات متحده تروریستش میخواند. اما این پیروزی آنطور که رسانه های غربی می نمایانند به معنای غلبه ی حزب الله بر پارلمان نیست. اگر نتیجه را تنها بر اساس آن ۱۴ کرسی که حزب الله بدست آورده بسنجیم این شمار کرسی چندان نیست ولی طی توافق حزب الله با دیگر نیروهای سیاسی حضورش در انتخابات پارلمانی و در کابینه به دلیل اینکه مایل نیست حساسیت دشمنانش را در لبنان و خارج از آن برانگیزد بسیار کمتر از وزن و اعتبار سیاسی اش است. در واقع این جنبش امل است که بعنوان شریک کوچکتر حزب الله کرسی های بیشتری را در پارلمان و کابینه در اختیار می گیرد. جنبش امل ۱۷ کرسی بدست آورد اما با نگاهی به رای هایی که کاندیداهای فردی حزب الله بدست آورده اند میتوان فهمید که حزب الله بویژه در مناطق شیعه نشین محبوبیت بسیار بیشتری از جنبش امل دارد. دشمنان حزب الله اما، این اتحاد میان حزب الله و جنبش امل را برای حفظ نمایندگی شیعیان بدلیل مسلح بودن حزب الله و داشتن میلیشای نظامی میدانند. اتحاد ایندو در مجموع با ۲۹ کرسی جایگاه دوم را در پارلمان دارد. بزرگترین رقیبشان یعنی جنبش سنی المستقبل به رهبری سعد حریری تنها ۲۱ کرسی بدست آورد در حالیکه در انتخابات پیشین ۳۵ کرسی داشت. این ضربه ی بزرگی برای جبهه ی سنی های لبنان و رهبری سعد حریری بود. به دلایل بسیار این جبهه محبوبیت خود را از دست داده، از آن جمله میتوان از ناتوانی و بی کفایتی رهبری آن یعنی سعد حریری و تحلیل توان مالی او نام برد. او از بخت و اقبالی که از پدرش به ارث برده بود برخوردار نشد و گروه های لبنانی نزدیک به سعودی و مردم، بویژه پس از تحقیر توسط سعودی ها به او اعتماد کامل ندارند. در این دوره سعودی ها برخلاف سال ۲۰۰۹ حمایت مالی فراوان پیشین را از او دریغ کردند. حتی برخی احزاب سنی رقیب حریری هم با حزب الله متحد شدند که بیشتر به دلیل مقاومت های نظامی حزب الله در برابر اسرائیل و مخالفت حزب الله با سیاست های مالی و اقتصادی خاندان حریری بوده است. لبنان کشوری است که نیروی نظامی توانمندی ندارد. به همین دلیل حتی برخی از سنیان هم حزب الله را بهترین مدافع لبنان در برابر «همسایه ی» جنوبی شان میدانند که تا کنون چندین بار لبنان را اشغال کرده است. مسیحیان نیز حزب الله را نیروی مدافع در برابر داعش و جبهه النصره در مرزهای شرقی با سوریه می دانند. در بیروت نیز که دژ خاندان حریری است سعد حریری ناچار شد نمایندگی را با فواد مخزومی میلیاردر معروف و رهبر یک سازمان اسلامی که به سوریه نزدیک است شریک شود. اما در میان مسیحیان لبنان نیروهای نزدیک به رژیم سعودی توانستند شمار کرسی هایشان را از ۸ به ۱۵ برسانند. بزرگترین بازنده در میان مسیحیان مارونی حزب فالانژها بود که از ۵ کرسی پیشین ۲ کرسی را از دست داد. اکنون حزب فالانژها به کتاب های تاریخ پیوسته و از آن به عنوان حزبی که در جنگ داخلی لبنان متحد اسرائیل بود نام برده خواهد شد. امروز بجای فالانژها حزب «نیروهای لبنانی» تحت حمایت عربستان پرچمدار فرقه گرایی و راستگرایی شده است. اما حزب نیروهای لبنانی رقیبی به همان اندازه راستگرا به نام جنبش آزاد میهنی دارد که در برابر فلسطینی ها مواضعی نژاد پرستانه و فرقه گرایانه دارد و در جریان جنگ زیر چتر حمایتی فالانژها بود. رهبر جنبش آزاد میهنی "جبران باسیل" وزیر خارجه و داماد میشل عون رئیس جمهور لبنان است که با چرخش به راست و تقلید از ایدئولوژی فالانژها اتحاد خویش را با حزب الله گسست و تا ادای احترام به بشیر جمیل هم پیش رفت، همان جنایتکار جنگی نزدیک به اسرائیل و از افسران فالانژها که در ۱۹۸۲ و چند روز پس از برگماری بعنوان رئیس جمهور دست نشانده ی ارتش اسرائیل در پی اشغال لبنان ترور شد. نتایج انتخابات لبنان را یا با دستاورد احزاب باید سنجید یا از روی مواضع احزاب در برابر حزب الله. با معیار دوم حزب الله پیروز انتخابات بود و اکنون همراه با متحدانش بیش از نیمی از کرسی های پارلمان را در اختیار دارد (حدود ۷۰ کرسی). عدد و رقم اما چندان در توضیح سیاست در لبنان کمکی نمیکند. اختلافات ژرف فرقه یی و تمایل اردوی نزدیک به رژیم سعودی برای تنش آفرینی و شعله ور کردن اختلافات فرقه یی برُد پیروزی انتخاباتی را (فارغ از اینکه از کدام جناح باشد) محدود میکند. حزب الله به خوبی میداند که دامن زدن به اختلافات فرقه یی و تنش آفرینی آخرین حربه ی بازندگان انتخابات در لبنان است. اما از سویی نظرتنگی مذهبی حزب الله فارغ از گستردگی پایگاه مردمی اش مانع از آن است که حزب الله نیروی سیاسی غالب در لبنان بشود. همین است که لبنان با وجود نتایج انتخابات دگرگونی چندانی نیافته است! تلگرام راه توده:
|
شماره 649 راه توده - 31 خرداد ماه 1397