راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اهداف برخی

روشنفکران ایرانی

از روسیه ستیزی

"ایرج گلفام"

 

 

روابط ایران و روسیه در صدر اخبار بسیاری از رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفته و افراد و شخصیت های فراوانی به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به روابط "ایران و روسیه" می پردازند. در این پردازش استفاده از اصطلاحات، ترکیبات و حتی جمله کلیشه ای "روسوفیل" مرتب تکرار می شود.

 

نوشتن و پژوهش در مورد پدیده ای مانند نزدیکی و حتی اتحاد روسیه و ایران به خودی خود نمی تواند مورد انتقاد باشد، به آن شرط که هدف پنهان شدن پشت "منافع ملی" نباشد. بویژه که برخی ارائه کنندگان این نظرات خود را اصلاح طلب نیز معرفی می کنند.

برای نمونه یکی از این مفسران بنام "فراستی" که خود را طرفدار منافع ملی ایران معرفی می کند، در مطلبی تحت عنوان  "ژئوپولیتیک مناسبات ایران و روسیه از منظر تاریخی چنین می نویسد:

" اگر از هر فرد ایرانی، جوان یا پیر، سؤال کنید که در تاریخ معاصر ایران، چه قدرت بیگانه ای نقش استعمارگرانه بیشتری در ایران داشته است، اول از همه و بیش از همه از انگلیس نام میبرند به نحوی که داستان زیبای «دائی جان ناپلئون» را به یاد می آورد که آن داستان نیز ناظر بر چنین روانکاوی اجتماعی نگاشته شده بود. ولی شاید تعجب کنید اگر اینجانب مدعی شوم که اصلی ترین استعمارگر خارجی در ایران همواره روسیه (با نظامهای گوناگون سیاسی) بوده است که به عنوان یک عامل بیرونی (جدای از عوامل درونی و داخلی) بیش از هر عامل خارجی دیگر باعث مصائب و عقب ماندگی عمومی جامعه ایران بوده است. با این حال همواره انگشت اتهام به سوی انگلیس و سپس آمریکا نشانه رفته است".

 

 آقای فراستی میتواند هر کشوری، منجمله روسیه را "اصلی ترین استعمارگر خارجی در ایران" بداند و انگشت اتهام به سمت هیچ کشوری از جمله انگلیس و آمریکا نشانه  نرود. اما یگانه دانستن "نظام های گوناگون سیاسی" روسیه یک مغلطه است!

ایشان باور تاریخی مردم ایران مبنی بر اینکه "انگلیس بیشترین نقش استعماری در ایران  داشته" را این چنین رد می کند:

"علت این ضعف نگرش و یا به عبارتی، تحریف عمدی یا غیر عمدی تاریخ معاصر ایران، تاریخ نویسانی هستند که اغلب از چپگرایان و یا متأثر و مرعوب جریانات فکری چپ بوده اند که از نظریه پردازان روس تغذیه می کردند. علت دیگر آن آشنائی بیشتر ایرانیان به زبان های غربی (انگلیسی فرانسوی آلمانی) و بهره وری بیشتر از منابع تاریخی منتشر شده در اروپا و آمریکا بوده است. طبعا تمایل کمتر ایرانیان به فراگیری زبان روسی و در دسترس نبودن منابع و اسناد حکومت های روس (به آن حد که در ممالک اروپای غربی رایج است) باعث کنکاش کمتر در زمینه تأثیر واقعی سیاستهای روسیه بر جامعه ایران شده است".

یعنی:

اولا تاریخ نویسان چپگرا از نظریه پردازان روس تغذیه می کنند! ثانیا آشنایی بیشتر ایرانیان به زبانهای غربی و عدم آشنایی آنها به زبان روسی دلایل ذهنیت منفی ما ایرانیان نسبت به انگلیس و آمریکا می باشد. و این منابع غربی اند که بی وقفه غرب را مخالف تاریخی منافع ملی ایران معرفی می کنند. (نعل وارونه)

اینکه چپ و بخصوص چپ مارکسیستی در تاریخ معاصر از کمترین امکانات و فعالین آن از کمترین حقوق و آزادی برخوردار بودند و همیشه یا مخفی و در بهترین حالت نیمه مخفی بودند، در نتیجه گیری آقای فراستی تاثیری ندارد. همانطورکه زمینه های تاریخی، سیاسی- اجتماعی در اظهارات وی جای نداشته و ندارند .

سوال اینجاست :

چگونه ملتی که بیشتر با غرب و زبان های غربی آشنایی داشته و دارد "مرعوب جریانات فکری چپی که همیشه تحت تضییق و فشار بوده میشود؟

آقای فراستی ادامه میدهد:

"در تاریخ معاصر ایران همواره از پرتغالیها، هلندیها، انگلیسیها که به خلیج فارس آمدند سخن رفته است. آن ممالک صرفا با هدف حفاظت از منافع اقتصادی خود می آمدند و یک روز هم می بایست می رفتند، کما اینکه در رقابت با یکدیگر بالاخره رفتند".

به زعم ایشان به همین سهولت غربی ها "آمدند و رفتند"، بدون هیچ پی آمدی و چشم داشتی؟ و کشورهای مترقی و از لحاظ صنعتی پیشرفته و صد در صد مستقلی را برای مردم منطقه و حاشیه خلیج فارس به ارمغان گذاشتند؟

 ایشان روشن نمیکند که:

تعداد ۸۵۰ پایگاه نظامی آمریکا در پنج قاره جهان به استثنای خاک خود برای چیست؟

آیا مقوله "حفاظت از منافع اقتصادی" می تواند توجیه کننده  دخالت  سیاسی و نظامی در کشورهای دیگر باشد؟

اگر پاسخ آقای فراستی منفی  است، پس دخالت های ایالات متحده آمریکا در اقصی نقاط جهان به بهانه "حفظ منافع اقتصادی" را ایشان چگونه توجیه می کند؟ و اگر پاسخ مثبت است پس تمام کشورها باید از حق "حفظ منافع اقتصادی" در اقصی نقاط جهان برخوردار باشند (منجمله روسیه در اوکرائین و یا ایران در عراق و سوریه و یمن .

آنچه اینگونه مفسران عملا و علنا به دفاع از آن وارد میدان شده ولی به آن اشاره نمی کند، همانا جهان یک قطبی است! که چند صباحی پیش تحت نام "دهکده جهانی" و با تئوری های "گلوبالیستی" در پی گذر از "مدرنیسم" به "پسا مدرنیزم" و حل مشکلات جامعه بشری بود!

پس از فرو پاشی اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا راه را برای رسیدن به آرزوی دیرینه "آقایی بر جهان" هموار یافته و با دکترین جدیدی (که برژینسکی آنرا تئوریزه کرده و "جهان در پازل" نامید)، به چالش جهت رسیدن به آمال و آرزوهایش پرداخت.اما تا رسیدن به آرزوهای بلند پروازانه "آقایی بر جهان" هنوز راه درازی در پیش بود. مهم ترین و اساسی ترین گام، تقسیم روسیه (بعد از اتحاد شوروی) به عنوان "کشوری دارای پتانسیل نظامی- سیاسی و جغرافیایی بازدارنده" از یک سو و نزدیکی به چین، رقیب بالقوه اقتصادی ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر بود.

هدف مفسران ایرانی که به نقش آنها در روسیه ستیزی اشاره شد و از نظرات آقای فراستی در این زمینه یاری گرفته شد اهداف زیر را دنبال میکند:

1- ایجاد وحشت از روس و روسیه

2- ناجی معرفی کردن انگلیس و آمریکا!

باز هم از قلم آقای فراستی بعنوان نمونه ای از تلاش برای از زیر ضربه بیرون کشیدن امریکا و انگلیس و زیر ضربه بردن روسیه در افکار عمومی مردم ایران بخوانید:

"اگر سفارت شوروی هم همانند سفارت آمریکا به اشغال در می آمد و اسناد محرمانه آن منتشر می شد مردم از نقش شوروی در تهییج انقلاب و سپس دامن زدن به تنشهای سیاسی پس از انقلاب؛ اسامی کسانی که در دانشگاه «پاتریس لومومبا»ی مسکو آموزش دیده و به عنوان عامل کا. گ. ب. به ایران اعزام شده بودند؛ هدایت فکری و ایدئولوژیک گروه های سیاسی و تجزیه طلب در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و بلوچستان، پرداخت پول نقد در کیف های سامسونت به گروههای مسلح در تهران (منجمله به مجاهدین خلق) و تلاش برای ساقط کردن دولت بازرگان و صدها توطئه استعماری دیگر پرده بر میداشت ".

اینها تراوشات ذهنی آقای فراستی و اغلب روسیه ستیزان است.

ایشان نه تنها انقلاب ۵۷ بلکه تمام جنبشهای سیاسی ضد استعماری ۱۵۰ سال اخیر - از جنبش تنباکو انقلاب مشروطیت جنبش ملی شدن نفت را  نیز متاثر از "روسها" دانسته و به این هم بسنده نکرده و بابیه و بهاییگری را نیز متاثر از حقارت تحمیل شده به مردم ایران از سوی "روسها" عنوان میکند!

آقای فراستی حتی آنجا که مطابق اسناد و مدارک منتشرشده سازمان های دولتی انگلیس و ایالات متحده نتوانسته اقدامات مداخله جویانه و استعمارگرانه انگلیس و آمریکا را  انکار کند، با تردستی هرچه تمام به آنها جنبه مثبت بخشیده و به تحریف تاریخ ادامه میدهد! به جملات زیر توجه کنید:

"شکی نیست که نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و حمایت یک جانبه از سیاستهای شاه محکوم بود ولی از جانب دیگر اگر نقش بازدارنده انگلیس و آمریکا در مقابل ۲۰۰ سال توسعه طلبی روسها نبود الان از ایران و ایرانی نامی نمانده بود. همزمان اگر واکنش مشترک انگلیس و آمریکا و همراهی کشورهای مسلمان (در راس آنها عربستان سعودی) نبود، امکان شکست ارتش شوروی و بیرون راندن آن از خاک افغانستان فراهم نمی شد".

ولادیمیر پوتین در یکی از مصاحبه های خود می گوید: "حتی من که دهها سال افسر اطلاعاتی بودم و اخبار دسته بندی شده را در اختیار داشتم، بر این باور بودم که با حذف ایدئولوژی (کمونیستی) مشکل روسیه با غرب حل میشود، ولی این تصوری عبث بود و  اکنون می بینم که مشکل ژئوپولیتیک هم هست!

آری بیش از 14 کشور خارجی از جمله انگلیس به فراخور طمع و منافع خود، علیه روسیه انقلابی به کمک ارتش سفید شتافتند!

پرداختن به روسیه امروز و بررسی تحولات 25 سال اخیر آن کشور هر چند لازم ولی در حوصله این نوشتار نیست و به فرصتی مناسب نیاز است. اما اشاره به این نکته ضروریست که "وجود کشورهای با ثبات و از لحاظ سیاسی مستقل در اطراف و همسایگی روسیه "بخشی از دکترین کنونی روسیه میباشد."

بمنظور آشنایی هر چه مختصرِ با مواضع کنونی روسیه بخصوص در رابطه با سیاست خارجی این کشور، سخنرانی ولادیمیر پوتین در کنفرانس بین المللی مونیخ در سال 2007 میلادی را به خوانندگان پیشنهاد میکنم.

مختصرا مطالب مربوط به ایران در سخنرانی ولادیمیر پوتین را در ذیل می آورم و توجه را به اطلاعات داده شده توسط پوتین در رابطه با معاملات تجاری - نظامی ایران با غرب در آن برهه جلب میکنم!

" پوتين در پاسخ به اين سئوال كه در سالهای 1990 روسيه به ايران در زمينه ساخت موشك ها كمك كرد و اكنون ايران مي خواهد اين موشكها را به كلاهكهاي هسته اي مجهز كند. آنها از موشكهايي برخوردارند كه به اروپا ميرسند. روسيه در زمينه برنامه هسته اي ايران چكار خواهد كرد؟

پوتین: من اطلاعي ندارم كه روسيه در سالهای 1990 به توسعه فناوريهاي موشكي ايران كمك كرده باشد..

اشتباه مي كنيد كه ايران از موشكهايي برخوردار است كه اروپا را تهديد ميكنند. وزيران دفاع آمريكا و روسيه بهتر از همه مي دانند. که  برد موشكهاي فعلي ايران حدود 2 هزار كيلومتر است. درست تر بگوئيم 1700-1600 كيلومتر است. و حالا مسافت بين مرز ايران و مونيخ را حساب كنيد. ايران چنين موشك هايي را ندارد، آنها فقط قصد دارند موشكهای 2400 كيلومتري را طراحي كنند. معلوم نيست از نظر فناوري مي توانند اين كار را بكنند يا خير. براي اينكه موشكي با برد 6-4 هزار كيلومتري ساخته شود، اقتصاد ديگري لازم است. بنابراين، ايران، اروپا را تهديد نمي كند. ما همچنين اطلاعي نداريم كه آنها قصد نصب كلاهكهاي هسته ای روی موشك هاي خود را داشته باشند. ايرانيان هميشه تكرار ميكنند كه برنامه هسته ای آنها صلح آميز است.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 705 - 7 شهریور ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت