سرمقاله 667 ادامه بحران در ج. اسلامی به فروپاشی از بالا می انجامد!
|
یک سلسله حوادث هفته های اخیر نه تنها نشان از اوج گرفتن بحرانی دارد که سراپای جمهوری اسلامی را فرا گرفته، بلکه بیش از آن بیانگر آن است که فروپاشی نظم کنونی بتدریج اجتناب ناپذیر می شود. کوشش مجلس خبرگان برای برکناری روحانی، ادامه مخالفت ها با دولت، سیاست مشت آهنین و ادامه دستگیری و بازداشت معلمان و کارگران و مردم معترض، ادامه حضور نظامیان درسیاست و اقتصاد، قتل دکتر فرشید هکی و کوشش برای آغاز دوباره قتل های زنجیره ای، قرار گرفتن منافع سرمایه داری تجاری و نظامی در مرکز همه تصمیم گیری ها و الویت آن بر منافع ملی، افتادن خوره فساد به تمام ارکان حکومت، ناتوانی حکومت از تغییر بنیادین سمتگیری های اقتصادی کشور، ادامه خصوصی سازی ها و خصولتی سازی ها و غارت مردم توسط بانک ها، ادامه سیاست حصر و ممنوعیت، ادامه بازداشت فعالان محیط زیست و بالاخره آغاز تقابل علنی میان روحانیان حکومتی و غیرحکومتی و ... همه نشان از آن دارد که حکومت ناتوان از تغییر بنیادین سیاست ها و سمتگیری ها بسوی فروپاشی ناگزیر پیش میرود. حتی اگر مردم شورش نکنند، حتی اگر موسوی و کروبی را در حصر نگه دارند، اگر زندانیان سیاسی را آزاد نکنند، اگر به گفتگوی ملی و آشتی ملی هم تن ندهند، اگر کارگران را به شلاق محکوم کنند، اگر نماینده معلمان را به تیمارستان اعزام کنند، اگر دهها "هکی" دیگر را به قتل برسانند، اگر امثال نسرین ستوده و سلطانی را در زندان نگه دارند و ... خود این حکومت از بالا در حال فروپاشی است و عناصر آن همدیگر را می درند. همه حکومت ها در شرایط بحران مدام از درون خود و از بالا ناراضیان جدید ایجاد می کنند، از حامیان خود می کاهند، عده ای را حذف می کنند و به سمت اردوگاه مخالف خود می رانند. آنقدر عرصه را تنگ می کنند که دیگر هیچ نهاد و شخصیت ملی و کسی که اندک محبوبیتی در میان مردم دارد در کنار آنها باقی نماند، نه تنها باقی نماند بلکه آنها هم که تا دیروز در کنار یا حاشیه حکومت بوده اند خود را کنار کشند. مسئله فقط حصر موسوی یا ممنوعیت محمد خاتمی نیست، اینها حتی حسن روحانی را هم نمی توانند تحمل کنند. بحران، فساد و بی لیاقتی آنقدر در بالا انباشته شده که تصور می کنند و در این پندار هستند که تنها با حکومتی یکدست از نوع احمدی نژادی می توان نظام را حفظ کرد، در حالیکه در واقع آن را به سمت قطعی شدن فروپاشی می برند. برخی برعکس مدعی یا معتقدند که حکومت را خطری تهدید نمی کند زیرا بنظر آنان "آلترناتیوی" وجود ندارد یا حکومت باقی نگذاشته است. ظاهرا این نظریست که از درون خود حکومت هم تبلیغ می شود. بزرگترین اشتباه در همینجاست زیرا این حکومت اگر هیچ آلترناتیوی هم باقی نگذاشته باشد، همچنان یک آلترناتیو دارد و آن هم آمریکاست که منتظر است این سیب گندیده در دامن آن بیفتد. امید حکومت هم در این است که اگر هیچ آلترناتیوی غیر از آمریکا باقی نماند با امریکا بهتر می تواند کنار بیاید تا با مردم و نمایندگان آنها. در حالیکه این هم یک امید واهی است. امریکا زمانی با حکومت حاضر است کنار آید که وجود یک آلترناتیو مترقی و خطرناکتری را دربرابر آن ببیند. اگر امریکا دربرابر انقلاب 57 و آقای خمینی عقب نشینی کرد - همانطور که همه می دانند و می گویند- نگرانی از خطر حزب توده ایران بود. اگر این نگرانی نبود، درست است که کار شاه دیگر تمام شده بود ولی اجازه نمی دانند قدرت دست آقای خمینی هم بیفتد. اکنون وضع مانند آن زمان نیست ولی اگر امثال میرحسین موسوی نباشند که خواهان احیای اعتماد مردم و یک اقتصاد ملی و تولیدی و قطع دست سرمایه تجاری و وابستگی به خارج و غرب هستند، امریکا برای چه با حکومتی که مورد نفرت مردم است کنار بیاید؟ آن چیزی که جمهوری اسلامی "آلترناتیو" خود تصور می کند که با حذف آنها بقای خود را تضمین می کند درواقع ضربه گیرهای آن هستند. آزادی ها، احزاب سیاسی، رسانه های آزاد، پارلمان منتخب، وجود یک "جامعه مدنی" مستقل در همه نظامها نقش ضربه گیر را دارد. وجود این نیروها اولا موجب اصلاحات و تعدیل نارضایی ها، فشار و فساد و خرابی ها می شود، ثانیا انسجام را در بالا حفظ می کند. نبود آنها بقای هیچ نظامی را تضمین نمی کند - همانطور که بقای نظام شاهنشاهی را تضمین نکرد- برعکس فروپاشی آن را اجتناب ناپذیر می کند. – همانطور که فروپاشی رژیم شاه را اجتناب ناپذیر کرد. همه چیز نشان می دهد که زیر فشار سنگین و فزاینده اعتراض و مقاومت مردم در پایین و تفرقه و درگیری در بالا، فروپاشی نظم کنونی، دیرتر یا زودتر، اجتناب ناپذیر شده است. این فروپاشی ایرادی نداشت و حتی می توانست با حذف موانع بزرگی که حکومت دربرابر تحول ایجاد کرده بصورت عامل یک جهش و پیشرفت کشور دربیاید اگر شرایط جهانی مساعدی وجود داشت که متاسفانه وجود ندارد. بنابراین مسئله امروز، نه ایستادن و به تماشا نشستن فروپاشی نظام است - که از درون جامعه و در بالا و در سطح حکومت در حال پیشرفت است- بلکه افزایش حضور و مقاومت و مداخله مردم در همه سطوح است به شکلی که فروپاشی ناگزیر نظم کنونی، با مداخله قدرت های خارجی و با همکاری عناصری در حکومت، به فروپاشی ایران منجر نشود. در این شرایط برای آنکه فروپاشی نظم کنونی به فروپاشی ایران منجر نشود باید شرایط را برای حضور و مداخله مردم فراهم کرد و این ممکن نیست مگر با جلوگیری از ایجاد یک حکومت نظامی یا یکدست. این حکومت نظامی و یکدست درست است که فروپاشی نظام را تسریع می کند- همان کاری که دولت احمدی نژاد با نظام کرد و بحران و سقوط آن را جلو انداخت- ولی در مقابل زندگی مردم و بقای ایران را در خطر قرار می دهد. به همین دلیل پشتیبانی از دولت روحانی همچنان یک الویت است. وجود این دولت، با همه نقایص آن، دستی است که مردم در نظام دارند و ابزاری است که به کمک آن می توان مانع از آن شد که فروپاشی ناگزیر نظام با فروپاشی ایران یکی شود.
تلگرام راه توده:
|
شماره 667 راه توده - 10 آبانماه 1397