کتاب خاطرات نماینده خمینی را چرا وزارت ارشاد اجازه انتشار نمیدهد! |
حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی نماینده آیت الله خمینی در وزارت ارشاد در سالهای نخست جمهوری اسلامی و سپس سفیر ایران در واتیکان در روزنامه اعتماد، از تالیف کتابی خبر داده که از چندسال پیش در انتظار مجوز وزارت ارشاد مانده است. به گفته وی: "خاطراتی چند درباره آیتالله سیدعلی خامنهای (رهبر معظم انقلاب اسلامی) نوشتم که علاوه بر «اجازه نامه خانه» وزارت ارشاد پنج سالی است که در یک نهاد فرهنگی دیگر در انتظار صدور اجازه است! و هیچ نوع مذاکره و مکاتبه و تلفن و فاکس و وساطت هم موجب «مفاهمه» نشده و به اصطلاح، این تشبثات موجب «افاقه» دوستان مربوطه نشده و ما اکنون تنها نسخه تایپی آن را در کتابخانه خود محفوظ نگه داشتهایم که شاید در قرن بعدی! چاپ شود و برای نسل آینده مفید افتد.!" معلوم نیست ایشان در این کتاب چه مطالبی گفته که اجازه انتشار به آن ندادهاند. قطعا مطالبی علیه آقای خامنهای در آن نیست ولی شاید چهرهای از ایشان همسطح خود و در حد یک طلبه ساده و پایین رتبه حوزه ترسیم کرده که در شان آقای خامنهای همچون پیشوا و امام و "رهبر عظیم الشان انقلاب" تشخیص داده نشده است. شاید هم علل دیگری دارد که به دلایل شهرت آقای خسروشاهی مربوط می شود. در واقع شهرت حجت الاسلام خسروشاهی بیشتر به دلیل ملاقاتهای وی با نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران است در زمان حضور ایشان در وزارت ارشاد و گزارشهایی است که از کیانوری درباره کودتای نوژه و حمله عراق به ایران دریافت کرده و به دفتر امام منتقل می کرده است. بیشتر با ایشان برای توضیح این ملاقاتها مصاحبه و گفتگو و پرسش میکنند و ایشان هم در مجموع پاسخهایی منصفانه و واقعی می دهد. هرچند گاه جملاتی کلیشهای را چاشنی آن می کند که یا ناشی از کم اطلاعی است و یا از ترس متهم شدن به تودهای بودن و یا هردو. به هرحال به گفته خود حجت الاسلام خسروشاهی یکی از موارد بازجوییهای محمدعلی عمویی و دیگر رهبران حزب ارتباطات حزب با ایشان بوده است. البته حکومت ترجیح می دهد که آقای خسروشاهی هیچوقت این مصاحبهها را نمی کرد و این حقایق را بیان نمی داشت و آنها به تاریخ سازی و دروغ پردازی و یکه تازیهای خود ادامه می دادند و احتمالا یکی از دلایل عدم انتشار مجوز به کتاب ایشان همین نارضایتی از مصاحبههای ایشان باشد و احتمالا اشاره و طرح همین ملاقات ها با رهبر وقت حزب توده ایران بوده که در اینصورت باید جبران کند! از جمله اسنادی که حزب توده ایران در اختیار آقای خسروشاهی قرار داد یکی هم بیانیه اولیه حزب توده ایران بود درباره شرکت در رفراندوم قانون اساسی که در آن گفته می شد "ولایت فقیه آغاز احیای سلطنت در ایران است" که بعدا هیات سیاسی در چارچوب سیاست اتحاد و حمایت خود از نقش آقای خمینی در رهبری انقلاب و جمهوری اسلامی و خطر مستمسک قرار دادن این جمله حملات تبلیغاتی علیه حزب با حذف این جمله و تغییر و ملایم کردن آن، بیانیه را منتشر کرد ولی اصل بیانیه را که به قلم زنده یاد احسان طبری بود به آقای خسروشاهی تحویل دادند که به دفتر امام منتقل کند. در بیانیه منتشر شده ذکر شده که "آقای خمینی با اصل و بدون اصل ولایت فقیه رهبر انقلاب است اما این اصل بعد از ایشان موجب مشکلات زیادی برای جمهوریت بوجود خواهد آورد. (نقل به مضمون)» حجت الاسلام خسروشاهی در گفتگویی با نشریه "چشمانداز ایران" که مهندس لطف الله میثمی آن را منتشر می کند بطور مفصل تری به این گزارشها اشاره کرده است. از جمله می گوید: "گزارش اول درباره تاریخ حمله عراق به ایران بود كه (کیانوری) میگفت، «دوستان ما در حزب شیوعی عراق (حزب كمونیست عراق)، این اطلاعات را در اختیار حزب ما قرار دادهاند و او وظیفه خود دانسته كه فوری بیاید و خبر را توسط من به مقامات اطلاع دهد. من به ایشان گفتم، آقای كیانوری واقعاً شما باور دارید كه عراق بتواند به ایران حمله كند و دوستان شما اشتباه نمیكنند؟ آقای كیانوری با قاطعیت گفت: «نه، هرگز! این حمله قطعی و حتمی است و دوستان ما «موثق» هستند.".... "یكبار هم در جریان كودتای نوژه باز خود آقای كیانوری به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع در پارك لاله، بمباران جماران و... را به من داد. من باز باور نكردم، ولی او اصرار داشت كه جدی و حتمی است و افزود: «بانویی كه قرار است اعلامیه پیروزی كودتا را بخواند، عضو حزب ماست، گزارشها از اوست و این اطلاعات كاملاً دقیق است.» من بلافاصله بهجای دفتر آقای قدوسی، این بار به سوی بیت امام رفتم و كپی گزارش را به احمد آقا دادم كه او هم نخست باور نكرد، مرحوم آقای اشراقی (داماد آقای خمینی) هم كه اتفاقاً در بیرونی حضور داشت، با لحن تندی به من گفت: «شما هم هر مزخرفی را كه اینها میگویند، باور میكنید.» من هم به علت ناراحتی از لحن ایشان با تندی خاص خود گفتم: «جناب اشراقی! من اطلاعی كه به دستم رسیده، به احمد آقا دادم، در درستی و اشتباه آن نظری ندارم. اینها میگویند كه قطعی است و محل و تاریخ را هم نوشتهاند. انشاءالله كه دروغ باشد.» سپس كه كودتا كشف و سركوب شد، آقای اشراقی به وزارت ارشاد و به دفتر وزیر آمد و با من هم ملاقات كرد و رسماً از من به خاطر عصبانیتی كه ابراز كرده بود، عذرخواهی نمود. ... پس از كشف كودتای نوژه و دستگیری افراد كودتاچی، دادستانی انقلاب، شهید قدوسی به من زنگ زد و گفت، شما از این دوستتان (كیانوری) بخواهید آن خانمی كه عضو حزب بوده و قرار بوده اعلامیه پیروزی كودتا را بخواند را، چند روزی برای تكمیل تحقیقات به دادستانی بفرستد. به آقای كیانوری زنگ زدم و درخواست دادستانی را گفتم. آقای كیانوری گفت، او عضو حزب است و طبق دستور حزب عمل كرده و هر اطلاعاتی كه داشته در اختیار حزب قرار داده و ما آنچه لازم بوده بطور مكتوب در اختیار گذاشتهایم. در دیداری دوباره آقای قدوسی اصرار كرد كه به این امر اقدام شود و من تماس گرفتم، گفتند، خوب ما ممكن است تحویل دهیم، ولی آقایان او را بعنوان یكی از عوامل كودتا محاكمه كنند و به حزب پس ندهند و این برخلاف اصول حزبی است. بار سوم كه باز اصرار آقای قدوسی را ابلاغ كردم، كیانوری گفت، آقای خسروشاهی! آن خانم اكنون در آلمان كه سابقه اقامت در آنجا را دارد ـ به سر میبرد و قصد مراجعت به ایران را هم ندارد. بدینترتیب او را تحویل ندادند." (این خانم "لیلی" همسر ناخدا حکیمی بود که در یورش به حزب دستگیر و در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 اعدام شد. همسر وی در آن تاریخ که کیانوری حاضر به معرفی او نشد در ایران بود و زندگی مخفی داشت و حدود 4 سال پس از یورش به حزب توانست از ایران خارج شده و از طریق افغانستان خود را به اروپا برساند. راه توده) ماجرای کشمیری حجت االاسلام خسروشاهی در همان گفتگو با نشریه چشمانداز ایران می گوید: "یك بار آقایی كه نام مستعار «ابوعبدالله» را داشت، از سوی آقای كیانوری آمد و گفت، شخصی به نام كشمیری (عامل انفجار نخست وزیری) در دفتر نخست وزیری اعتراض كرده كه چرا نسخهای از این گزارشهای امنیتی را به فلانی (خسروشاهی) میدهید، او كه مسئول این امور نیست. من هم گفتم كه راست میگوید، چرا فقط از طریق آنها به مسئولان نمیرسانید؟ او گفت، آقای كیانوری معتقد است کشمیری برای سازمان خاصی (مجاهدین خلق) كار میكند و نمیخواهد اطلاعات دست اول به دیگران برسد تا در مواردی كه گروه یا سازمان او صلاح نمیداند، اقدامی به عمل نیاید. در واقع اخبار و گزارشها را كنترل كند و هر كجا كه سازمان او مایل باشد، به مسئولان برساند. این امر ادامه یافت تا آن كه «كشمیری»، طبق گفته «ابوعبدالله» به حزب اخطار كرده بود كه یا این اطلاعات را به فلانی ندهید و یا اگر به او دادید، دفتر امنیت ملی دولت قبول نخواهد كرد. البته من اصرار داشتم كه حتماً این كار را بكنند و تنها به دفتر دولت بدهند، ولی حزبیها اصرار داشتند كه توسط من و فوری به اطلاع دفتر امام و یا دادستانی (آقای قدوسی) برسد و حتی گزارشها را به آنها (دفترامنیت ملی در دولت و شخص کشمیری) ندادند. پس از مدتی، «ابوعبدالله» زنگ زد و گفت، خوب الحمدلله، مسئله آقای كشمیری هم كه حل شد. گفتم: كدام مسئله؟ گفت: ما اطلاعات را دو هفته به آقای كشمیری ندادیم و او دیروز زنگ زد كه با آقای خسروشاهی صحبت كردم و به توافق رسیدیم كه هم به او بدهید و هم به ما، ولی قرار شد ایشان بدون اطلاع ما اقدامی نكند. گفتم، اصولاً چنین فردی به من تلفن نكرده و من با او تماس نداشتهام، حتی نام او را هم از شما شنیدم و او را نمیشناسم و البته هرگز به ایشان هم مربوط نخواهد بود كه من چه میكنم تا مثلاً بدون هماهنگی با وی اقدامی نكنم. اگر باز هم صلاح نمیدانید، به دفتر ما نفرستید. او گفت، نخیر ما اگر قرار باشد، به دفتر آنها نمیفرستیم، چون اطمینان داریم آنچه به دست شما میرسد به مسئولان میرسد. بههرحال پس از انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت برادران عزیز، رجایی و باهنر و... معلوم شد كه پیشبینی آقای كیانوری درست بوده و كشمیری برای سازمان كار میكرده و در این مورد هم میخواسته اخبار و اطلاعات تنها در اختیار سازمان باشد تا با صلاحدید سازمان اقدام شود... (در جریان آن بحث ها و قبل از انفجار نخست وزیری) در مورد كشمیری نظر حزب توده را به شهید قدوسی گفتم و ایشان هم با خنده گفت، آقای خسروشاهی ما چند نفر آدم دقیق و متدین هم كه داریم، اینها (حزب توده ایران) به راههای مختلف آنها را در معرض اتهام، سوءظن و تخریب قرار میدهند. این بنده خدا پیشنماز نخستوزیری است... من چون شناختی نداشتم، دیگر حرفی نزدم. در همان جلسه به شهید قدوسی گفتم، جوانی كه از حراست دادستانی شماست، وقتی من میآیم، ماشین مرا تفتیش میكند و بعد میخواهد كیف مرا بازبینی كند كه من نمیگذارم. اگر اینطور باشد، من دیگر اینجا نخواهم آمد، اگر گزارشی رسید شما كسی را بفرستید آن را بگیرد. آقای قدوسی با خط خود نوشت كه من هر وقت به دادستانی مراجعه كردم بدون هیچگونه تفتیش و بازرسی میتوانم با ایشان ملاقات كنم (من هنوز این حكم صادره با مهر دادستانی را دارم) پس از مدتی همین فرد كه كیف مرا میخواست بازرسی كند، دفتر آقای قدوسی را منفجر كرد كه به شهادت ایشان انجامید."
بنظر می رسد همیناندازه فاش گویی برای اینکه مایل نباشند نام آیت الله خسروشاهی بیش از این مطرح شود و به کتاب ایشان که احتمالا همین مسائل با دقت و اطلاعات بیشتری شرح داده شده اجازه چاپ ندهند کافی باشد.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 704 - 31 مرداد ماه 1398