طبل توخالی زیباکلام امپریالیسم ستیزی غرب ستیزی نیست!
|
آقای صادق زیباکلام در هفته اخیر مطلبی در روزنامه "اعتماد" منتشر کرده که محتوای آن خلاصه عبارتست از آنکه "تا قبل از تشکیل حزب توده ایران در ایران غرب ستایی و غربگرایی وجود داشت و این حزب توده ایران بود که غرب ستیزی را وارد ایران کرد و آن را نه تنها در میان روشنفکران چپ بلکه در میان مذهبیها اعم از چپ و راست و مترقی و اصولگرا و جبهه ملی و نهضت آزادی وارد و ترویج کرد. هرچند اصلاح طلبها به ادعای ایشان از غرب ستیزی فاصله گرفتهاند ولی اصولگرایان همچنان به آن پایبندند." این سخنان از جانب ایشان تازه نیست. هم در کتاب "ما چگونه ما شدیم"، هم در "سنت و مدرنیته" و هم در "غرب چگونه غرب شد" ایشان همین ادعا را مکرر تکرار کرده. حتی آقای علیرضا بهشتی در موخره کتاب "سنت و مدرنیته" ادعای ایشان را رد کرده و نشان داده که بسیار پیش از اینکه حزب توده ایران تشکیل شود ستیز با استعمار و نقد جدی غرب در ایران وجود داشته است و آن غرب ستایی که زیباکلام مدعی آن است مخصوص بخشی از روشنفکران حکومتی است. بنابراین تکرار این ادعا را پس از دو دهه باید پیش از هرچیز ناشی از فقر سخن نو و تازه دانست. از اندیشه جزمی و سترون جز تکرار چیزی بر نمیآید، و تکرار و پرگویی ویژگی نوشتههای ایشان است. اما بنیان نظری این سخن که "غرب ستیزی" را مثلا حزب توده ایران وارد ایران کرد چیست؟ معنایش این است که نقد امپریالیسم و استعمار که ایشان نامش را "غرب ستیزی گذاشته" (و به این نامگذاری باز خواهیم گشت) یک پدیده عینی ناشی از ماهیت روابط میان ایران و برخی کشورهای غربی نیست. مردم ایران درک خود را از "غرب" از نوع مواجه آن با ایران، از تجربه رابطه با غرب نگرفته اند؛ از آموزههای حزب توده ایران یعنی اصولا از یک آموزه و یک اندیشه گرفتهاند. مثلا مخالفت و انزجار مردم ایران از انگلستان ناشی از مداخلههای تاریخی انگلستان در ایران، نقش آن در عقب ماندگی کشور، تحمیل قراردادهای یکجانبه، امتیازات، قحطی جنگ جهانی اول، قرارداد 1919، شرکت نفت و نوع رابطه آن با کارکنان ایرانی و انگلیسی و غارت منابع ایران و غیره نیست. براساس پنداشت آقای زیباکلام اندیشه انسانها از زندگی آنها، از تجربه آنها ساخته نمیشود بلکه از آموزههای یک حزب ساخته میشود. براساس همین نگاه است که امثال ایشان میپندارند اگر مثلا حزب توده ایران غیرقانونی شود و جلوی سخن گفتنش گرفته شود همه مشکلات حل میشود و مردم دیگر نه مخالف امریکا میشوند، نه مخالف سرمایهداری میشوند، نه از شکاف طبقاتی گلایه میکنند، نه خواهان سندیکا میشوند، نه از برابری سخن میگویند و … همه اینها ناشی از آموزهها و آموزشهای حزب توده ایران است که با غیرقانونی کردن آن میتوان مانع از گسترش آن شد. در مقابل اگر ایشان روزانه در هفت روزنامه مقاله بنویسد و ماهانه یک جلسه سخنرانی برایش ترتیب دهند و کتابهایش را به عنوان پرفروش همه جا تبلیغ کنند و برای سخنرانی در مجلس انگلستان دعوت شود و رادیو آلمان جایزه "آزادی بیان" را به ایشان اعطا کند در آنصورت "غرب ستیزی" از جامعه ایران رخت خواهد بست. در حالیکه نه آن درست است و نه این. مردم ایران درک خود را از امپرياليسم و استعمار و رابطه با برخی کشورهای غرب از حزب توده ايران نیاموختهاند که حالا با آموزشهای آقای زیباکلام آن را تغییر دهند. تاثیر هر دوی این آموزشها نسبی و موقت است، در حالیکه تاثیر تجربه جامعه ناشی از ماهیت روابط ایران با "غرب" امری پایدار و اصلاح کننده است. بنابراین اگر حزب توده ایران هم توانسته باشد به اصطلاح "غرب ستیزی" را در ایران رواج دهد باید یک زمینهای در جامعه وجود داشته باشد و مردم در تجربه خود نوعی فشار و اختناق و غارت منابع و منافع ملی را از سوی غرب یا دقیق تر بگوییم کشورهای استعماری و امپریالیستی احساس کرده باشند که به این "غرب ستیزی" جذب شوند. در غیراینصورت باید تصور کرد که همه مردم ایران و اصلاح طلبان و اصولگرایان و چپها و راستها مشتی توده بیمغز و لوح سفید بودهاند که بدون وجود هیچ دلیل و نشانه و تجربهای فقط به اتکای آموزشهای حزب توده ایران "غرب ستیز" شده اند، ادعایی که فقط میتواند تهی مغز بودن مدعیان آن را نشان دهد. اما وجه دیگر و شاید مهمتر سخنان آقای زیباکلام در آنجاست که ایشان نام مخالفت مردم با امپریالیسم و استعمار را "غرب ستیزی" میگذارد تا به آن جنبه ضد تجدد بدهد. یعنی بر روی یک ابهام تاریخی سوار میشود. در حالیکه در واقع کشورهایی مانند اسپانیا و پرتقال و سوئد و نروژ و هلند و فنلاند هم جزیی از غرب هستند، پس چرا مردم ایران با اینها مشکل ندارند و ستیز نمیکنند؟ چرا فقط با برخی کشورهای غرب مانند امریکا و انگلستان مشکل دارند؟ پس چیزی بنام "غرب ستیزی" در مردم ایران وجود ندارد که حزب توده ایران آن را وارد کرده باشد یا نکرده باشد. مردم ایران با کشورهای معینی در غرب که احساس میکنند در تاریخشان، بر سرنوشت کشورشان اثری منفی گذاشتهاند مشکل دارند یعنی با کشورهایی که دارای ماهیت امپریالیستی و استعماری بودهاند یا هستند. اگر هم بخشی از مردم، استعمار غرب را به شکل "تجدد" مینگریستند و با آن ستیز میکردند از آنرو بود که تجدد نخستین بار در ایران به شکل ورود و مصرف کالاهای اروپایی بازتاب یافت که موجب خانه خرابی پیشه وران و تولیدکنندگان داخلی میشد. از همینجا یک ابهام تاریخی و این همانی میان تجدد با امپریالیسم و استعمار بوجود آمد که بعدها در انقلاب ایران نیروهای واپسگرا به آن متکی شدند تا جنبه ضد امپریالیستی انقلاب ایران را به مخالفت با تجدد تغییر دهند. در انقلاب ایران "غرب ستیزی" ویژگی نیروهای معینی در جامعه ایران شد که مدعی هستند مشکل ایران استعمار و امپریالیسم نیست بلکه "غرب" است. مردم ایران با امپریالیسم مشکل ندارند بلکه با غرب که آن را تجدد معنا میکنند مشکل دارند. این مفهوم از "غرب ستیزی" به شعار اصولگرایان و سرمایهداری تجاری ایران تبدیل شد که میگویند در همان حال که غرب ستیز و ضد تجدد هستیم بیشترین مراوده و واردات و صادرات و سودآوری و خروج ارز را هم با همان غرب میتوانیم داشته باشیم. همینها بودند که جنبش و انقلاب مردم ایران را از مبارزه برای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی تبدیل کردند به غرب ستیزی و نزدن کراوات و سر کردن چادر و هنوز هم این کار را ادامه میدهند. در "غرب ستیزی" آنها ذرهای "ستیز" با امپریالیسم وجود ندارد که اگر داشت فرزندانشان در غرب تحصیل نمیکردند و خودشان در کار صادرات و واردات و وابسته کردن بیشتر کشور به غرب نبودند و برادران عسگراولادی در عین "غرب ستیزی" از انگلستان برای پرونده سازی علیه حزب توده ايران تقاضای کمک نمیکردند. بنابراین حزب توده ایران نه تنها نیرویی نیست که "غرب ستیزی" را وارد ایران کرده باشد بلکه در تمام تاریخ خود با این شکل از غرب ستیزی یعنی جابجا کردن امپریالیسم و استعمار با مفهوم "غرب" و تجدد مبارزه کرده است و آن را به زیان اتحاد میان قشرهای مختلف اجتماعی و درک عمیق از نیازهای توسعه ایران دانسته است. در حالیکه برعکس آقای زیباکلام دربست هوادار و مبلغ سرسخت این جابجایی است و از این طریق به نیروهای واپسگرای ایران در دامن زدن به ابهام و تحریف تاریخ و انقلاب کمک میکند. این حزب توده ايران نیست که متحد اصولگرایان است. ما گفتهایم و میگوییم و بر سر گفتن همین موضوع جان و آزادی خود را گذاشتیم که مبارزه با امپرياليسم و استعمار با مبارزه با غرب و تجدد که نیروهای واپسگرا مدعی آن هستند یکی نیست. ما مخالف غرب نیستیم، مخالف رابطه نابرابر و استعماری هستیم. در حالیکه آقای زیباکلام میخواهد بگوید که حق با سرمایهداری تجاری و واپسگرایان و امثال عسگراولادی هاست. انقلاب ایران ضد استعمار و ضد امپرياليست نبوده، غرب ستیز بوده است. استقبال زیادی که "اصولگرایان" و واپسگرایان از بحث و "مناظره" با ایشان میکنند و دعوت و فرصتهای مکرر و فضای وسیعی که در همه جا در اختیار ایشان گذاشته شده برای ترویج همین گونه ادعاهای تکراری است که به نیروهای واپسگرای ایران در تحریف تاریخ حقانیت میدهد.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 645 راه توده - 26 اردیبهشت ماه 1397