سرمقاله راه توده 662 تحول و یا فروپاشی دو سرانجام برای بحران کنونی |
همه مردم ایران - از جمله خود حاکمیت نیز میدانند که جمهوری اسلامی در یک بحران کامل ساختاری و اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است. این که رهبر جمهوری اسلامی و یا رئیس جمهور در سخنرانی های رسمی خود وضع را خوب و یا نسبتا خوب تشریح می کنند و چهره ای خونسرد از خود نشان میدهند و ابراز امیدواری می کنند نسبت به آینده، در اصل ماجرا، یعنی بحران همه جانبه ای که بر مملکت حاکم شده بی تاثیر است. ما وقتی از حاکمیت صحبت می کنیم، همه جناح های حکومتی را مورد نظر داریم و از مردم ایران، تمامی اقشار و طبقات را. بنابراین، مسئله دیگر این نیست که بحران هست و یا نیست؟ مسئله اینست که این بحران به کجا ختم خواهد شد و حاکمیت به یگانه راه حل ناگزیر بموقع تن خواهد سپرد و یا آخرین فرصت ها را هم خواهد سوزاند؟ این فرصت سوزی قطعا به انفجاری خواهد انجامید که دیگر نه از تاک نشانی باقی می گذارد و نه از "تاکنشان"! پایان این فرصت سوزی آن نخواهد بود و یا آن نخواهد شد که در سال 57 با سقوط رژیم شاه شد. در انقلاب 57 چه عده ای خوششان بیاید و چه خوششان نیآید، روحانیتی که آیت الله خمینی یا آنها را هدایت می کرد و یا منزوی کرده و به حاشیه تحولات رانده بود توانستند از جنگ داخلی در ایران جلوگیری کنند. این بار عکس آنست. یعنی جنگ داخلی و فروپاشی و متلاشی شدن ایران بنام روحانیت حاکم ثبت خواهد شد. آقای خمینی نامه ای دارد خطاب به شورای نگهبان وقت و اشاره اش به امثال آیت الله خزعلی است که پدر خوانده امثال آیت الله مصباح یزدی و بقیه این طیف بود که تفکرات حجتیه ای داشتند و دارند. او در آن نامه می نویسد: «اگر اینها (امثال خزعلی و مصباح یزدی و بقیه) حاکم شوند، همه چیز بر باد می رود» او که هم سیاست را می شناخت و هم مراجع مذهبی و تفکراتشان را و هم با مردم کوچه و بازار آشنا بود، درست پیش بینی کرده بود که در صورت حاکم شدن چه تفکر مذهبی کار جمهوری اسلامی به امروز خواهد انجامید که کشیده است و همه شاهدیم. آن رجز خوانی هائی که عده ای بنام نسل دوم سلطنت طلب خارج از کشور با اشاره به همین بحران راه انداخته اند باندازه سر سوزنی نه اعتبار دارد و نه به جائی می رسد. ایران کنونی، ایران سال 57 نیست. رژیم حاکم نیز رژیم شاه نیست. آن دفتر بسته شده و به همین دلیل باید براساس واقعیات و موقعیت های موجود در ایران و منطقه سرانجام بحران کنونی را حدس زد و تحلیل کرد. دشوار نیست این حدس که ساختار تو در توی نظامی و مذهبی رقیب در جمهوری اسلامی و زمزمه های قومی و مذهبی که روز به روز قوی تر می شود و توطئه هائی که از بیرون مرزها جریان دارد آینده ای جز جنگ داخلی را نوید نمیدهند! در صورت وقوع چنین رویدادی از ایران و ایرانی چه باقی خواهد ماند را هیچکس نمیداند. ما تردید نداریم که بر خلاف رژیم شاه که هیچ نهاد و مرکز بررسی رویدادها و جامعه وجود نداشت و یا باقی نمانده بود، در جمهوری اسلامی این نهادها هستند و بحران کنونی و سرانجام آن را می دانند. در عین حال که بسیاری از نیروهای رانده شده از حاکمیت نیز همچنان فعالند و از آن مهم تر این که هنوز بقایای باقی مانده از انقلاب 57 برای بیان نظر را باقی گذاشته است، حتی اگر با ملاحظات امنیتی همراه باشد. این که می گوئیم حاکمیت نیز خود میداند در چه بحرانی جامعه و نظام قرار گرفته از جمله به همین دلیل است که اشاره کردیم. بنابراین می ماند پاسخ این سئوال که چرا حاکمیتی که میداند به کدام سراشیبی می رود و جامعه و ایران را نیز با خود می برد تن به تحول نمیدهد؟ بنظر ما نیز، این مهمترین سئوال روز ایران است. شواهد نشان میدهند که رهبری سترون شده نظام از برداشتن گام درجاده تحول، از پاره شدن شیرازه کار و سقوط وحشت دارد، اما اگر گام تحول را هم برندارد نیز همان می شود که از برداشتن این گام وحشت دارد. یعنی سقوط و فروپاشی نظام و ایران. در حالت اول حکومت می تواند گام به گام جلو برود اما در حالت دوم دیگر فرصت حرکت گام به گام وجود ندارد. آن گام اولی که باید برداشته شود، فراهم ساختن شرایط وحدت ملی است که این نیز در گرو فضای باز سیاسی است. شاه در سال 57 یک جمله جالبی در مصاحبه به روزنامه نگاران خارجی دارد. او می گوید "ما فکر نمی کردیم چنین بهائی را برای فضای باز سیاسی باید پرداخت کنیم". در این جمله یک واقعیت نهفته است و آن این که هرچه دیرتر گام مورد اشاره ما دراین سرمقاله برداشته شود، هزینه ای که برای آن باید پرداخت بیشتر می شود، چنان که شاه نیز بدان معترف شد. اینگونه نیست که ما نبینیم گام های کوچک و با احتیاطی که برداشته می شود. برای نمونه کوتاه کردن دست فرماندهان نظامی و سپاهی از امور اقتصادی، طرح بازنشستگی و باز کردن فضای مدیریتی برای نسل بعد از انقلاب و یا برخی برکناری ها و برگماری های نظامی و .... اما این گام ها که از بالا برداشته می شود و بسیار هم با احتیاط برداشته می شود، پاسخگوی شرایط کنونی مملکت نیست و اراده و هدایت فردی نیز کارساز نیست. چنان تحول و رفرمی که جامعه و حتی نظام امروز بدان نیاز دارد از گوشه بیت رهبری ممکن نیست بلکه به یک هدایت جمعی و مرکز تصمیم گیری گسترده نیازمند است و عزم بی تزلزل برای گشودن جاده وحدت ملی گامی است در همین جهت.
تلگرام راه توده:
|
شماره 662 راه توده - 5 مهر ماه 1397