باتلاق عمیقی که عربستان پا در آن گذاشته "پاتریک کاک برن" منبع: counterpunch.org برگردان: فروزنده فرزاد
|
در خلال نیم سده ی گذشته، منتقدان عربستان سعودی بارها گفته اند که سقوط رژیم نزدیک است و یا بر شکنندگی حاکمیت آن پای فشرده اند. اما همواره به خطا رفته اند زیرا عربستان از درآمد سرشار نفت، حمایت ایالات متحده و دور ماندن از کانون درگیریها و بحرانهای خاورمیانه برخوردار است.
اما شاید آسیب پذیری رژیم عربستان هرگز تا همین اواخر آن اندازه به چشم نیامده بود که در پی دو رویداد تقریبا همزمان رخ نمود. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در گردهمایی هوادارانش در می سی سی، بی هیچگونه ملاحظه ای از وابستگی پادشاهی عربستان به حمایت ایالات متحده سخن گفت، نیز از بهایی که عربستان باید برای این پشتیبانی بپردازد. او گفت: «ما از عربستان حفاظت میکنیم. میگویید آنها ثروتمند هستند؟ و من به پادشاه علاقمند هستم، به ملک سلمان. اما در عین حال به او گفتم که ما از شما حفاظت میکنیم، بدون آن، دو هفته هم دوام نمی آورید پس باید برای ارتش تان خرج کنید.» اشاره ی تحقیرآمیز ترامپ به بی ثباتی عربستان به دلیل رویداد دیگری که تنها چند ساعت پیشتر از سخنرانی او رخ داده بود، اهمیتی دو چندان یافت. هزاران کیلومتر دورتر، در استانبول. جمال خاشقچی روزنامه نگار منتقد دولت عربستان در پی مراجعه به سفارت عربستان در استانبول ترکیه برای کار مدارک جدایی از همسر پیشین خود ناپدید شد. دولت ترکیه – خرسند از فرصت پیش آمده برای نمایاندن خود به عنوان مدافع آزادی مطبوعات - گفته است که خاشقچی هنوز داخل سفارت است در حالیکه دولت عربستان مدعی است که او از ساختمان سفارت بیرون رفته. اما دوربین ها خروج قاشقچی را با پای خود ثبت نکرده اند. ناپدید شدن قاشقچی، موجی از تبلیغات منفی و انتقادات را برای عربستان و محمد بن سلمان به همراه آورده است و این قابل پیش بینی بود. واقعیت تبلیغات اما چنان است که رویداد هولناکی مانند جنگ یمن که تا کنون ۵ میلیون کودک را به مرز گرسنگی کشانده بازتابی در رسانه های جریان اصلی نمی یابد. برای بیشتر مردم کشتار در یمن بسی بزرگتر و جغرافیای آن دورتر و اطلاع رسانی پیرامون آن کمتر از آن است که واکنش شان را بر انگیزد. در ابعاد کوچکتر اما درک حادثه یی مانند ناپدید شدن یک منتقد دولت عربستان در حالیکه نامزدش کنار خیابان در انتظار اوست بسیار آسان تر و در نتیجه واکنش برانگیزتر است. همچون موارد دیگر ناپدید شدن خبرنگاران اغلب حاوی این هشدار بی رحمانه است که «مادامیکه از ما می ترسند بگذار از ما بیزار باشند.» شاهزاده محمد بن سلمان به امید نمایاندن چهره یی مثبت از خود بوده و البته رسانه های جریان اصلی همواره انتظارش را بر آورده کرده اند. برای نمونه توماس فریدمن روزنامه نگار نیویورک تایمز بارها از وی و «اصلاحاتش» تمجید کرده است. او نوشت «بهار عربی }محمد بن سلمان{ صورت و سیرت اسلام را در سراسر جهان دگرگون خواهد کرد. تنها یک نادان پیشاپیش موفقیت آن را پیشبینی خواهد کرد و تنها یک نادان هم از آن حمایت نخواهد کرد.» خاشقچی یکی از آن «نادانها» بود که میان انتقاد عقلانی و مخالفت علنی توازن برقرار کرد. بنا به روایت فریدمن او تکصدایی بود در جامعه ی عربستان زیرا «حتی یک تن از میان سعودیهایی که طی سفر سه روزه ام با ایشان حرف زدم چیزی علیه برنامه ی مبارزه با فساد محمد بن سلمان نگفت.» اما شاید این همصدایی خود نشان از آن داشت که هر کس کمترین انتقادی بکند – مانند "عصام الزامل" اقتصاددان - به اتهام هایی چون خیانت و اقدام تروریستی سر از بند و زندان در آورد.
اصلاحات اقتصادی در عربستان همواره به خواب و خیال می مانده است. به اصلاحات رادیکال و ریشه یی درون دولتی در هر کشوری که سخت به درآمد نفت و دیگر منابع طبیعی وابسته است همواره باید با دیده ی تردید نگریست. برنامه های مبارزه با فساد تنها ثروت را میان دسته و گروهی جدید از تاراجگران با نفوذ باز توزیع میکند. بیشتر این افراد به درآمد بالا و کار نکردن در ازای آن خو گرفته اند. صنعت داخلی و کشاورزی بدون یارانه ی دولتی توان رقابت ندارد. به دیگر سخن چنان ساز و کار حکومتی برای بسیاری مایه ی عافیت است که تمایلی برای دگرگونی بر نمی انگیزد. و اینگونه عافیت طلبان از مبارزه با فساد مادامیکه خودگذشتگی طلب نکند همراه میشوند. عربستان سعودی مشکلات اقتصادی دارد که جدی است ولی نه فاجعه آفرین. خطر آفرین برای ثبات عربستان ادامه ی تلاش منطقه یی این کشور فراتر از توان واقعی اش است، تلاشی در راستای سیاست خارجی ماجراجویانه یی که در سه سال گذشته نتیجه ی عکس داده است. فهرست شکست های عربستان چشمگیر است: بمباران یمن با رهبری سعودی ها از سال ۲۰۱۵ نه به شکست حوثی ها که به بزرگترین قحطی بشر ساخته ی تاریخ منجر شده است، افزودن بر کمک های نظامی به مخالفان در سوریه در همان سال سبب مداخله ی روسیه شد و بشار اسد را در آستانه ی پیروزی قرار داده است، در مناقشه با قطر هم شیخ نشین های خلیج فارس را تضعیف کرده و بالاخره رویایی با ایران که عربستان هرگز پیروز آن نخواهد بود. همانگونه که میخاییل گورباچف در روزهای آغازین کوشش برای تغییر در اتحاد شوروی دریافت، اصلاحات چه بسا ساختار یک حکومت را نه تنها بهبود نبخشد که واژگون کند.
تلگرام راه توده:
|
شماره 664 راه توده - 19 مهر ماه 1397