شاخ امریکا لای درختان جنگل "شطرنج" برژینسکی گیر کرد! راشا تودی – ترجمه رضا نافعی |
رؤیای ژئو استراتژیک "زبیگنیو بریژینسکی" که ایالات متحده امریکا باید یگانه قدرت استراتژیک مسلط بر جهان باشد، محکوم به شکست است. این شکست فقط ناشی از درگیری های سوریه نیست. اما چرا؟ بنظر می رسد روزِ مرگِ استراتژی ِ- تسلط ایالالت متحده امریکا بر جهان، آن روزی بود که در ماه مه 2017 روسیه، ایران و ترکیه تفاهم نامه ای را برای ایجاد 4 منطقه آرام در سوریه به امضاء رساندند. این توافقنامه فقط برنامه ای برای حل و فصل اختلافات و استقرار صلح در سوریه نیست بلکه در عین حال پاسخ این سه کشور به سیاست تهاجمی و بی رحمانه امریکا و متحدانش در خاورمیانه و نزدیک نیز هست که بی وقفه ادامه دارد. اتحادیه اتلانتیک که امریکا رهبر آنست برای رسیدن بر تسلط بلامنازع بر جهان، که بریژینسکی در اواخر دوران جنگ سرد مطرح ساخت، از هیچ تلاشی برای دامن زدن به جنگ سوریه و کش دادن آن روی گردان نیست، گرچه می داند که این تلاش می تواند بقیمت جان میلیونها انسان تمام شود. اما با توافقنامه ای که ذکرش رفت این مرحله نیز به پایان رسید. آخرین امکان برای تداوم آن تهاجم و تخریب توافق سه دولت، استفاده از وضعیت پیچیده ادلب بود که آن نیز در سوچی با توافق در باره ایجاد یک منطقه غیر نظامی در ادلب از میان برداشته شد. بنظر بسیاری از ناظران سیاسی غرب برداشتن چنین گامی از سوی سه دولت، نه تنها قابل پیش بینی نبود، بلکه اصلا نامنتظر بود که ترکیه و روسیه اختلافات خود را به یک سو نهند و بتوانند به یک همکاری پایدار دست یابند. پیش بینی این باصطلاح کارشناسان غربی در گدشته هم نادرست از آب درآمده بود که نه تنها مرگ قرارداد آستانه را اعلام کرده بودند، حتی پیش بینی می کردند که بزودی سه دولت امضاء کننده قرارداد باهم شاخ به شاخ خواهندشد. این رویدادها که وقوع یافته اند با آن روایت استراتژی اورآسیای امریکا در تناقض است. به این معنی که طبق توصیه بریژینسکی در کتاب صفحه شطرنج خود، ایران، روسیه و ترکیه هرگز نباید با یکدیگر همکاری کنند، در غیر این صورت این خطر وجود دارد که در عرصه نبرد ژئو پلیتیک امریکا شاخ مات شود. در حال حاضر ترس واشنگتن از این است که ممکن است "بازی بزرگ" پایانی فاجعه بار داشته باشد. خود پسندی تحلیلگران و طراحان راهبردها در واشنگتن که کشورهای جهان را چون مهره های بی اراده شطرنج تصور می کنند، آنها را سخت به وجد می آورد. قدرتی که ایالات متحده امریکا پس از فرو افتادن اتحاد شوروی بدست آورد سبب شد که طراحان راهبردی در امریکا دچار خوش خیالی شوند و ارتباط با واقعیت را بکلی از دست بدهند. ایالات متحده امریکا که با این سطح بی سابقۀ همکاری منطقه ای بین مسکو، آنکارا و ایران مواجه شده است بر آن شد تا بار دیگر با نشان دادن شدت عمل جدی، شکافی در فرمات آستانه بوجود آورد. فقط چند ساعت پس از توافق سوچی میان روسیه و ترکیه، یک هواپیمای نظامی روسیه با 15 سرنشین، بگونه ای حیرت انگیز، بر فراز دریای مدیترانه مورد اصابت موشک قرار گفت و ساقط شد. چند روز بعد، یک رژه نظامی در اهواز، مورد حمله گرفت و دهها نفر کشته و مجروح بر جای نهاد. همزمان با این رویدادها چند ماهی است که ترکیه با سقوط ارزش لیره خود در مبارزه است، که ناشی از تحریم امریکا و آغاز یک جنگ بازرگانی است. برغم تمام این احوال مناسبات سه کشور که خود را با خطر یکسانی روبرو می بینند محکم تر شده است. در عین حال عرصه عمل امریکا در منطقه دائما تنگ تر می شود. به تحریکاتی که قبلا در ادلب و دیگر بخش های سوریه صورت گرفت اعتنائی نشد. افزون براین ها نفوذ ایالات متحده امریکا در منطقه اوراسیا، از جمله از طریق سازمان همکاری های شانگهای که 17 سال از تاسیس آن می گذرد، پس رانده می شود. سازمان همکاری های شانگهای نه تنها یک اتحادیه بازرگانی قدرتمند است بلکه این توان بالقوه را نیز دارد که در عرصه همکاری های امنیتی نقشی چون ناتو و اتحادیه اروپا ایفا کند و افزون بر این ها عرصه ایست برای گسترش اعتماد سازی متقابل. این سازمان برخلاف ناتو، سخت پایبند به تضمین مفید بودن مناسبات دو جانبه برای کشورهائی است که با هم همکاری می کنند ( برُد- برُد) در این سازمان پیشرفت بمعنی پیشرفت همزمان کشورهاست. افزون بر این ها آنچه در سازمان همکاری های شانگهای مورد تاکید قرار می گیرد احترام متقابل بر تفاوت های مذهبی و فرهنگی است. این ها ارزش هائی هستند که در برابر اندیشه های کهنه " غربی" قرار دارند، مانند نظرات هانتینگتن مبنی برخورد فرهنگ ها و یا شیوه های زمخت جنگ سرد مانند جتگ تجاری و ذهنیت حاصل جمع صفر. امروز سازمان همکاری های شانگهای نماینده نیمی از جمعیت کره زمین و راههای بازرگانی با اهمیت است که پروژه جاده ابریشم نوین نیز بر آنها افزوده می شود. امروز می توانیم شاهد انتقال قدرت از اتلانتیک بسوی دنیای قدیم، بسوی "Pivot Area" و "Rimland", باشیم، یعنی مناطقی که استادان بریژینسکی "اسپایکمان" و "مک کیندر" مطرح کرده اند و گفته اند قدرتی می تواند بر جهان حکم براند که این سرزمین ها را در اختیار داشته باشد. این رویدادها نیز قابل توجه هستند که ترکیه عضو ناتو و اخیرا هند، برغم تهدیدهای ایالات متحده امریکا، قرار دادی با روسیه منعقد ساختند برای خرید پنج سامانه دفاعی اس 400 . گرچه کشورهای ترک زبان در آسیای مرکزی و در سواحل دریای خزر از دهها سال پیش با یکدیگر همکاری می کنند ولی در سالهای اخیر بر همکاریهای خود افزوده اند. بعنوان مثال ازبکستان پس از سالها دوری و تنها نشینی اینک خواستار همکاری نزدیک با ترکیه است. در آخرین اجلاس شورای همکاری کشورهای ترک زبان "اوربان" نخست وزیر مجارستان یاد آور ترک تباری مجارها در گذشته شد. لازم به ذکر است که حتی برای کشورهای اروپای مرکزی و شرقی نیز نوعی از همکاری، به این یا آن شکل، با کشورهای اوراسیا، بدیلی است در برابر همکاری با "غرب" . برای عضویت در اتحادیه اروپا باید از حاکمیت ملی چشم پوشید و آن را به مراجع اروپائی تسلیم کرد، که میتوان آن را نوعی از فدرالیسم دانست، ولی کشورهائی که به اتحادیه شانگهای می پیوندند، کماکان کشورهای مستقل ملی باقی میمانند. نمونه ای از این همکاری و برخورد کشورهای عضو پیمان شانگهای با یکدیگر اختلاف نظردیرین آنها با یکدیگر بر سر دریای خزر بود که سرانجام طی مذاکراتی دوستانه مشکلات را حل کردند. همه کشورهای منطقه، حتی اروپا هم که افزون بر امریکا در جستجوی همکاران تازه ایست می تواند از این اتحادیه از این اتحادیه بهره ور گردد. بویژه منابع انرژی تركمنستان را می توان از طريق خطوط انتقال Trans-Caspian و Trans-Atlantic (TANAP) از طریق آذربایجان و تركیه به جنوب شرقی اروپا تحویل داد. ضربه بعدی به ایالات متحده، پروژه خط لوله ترکیه - روسیه است که به نوبه خود انرژی اروپا را تامین می کند. راه حل های سیاست انرژی جدید منجر به ایجاد مناطق جدید اقتصادی در آینده می شود که دیگر به طور انحصاری تحت کنترل ایالات متحده یا اتحادیه اروپا نیستند. بسیاری از کشورهای بالکان که شاهد این تحولات هستند آن را فرصتی برای ثبات وضع خود نیز می بینند – فرصتی برای رها ساختن خود از تامین علائق ترانس اتلانتیک. در این زمینه، باید تأکید کرد که کلیه بحران های بالکان طی دهه های گذشته و تاثیرات منفی آن بر توسعه اقتصادی و وضع دموگرافیک منطقه، نتیجه «ژئوپولتیک غارتگر» انه بازیگران ترانس اتلانتیک است که گریبان این کشورها را گرفته است. سیاستی که آلمان در مورد "نورد استریم 2" دنبال می کند نیز سبب نارضایتی همکار اتلانتیکی اش شده است. جنگ بازرگانی با امریکا آلمان را مجبور می سازد که عملگرایانه رفتار کند. از این روست که پیوسته در جستجوی گفتگو و مذاکره دشوار بویژه با ترکیه و روسیه است. پیروی "کور کورانه" از علائق اتلانتیکی برای علائق اقتصادی آلمان در جنوب شرقی اروپا، خاور نزدیک و میانه و آسیای مرکزی عواقب منفی در بر خواهد داشت. بنظر می رسد رؤیای بریژینسکی: امریکا "یگانه قدرت جهانی" که او در سال 1997 در کتاب خود مطرح ساخت، نیز به گورستان تاریخ می پیوندد.
تلگرام راه توده:
|
شماره 669 راه توده - اول آذرماه 1397