سرمقاله 649 صندوق رای- جنگ داخلی دو گزینه در برابر مردم ایران
|
با عمیق شدن بحران همه جانبه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی و سیاست خارجی در ایران و با موانع متعددی که حاکمیت هر روز دربرابر اصلاحات و تحولات و گفتگوی ملی قرار میدهد، واقعیت اینست که بخشی از جامعه - علیرغم خواست نیروهای ملی و میهن دوست و بویژه دو بخش چپ مذهبی و غیر مذهبی- نگاهش ناگزیر به امکانهای خارج از ایران متوجه شده است. در این میان بنظر میرسد آقای رضا پهلوی به صورت چهره محبوب بخشی از حاکمیت درآمده که ترجیح میدهد وی را همچون نماد آلترناتیو جمهوری اسلامی تبدیل یا معرفی کند. طبعا رضا پهلوی و مشاوران او نیز از این فضایی که حاکمیت با بستن راه اصلاحات برای وی ایجا کرده بهره میگیرد تا هدفهای مورد نظر خویش را پیش ببرد. سخنان آقای رضا پهلوی در مصاحبه هفته گذشته با برنامه خط قرمز صدای امریکا از این نظر دارای دو نکته مهم بود. نکته نخست آن که وی پذیرفت که حتی تا یکسال پیش فضایی که امروز در برابر وی بوجود آمده هنوز وجود نداشت زیرا بخشی از مردم و روشنفکران به گفته وی همچنان به انجام اصلاحات و به اصلاح طلبان امیدوار بودند. این سخن اعتراف بدان است که آقای رضا پهلوی رسما بخشی از حاکمیت را که در برابر اصلاحات و تحولات و خواست مردم قرار گرفته همچون متحد خود میبیند. اما نکته مهمتری که در سخنان وی وجود داشت آنجاست که گفت: "وظیفه اصلی نیروهای سیاسی تشکیل یک نهاد رهبری برای انتقال قدرت به حکومت آینده است. ولی "نیروهای معروف اپوزیسیون قدیمی و کلاسیک" برای این مرحله مناسب نیستند و "چهرههای جدیدتری باید پیدا بشوند…چهرههایی که از نسل امروز برآمده باشند. نه کسانی که دستشان آلوده است و اصلا باعث و بانی این وضعیت بودند در وهله اول." این سخنانی است جدید و پرمعنا. ایشان تا به امروز خود را نمادی معرفی کرد که همه اپوزیسیون باید دور او جمع شوند. ولی اکنون میگوید اصلا آن اپوزیسیون آرمانخواه مذهبی یا غیرمذهبی که در انقلاب شرکت کرده و اکنون به هر دلیل به اپوزیسیون جمهوری اسلامی تبدیل شده خود آلوده و "باعث و بانی این وضعیت" است و در آینده سیاسی که وی به حساب خود برای ایران در نظر گرفته جایی ندارد. بعبارت دیگر برای آنکه راه آقای رضا پهلوی باز شود دو جریان باید حذف شوند. یکی جریان اصلاح طلبان و آرمانخواهان داخل ایران و دوم آرمانخواهان و تحول خواهان اپوزیسیون و خارج ایران. ایشان با این سخنان در واقع از نظامیان و سپاه پاسداران دعوت میکند که کودتا کند و آرمانخواهان مذهبی و غیرمذهبی داخل ایران را قلع و قمع کند و ایشان هم آرمانخواهان و شرکت کنندگان در انقلاب در اپوزیسیون خارج را حذف و منزوی خواهد کرد و این دو با هم میتوانند بر سر آینده ایران با هم تفاهم یا رقابت کنند. آقای رضا پهلوی میگوید که میخواهد از راهی مسالمت آمیز به قدرت برسد. تصویری که ایشان از نحوه به قدرت رسیدن خود میدهد یعنی یک رفراندم یا انتخابات بینالمللی به کلی تصویری خیالی است. تا رسیدن به آن احتمالی که ایشان مطرح می کند خونبارترین حوادث باید در داخل ایران پیش بیاید، امثال موسوی و خاتمی و هر چهره دیگری که اندک وجههای در نزد مردم دارد باید قبلا کشته و بنوعی حذف شده باشند تا اصلا جایی برای رضا پهلوی در ایران بوجود آید و این کار را خود وی نمیتواند انجام دهد. این کار را سپاه و نظامیان در داخل ایران باید برای وی انجام دهند. از این نظر سرنوشت رضا پهلوی نیز در داخل ایران تعیین میشود. اینکه عدهای تصور میکنند با نادیده گرفتن رضا پهلوی یا حمله به وی موقعیت او را در جامعه یا نزد مردم خدشه دار میکنند اشتباه می کنند. اولا مردم حق دارند از نظر سیاسی طرفدار هر فرد یا سیاستی باشند حتی اگر آن فرد رضا پهلوی باشد. ثانیا رضا پهلوی آخرین و بیخاصیت ترین حلقه زنجیره حوادث خونین و احتمالی آینده ایران است که به خود او ختم میشود. سرنوشت رضا پهلوی نه در خارج از ایران بلکه در آخرین تحلیل در داخل ایران و توسط مردم ایران و تقابل آنها با حاکمیت و نبرد درونی حاکمیت تعیین میشود. آیا مردم ما خواهند توانست اصلاحات و دموکراسی را به قول حسن روحانی در سخنرانی افطاری اش با اصحاب رسانه "یا صندوق رای و یا جنگ داخلی" به حاکمیت تحمیل کنند تا رضا پهلوی نیز به زندگی با آرزوهای خود ادامه دهد، یا برعکس حاکمیت جنگ داخلی را به مردم ایران تحمیل خواهد کرد و در نهایت، راه برای رضا پهلوی خواهد گشود؟ سخن آقای حسن روحانی که "ایران دو راه بیشتر ندارد: صندوق رای یا جنگ داخلی" در واقع بیان سرنوشت رضا پهلوی نیز هست!
تلگرام راه توده:
|
شماره 649 راه توده - 31 خرداد ماه 1397