سرمقاله 640 سال 97، سال سرکشیدن جام زهر تغییرات خواهد شد؟
|
ایران به سال نو خورشیدی در حالی وارد میشود که نشانهای از تحول مثبت در وضع عمومی اقتصادی و اجتماعی کشور دیده نمیشود. نه تنها نشانه مثبتی دیده نمیشود بلکه همه شواهد حاکی از شدت گرفتن خطرها و دشواریهاست. حاکمیت هرچند خود نیز به هراس افتاده است ولی هنوز نشانهای از اندیشه و تعقل و تدابیری متناسب با سطح خطرهایی که کشور را تهدید میکند بروز نداده است. تاریخ چند دهه اخیر نشان داده که همه مسائل در جمهوری اسلامی ظاهرا تا به مرحله سرکشیدن جام زهر نرسد حل نمیشود. نمونه آن جنگ با عراق بود که آنقدر در توقف آن تعلل کردند تا سرانجام معلوم شد برای چند هفته هم نمیتوان آن را ادامه داد. اینجا بود که جام زهر سر کشیده شد. همه شواهد حاکی از آن است که اکنون هم قطعا همین وضع خواهد بود. هیچ شک نباید داشت که کار اصلاحات در جمهوری اسلامی کنونی تا به مرحله سرکشیدن جام زهر، تا به مرحله دو ماه و سه ماه نکشد حل نخواهد شد. پرسش بنابراین تردید، در این نیست که جمهوری اسلامی تا آخرین لحظه تعلل خواهد کرد و خود را از آن ستون به آن ستون خواهد کشید تا سرانجام جام زهر را بنوشد، پرسش بر سر تشخیص این مرحله است و اینکه آیا در آن شرایط سرکشیدن جام زهر دردی را دوا میکند یا نه؟ اگر یقین داشتیم که مشکل با سر کشیدن جام زهر حل میشد باز جای نگرانی کمتری وجود داشت. فهمیدن بموقع اینکه باید جام زهر را سر کشید خود نیاز به یک شعور سیاسی و درک شرایط دارد. شاه هم جام زهر را سرانجام سرکشید ولی در آبان 57 یعنی زمانی که دیگر دیر شده بود. از این نظر شرایط کنونی با زمانی که آقای خمینی جام را سر کشید و به جنگ خاتمه داد از جهات مهمی تفاوت دارد. اولا آقای خمینی شهامت و اقتدار سر کشیدن جام زهر پایان جنگ را داشت. هم شهامت آن را داشت که خود مسئولیت را بپذیرد و به جنگ خاتمه دهد. هم اقتدار آن را داشت که این خواست را به همه حاکمیت و نظامیان و سپاه تحمیل کند. امروز در آقای خامنهای نه آن شهامت وجود دارد و نه آن اقتدار. سی سال رهبری وی نشان داده که نه خودش جسارت پذیرش مسئولیت چنین تصمیمهای ملی را دارد و نه اگر در آخرین لحظه هم ناگزیر از سرکشیدن جام زهر شد، اقتدار تحمیل آن را دارد. همه این بنگاههای بزرگ اقتصادی و حکومتی که آقای خامنهای زیر مجموعه بیت رهبری جمع کرده در آن شرایط به اتکای همین قدرت اقتصادی و سیاسی جداسری نشان میدهند و برای تصمیم ایشان ترهای هم خرد نخواهند کرد. تفاوت دوم امروز با زمان خاتمه جنگ در آن است که آن زمان در رده دوم رهبری کشور و در اطراف آیتالله خمینی افرادی مانند هاشمی رفسنجانی یا توسلی و کروبی و موسوی وجود داشتند که ظرفیت تشخیص شرایط و کوشش برای انطباق خود با آن را داشتند. الان اطراف آیتالله خامنهای را مشتی فرصت طلب و خشک مغز گرفتهاند که بیش از هر چیز نه به موقعیت کشور که به موقعیت خود در برابر رقیبهای سیاسی میاندیشند. انتصابهای آیتالله خامنهای مثلا در مجمع تشخیص مصلحت نظام از همین افراد است. مشکل همین است که زمان سرکشیدن جام را اینگونه اطرافیان آقای خامنهای باید تشخیص دهند. با این وصف باید همه چیز را پایان یافته و ناامیدکننده دانست؟ هنوز نه. از یکسو، در خارج از اطرافیان آقای خامنه ای، در راس دستگاه دولتی شخصیتهایی مانند حسن روحانی وجود دارند که توان معینی برای جلوگیری از غیرقابل مهار شدن اوضاع دارند. ضمن اینکه کشور ما هنوز دارای ظرفیتهایی همانند موسوی و کروبی است که میتوانند در شرایط معین اثرگذار باشند. عامل امید دهنده دیگر وجود یک جنبش وسیع اجتماعی در کشور ماست که در تظاهرات دیماه در 100 شهر خود را نشان داد. این جنبش با همه تناقضات طبیعی که در خود دارد حامل ایجاد شرایط تغییر است. یعنی از یکسو هم بحران را نشان میدهد و هم آن را تشدید و گسترش آن را تسریع میکند، و از سوی دیگر حامل راههایی برای برونرفت از آن است. این جنبش عامل عمده تحمیل ضرورت تغییر است. با نگاهی به روحانیان و امام جمعههای کندذهن و اطرافیان خشک مغزی که دور آقای خامنهای را گرفتهاند دور از انتظار نیست که چرخش در شیوه اداره امور و تن دادن به اصلاحات عمیق در ایران تا کشور به بن بست کامل و مرحله سرکشیدن جام زهر نرسد، در دستگاه رهبری سرانجامی نخواهد یافت. فقط میتوان امیدوار بود که فشار جنبش و خواستهای مردم و حضور شخصیتهای سیاسی دوراندیش در دستگاههای مختلف اجرایی و حاشیه حکومت کمک کنند تا سرکشیدن این جام پیش از آنکه بسیار دیر شده باشد به قدرت تحمیل شود. سال آینده از این نظر سالی سرنوشت ساز خواهد بود.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 640 راه توده - 24 اسفند ماه 1396