"اصلاحات" امروز یعنی بررسی نتایج سیاست های 3 دهه گذشته
|
برخی اصلاح طلبان در ماههای اخیر از "زوال محبوبیت"، "بحران نفوذ" یا "مخدوش شدن" چهره اصلاحات یا اصلاح طلبان در میان مردم سخن میگویند. این بحث به ویژه پس از شورش و ناآرامیهای دیماه گذشته و طرح برخی شعارها و همچنین ناتوانی اصلاح طلبان در برقراری یک رابطه جدی با شرکت کنندگان در این حرکتها، گسترده تر شده است. غیراز فرصت طلبانی که خود را در صفوف اصلاح طلبان جا زده اند، غالب کسانی که این نگرانی را مطرح میکنند آن را بنوعی ناشی از حمایت اصلاح طلبان از حسن روحانی میدانند که مدعی هستند با پشتیبانی آنان توانسته انتخاب شود ولی ظاهرا از "اصلاح طلبان" به اندازه کافی بهره گیری نکرده یا نتوانسته به مطالبات مردم پاسخ دهد و اکنون اصلاح طلبان بهای آن را میپردازند. این نگاه شاید عناصری از واقعیت را در خود داشته باشد بدان معنا که پیروزی حسن روحانی بدون پشتیبانی اصلاح طلبان ناممکن بود، همانگونه که شکست حسن روحانی قطعا شکست اصلاح طلبان هم خواهد بود، اما اصل مسئله را دور میزند. بنظر ما مخدوش شدن چهره اصلاحات هیچ ربطی به حمایت اصلاح طلبان از حسن روحانی یا کارنامه دولت وی ندارد که اتفاقا این نقطه قوت جریان "اصلاح طلبی" و نشانه موثر بودن و فایده مندی آن است. این هم درست است که دولت حسن روحانی دارای مشکلات بسیار است، به ویژه در عرصه سیاستهای اقتصادی. ولی این سیاستهای اقتصادی را خود حسن روحانی یا حتی وزرای وی اختراع نکردهاند بلکه سیاستی هائی است که سی سال است در جمهوری اسلامی با شدت کمتر و بیشتر دنبال میشود و دولت حسن روحانی هم آن را به میراث برده و به شکلی "غیرانتقادی" ادامه میدهد. چرا به شکلی "غیرانتقادی"؟ زیرا هرگز یک بحث جدی ملی درباره این سیاستها صورت نگرفته و راههای تغییر و مقابله با آنها به شکلی گسترده بررسی نشده است. در درون طیف وسیع طرفدار اصلاحات نیز درباره این سیاستها تفاوت نظر وجود دارد و بسیاری از آنها مدافع همین سیاستها هستند و ظاهرا انتقادشان به دولت آن است که چرا اجرای آن را بدست آنها نسپرده است. تکلیف گروهبندیهای دست راستی حکومتی هم معلوم است و همین هفته گذشته بود که آقای خامنهای دوباره تاکید کرد که کار کشور با "اقتصاد دولتی" درست نمیشود که منظور این بود که دولت همچنان در همین راه 30 سال گذشته ادامه دهد و آخرین بازماندههای قدرت ملی و پاسخگو را به نهادهای غیرپاسخگو خصوصی یا حکومتی و اطرافیان رهبر واگذار کند و قدرت اقتصادی دولت و مردم برای اثرگذاری بر سرنوشت کشور عملا تبدیل به هیچ بشود. بنابراین اگر بحث بر سر شرایط اقتصادی است، هرکس که منتقد سیاستهای اقتصادی دولت موجود است باید سیاستهای جایگزین را ارائه دهد و آن را دربرابر مردم به بحث بگذارد تا امکان گفتگو و آگاهی درباره این سیاستها فراهم شود واگرنه رفتن این و آمدن آن، تا این سیاستها مورد نقد قرار نگرفته تاثیری نخواهد داشت و همین برنامهها ادامه خواهد یافت و شاید به شکلی بسیار خشن تر و زیانبارتر از امروز. نقش مثبت و مهمی که دولت روحانی تا به امروز داشته و دارد در همین حفظ نسبی فضای باز است که امکان گفتگو و بحث درباره همه مسائل کشور اعم از سمتگیریهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را فراهم کرده است. کافیست شرایط امروز و میزان گفتگو و نقد و انتقاد سالم درباره سیاستهای دولت را مثلا با دوران آقای احمدی نژاد مقایسه کنیم تا دستآورد دولت روحانی را در این زمینه دریابیم. فراموش نکردهایم که در دولت احمدی نژاد یک اقتصاد دان را فقط بدلیل اینکه از سیاست نقدی شدن یارانهها انتقاد کرده بود بازداشت و به پنج سال زندان محکوم کردند! انتقادهای سالم و مفید البته غیر از خرابکاریها و موجهای تخریبی گروههای دست راستی حکومتی است که خود عامل اصلی پیداش وضع موجود هستند و با تبدیل کردن نقد به تخریبدرواقع میخواهند دولت را وادار کنند که تسلیم آنها شود و فضای گفتگوی سازنده را نیز محدود کند. مسائل امروز ایران زاییده این یا آن دولت و چند ساله اخیر نیست. این مسائل حاصل سیاستهایی است که سه دهه است در جمهوری اسلامی در همه عرصههای داخلی و جهانی پیگیری شده است. مهمترین نیاز امروز کشور گفتگوی ملی درباره همه این سیاست هاست و بزرگترین نقش مثبت دولت روحانی فراهم سازی فضای این گفتگو و ایجاد امکان اثرگذاری مردم بر آنهاست. همه مردم ایران و به ویژه طرفداران اصلاحات و تحولات بیش از هرکس دیگر در حفظ این فضا و پشتیبانی از دولت در این عرصه ذینفع هستند!
تلگرام راه توده:
|
شماره 649 راه توده - 31 خرداد ماه 1397