در حاشیه نامه محمد یزدی به شبیری زنجانی در ج. اسلامی اعتباری برای مراجع باقی نماند!
|
نامه آمرانه و عتاب آمیز محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین قم، خطاب به آیت الله شبیری زنجانی، از مراجع تقلید، موجی از واکنش را در رسانه های ایران بدنبال داشت. غالب رسانه ها، بویژه رسانه های نزدیک به هواداران اصلاحات از لحن نامه با توجه به موقعیت مذهبی مادون آیت الله یزدی نسبت به شبیری زنجانی انتقاد کردند. ما در اینجا به موقعیت آیت الله یزدی، تکیه زدن او بر منصب حکومتی ریاست حوزه علمیه قم، موقعیت سنی و جسمانی و اینکه بدن و مغز وی تا چه اندازه کار می کند یا نمی کند، فعالیت های تجاری خود و خانواده اش و ماجرای خصوصی سازی لاستیک سازی دنا (که آن را به بهای بخشی از یکی از انبارهای لاستیک آن به وی واگذار کردند)، رای نیاوردن وی در مجلس سوم در زمان آیت الله خمینی و سپس رای نیآوردن در آخرین انتخابات مجلس خبرگان کاری نداریم. هر چند اینها لایه هایی از موقعیت سیاسی و مذهبی و اقتصادی و جایگاه وی در نزد مردم است که در نگارش چنین نامه هایی موثرند. ولی نامه آیت الله یزدی بیش از آنکه بازتاب شخصیت وی باشد آینه تمام نمای بحران همه جانبه ایست که امروز سراپای جمهوری اسلامی، مرجعیت، روحانیت و بالاخره آینده تشیع در کشور را گرفته است. نامه آیت الله یزدی در درجه اول سقوط اعتبار مراجع تقلید را بیش از گذشته نشان داد. آن زمان که سخنرانی یا فتوای یک مرجع تقلید می توانست به جرقه جنبش تنباکو یا قیام پانزدهم خرداد تبدیل شود برای همیشه پایان یافته است. بحث دیگر بر سر این نیست که مراجع تقلید نزد مردم یا گرایش های غیرمذهبی یا به اصطلاح "سکولار" پایگاهی ندارند، آنها در خود روحانیت و حکومت هم پایگاهی ندارند. سقوط اعتبار مراجع تقلید که با ایستادن برخی مراجع مانند آیت الله قمی یا شریعتمداری در برابر انقلاب و آیت الله خمینی آغاز شد، در ادامه و پس از درگذشت آیت الله خمینی به شکل یک جبهه بندی درون خود مراجع تقلید در آمد که آنها را به دو گروه حکومتی و غیرحکومتی تقسیم کرد. در حالیکه مراجعی که با سمتگیری های جدید حکومت و آیت الله خامنه ای موافقت نداشتند زیر فشار قرار گرفتند، مراجع تقلید حکومتی، بدون داشتن پشتیبانی مردمی، به منابع دولتی و تجارت و بازرگانی متصل شدند و استقلال خود را بیش از پیش ازدست دادند. نتیجه این جبهه بندی ها و از دست رفتن اعتبار مراجع و وابستگی آنها به منابع دولتی همین سکوت مراجع مهم تقلید در برابر توهین آیت الله یزدی به یکی از همرتبه های آنان است. نامه آیت الله یزدی سقوط اعتبار کل روحانیت شیعه را هم نشان داد. اینکه یک روحانی دون پایه تر برای روحانی بلندپایه تر نامه تهدید آمیز بنویسد یعنی روحانیت و سلسله مراتب آن کلا اعتبار خود را در جامعه و نزد مردم از دست داده است. مثل ارتشی است که سرهنگ آن بخواهد ژنرالش را تهدید کند و برایش تعیین تکلیف کند. چنین ارتشی دیگر اعتبار و وجود خارجی ندارد. وضع روحانیت نیز اکنون اینگونه شده است. دیروز شکنجه گر سابق رحیم پور ازغدی برای مراجع تعیین تکلیف می کرد و امروز آیت الله یزدی. اگر این بی اعتباری کل سازمان روحانیت نبود، هیچوقت امثال یزدی جرات چنین نامه نگاری هایی را نداشتند. سازمان روحانیتی که دیگر نه مردم برای آن اعتبار و ارزشی قائل هستند و نه خود آن برای خود احترامی قائل است. نامه آیت الله یزدی همچنین تفرقه و اختلاف درون روحانیت را نشان داد. روحانیت نه تنها در بین مردم و در درون خود بی اعتبار شده، بلکه امروز بخش بزرگ مردم غارت شده ایران، روحانیون را عامل اصلی استیصال و فلاکت خود می دانند. در این شرایط روحانیون غیرحکومتی یا غیرآلوده یا کمتر آلوده به فساد و منابع دولتی می خواهند حساب خود را از حکومت و از اوضاع آشفته کشور جدا کنند، برعکس روحانیون حکومتی می خواهند، با تهدید و ارعاب، یک جبهه واحد ایجاد کنند. نامه آیت الله یزدی بیانگر آغاز جدال علنی روحانیون حکومتی با آن دسته از روحانیان غیرحکومتی است که نگران آینده روحانیت و تشیع در ایران هستند. این روحانیان غیرحکومتی می کوشند از طریق نزدیکی به روحانیون مغضوبی مانند محمد خاتمی یا موسوی خوئینی ها و عبدالله نوری و مانند آنها حساب خود را از حکومت جدا کنند. در این شرایط مشکل و نگرانی روحانیان حکومتی و امثال محمد یزدی فقط آیت الله شبیری زنجانی نیست، دهها و صدها شبیری زنجانی دیگر هستند که می خواهند حساب روحانیت و تشیع را از حساب حکومتی که مورد نفرت قرار گرفته جدا کنند.
تلگرام راه توده:
|
شماره 667 راه توده - 10 آبانماه 1397