درباره نظام اقتصادی ج.اسلامی سخن اینجاست تفاوت میان "صادرات محوری" و صادرات
|
یکی از خوانندگان راه تودهدر پیامی نوشته است: "مدتیست که با سیاست صادرات مخالفت میکنید که برای من قابل درک نیست. در جایی که همه کشورها بدنبال فتح بازارهای خارجی هستند و بر سر آن جنگ است،شما چگونه توصیه میکنید که دست از صادرات بردارید؟" این خلاصه مضمون پیام ایشان است.ایشان توجه نکرده است که ما با صادرات مخالفت نمیکنیم با صادرات محوری مخالفت میکنیم که موضوعی به کلی متفاوت با صادرات داشتن یا نداشتن است. اگر کشور ما کالاهایی میسازد که مردم ایران بدان نیازی ندارند یا کمتر نیاز دارند و میتوان آن را در کشورهای خارج به فروش رساند، کدام عقل سالمی با چنین صادراتی میتواند مخالف باشد یا حتی طرفدار تشویق آن نباشد؟ ولی صادرات محوری مسئلهای دیگر است. صادرات محوری بدان معناست که اقتصاد بجای آنکه براساس نیازهای داخلی مردم کشور خود برنامه ریزی شود اساس آن بر برآوردن نیازهای دیگر کشورها قرار داشته باشد. نگاه نشود که مردم ما چه نیاز دارند و به سمت تولید آن برویم. نگاه نشود دیگر کشورها به چیزهایی از ایران نیاز دارند و همانها را تولید کنیم یا بیشتر استخراج کنیم. این صادرات محوری عامل ایجاد ثروت برای اقلیتی است که مدافع آن هستند. این سیاست نه تنها عامل پیشرفت یک کشور نیست، بلکه مانع توسعه آن است. در واقع صادرات محوری سیاستی است که از دوران استعمار و حتی پیش از آن به کشورهایی که عقب مانده شده بودند تحمیل شد ولی از دهه هشتاد به بعد چرخش نولیبرالی آن را به جهان گسترش داد و هدف آن تامین مواد خام لازم برای گسترش تولید کالا از یکسو و به رقابت کشاندن کشورها و اقتصادها و کارگران و زحمتکشان و مردم کشورها با یکدیگر است. در کشورهایی مانند ما، اقتصاد صادرات محور که از عمر آن حداقل 300 سال میگذرد بصورت عامل عمده عقب ماندگی درآمده است. نقشی که درآمد حاصل از صادرات نفت در کشور ما در همین صد سال گذشته و به ویژه پنجاه سال گذشته داشته موید این واقعیت است. این درآمد از یکسو صرف ورود کالا و جلوگیری از رشد تولید ملی شد و از سوی دیگر عامل شکلگیری یک قشر بزرگ تجار ضد توسعه و ضد ترقی در ایران. این صادرات علاوه برآنکه موجب تاراج مواد طبیعی و خام و ثروت متعلق به نسل کنونی و نسلهای آینده کشور می شود، علاوه بر اینکه موجب تخریب محیط زیست میشود، علاوه بر اینکه بر مسابقه رقابت برای ثروت به هر بها و به قیمت هر تخریبی دامن میزند، درآمد حاصل از آن هم یا صرف خروج ارز از کشور میشود، یا صرف واردات کالا و جلوگیری از تولید در داخل کشور. در هر حال موجب شکلگیری یک قشر تاجر وابسته میشود که پایگاه اصلی ارتجاع در کشورهایی مانند ما هستند. همین امروز هم مشاهده میکنیم که با وجود آنکه کشور ما در شرایط سختی قرار گرفته تجار و گروه بندیهای نظامی و حکومتی صادرکننده و واردکننده و خارج کننده ارز از کشور حاضر نیستند دیگر تن به خواستهای دولت و نیازهای کشور بدهند و ارز حاصل از صادرات مواد خام مملکت را به کشور و به نظام بانکی باز گرداند. تازه همین مواد خام صادراتی در کشورهای دیگر به کالای ساخته شده تبدیل شده و به ایران باز میگردد و تولید ملی داخلی ما را هم به بحران و نابودی میکشاند. این صادرات محوری حتی در خود کشورهای توسعه یافته اروپایی هم به منشا بحران و تخاصم تبدیل شده است. چنانکه در خود کشورهای اروپایی، اکثریت آنها امروز احساس میکنند که قربانی صادرات آلمان شدهاند. در حالیکه در داخل آلمان هم برای آنکه آن کشور بتواند صادرات خود را گسترش دهد فشار را بر دستمزدها و شرایط زندگی کارگران خود میآورد. یعنی ثروتی هم که از صادرات بدست میآید صرف بهبود زندگی مردم نمیشود، برعکس مردم باید بدتر زندگی کنند تا آلمان بتواند بیشتر به سود صادرکنندگان صاحب قدرت کالا صادر کند. این شکل از تجارت در نهایت به تخاصم و جنگ میانجامد که هم اکنون نیز رشد راست افراطی در کشورهای ضعیف اروپائی (از نظر اقتصادی) که طرفدار سیاستهای ناسیونالیستی در چارچوب حفظ منافع کلان سرمایهداری است یکی از نشانههای آن است. حتی تقابلی که بین امریکا و آلمان و یا حتی کانادا بر سر صادرات و تعرفه ها در حال رشد است نشانه همین نکته ایست که به آن پرداختیم. در کشور خود ما امروز دیگر همه میدانند که تق سیاست صادرات به اصطلاح غیرنفتی درآمده و مشکل در صادرات نفتی و غیرنفتی نیست که گویا دومی بر اولی مرجح است و باید به آن افتخار کرد. مشکل در خود برنامه ریزی یک اقتصاد براساس دگمهای نولیبرالی صادرات محور است!
تلگرام راه توده:
|
شماره 649 راه توده - 31 خرداد ماه 1397