سرمقاله 686 تصور کنید بجای سیل به ایران حمله نظامی شده بود!
|
نوروز امسال با سونامی سراسری سیل ویرانگر در ایران آغاز شد که همچنان ادامه دارد. سیل یک پدیده طبیعی است که در هر کشوری می تواند روی دهد ولی آنچه در جریان این سیل و ادامه و پیامدهای آن روی داد، در واقع آینه تمام نمایی از نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر ایران، تضادها و گرایشها و ناکارآمدیهای آن و در عین حال سرنوشت آن دربرابر حوادثی مشابه و غیرطبیعی و از آن مهلک تر، حمله نظامی احتمالی به تاسیسات اتمی ایران خواهد بود. احتمالی که با قرار گرفتن نام سپاه در لیست تروریسم جهانی امریکا در تدارک توطئه جنایتکارانه آنست. یکسوی فاجعه سیل بطور قابل پیش بینی سپاه پاسداران بود که خود را به میانانداخت و طبق معمول راه حل را در فیلمهای تبلیغاتی و "انفجار" و جنجال دید که انفجار خط آهن آق قلا نمونه آن بود. ظاهرا فرماندهان سپاه راه دیگری برای حل مسائل غیراز کوبیدن و ویران کردن و منفجر کردن و موشک هوا کردن و خودنمایی و تبلیغات نمی شناسند. بدیهی است این انفجارهای تبلیغاتی اثری در کم و زیاد شدن سیل نداشت ولی ناکارآمدی سپاه و پوچ بودن راه حلهای آن و ادعای "بسیج 20 میلیونی" را نشان داد. درواقع کسی نفهمید که این بسیج 20 میلیونی که قرار است به جنگ برود کجا بود و چرا برای کمک وارد میدان نشد و اثری از آن دیده نشد؟ نکته دیگر آنکه معلوم شد تشکیلات عریض و طویل سپاه عملا آنقدر درگیر فعالیتهای مالی و اقتصادی و سیاسی و تجارت شده و خود را در هر مسئله فرهنگی و اجتماعی دخالت داده که دیگر وقتی برای کارهای اصلی آن باقی نمانده است. در واقع یکی از ارکان اصلی فعالیتهای نیروهای نظامی در همه کشورها در زمان صلح همین بکارگیری امکانات عظیم و وسیع و کادرها و تشکیلات آن برای مقابله با بلایا و خطرهای طبیعی است که نوعی مانور و بررسی امکانات و ظرفیتهای نیروی نظامی در شرایط خطرهای ملی نیز محسوب می شود. در جریان سیل اخیر معلوم شد که سپاه همه امکانات خود را در فعالیتهای اقتصادی درگیر کرده و در نتیجه، آن همه تجهیزات و ماشین آلات و دستگاههای راهسازی و خاکبرداری و ساختمان سازی قرارگاه عظیم خاتم الانبیا که مدام ظرفیتهای آن را تبلیغ می کنند نتوانست و نمی توانست به کمک مردم سیل زده بیاید. در واقع این ماشین آلات هر کدام قیمتی زیاد و سودآوری بالا دارد که سپاه حاضر نیست امکانهای سودآوری آنها را برای کمک به مردم به خطراندازد. بخش دیگر ماجرا بی اعتمادی مردم به سپاه و درگیر شدن آنها با نیروهای سپاه بود. این درگیرشدنها که عمدتا بر سر تخلیه مناطق روی داد نشانه شکاف بزرگی بود که بین مردم و حکومت بطور کلی و سپاه بطور خاص بوجود آمده است. در واقع نگاه مردم آن بود که حکومت توان کمک جدی به مردم را ندارد و با تخلیه مناطق و خالی کردن خانهها بیم ربودن اموالشان میرود. این نگاه زمینه درگیریهای بزرگ در آینده را نشان داد که با خود انواع و اقسام خطرها را بدنبال خواهد آورد. بخش دیگر فاجعه سیل، جلوگیری از بسیج ملی بود. در واقع با سیلی به این وسعت تنها با یک بسیج ملی می توان مقابله کرد ولی حکومت از هر نوع بسیج و مداخله نهادهای غیرحکومتی و مدنی وحشت دارد. آنقدر شخصیتهای مستقل و نهادهای مدنی را که در جریان زلزله کرمانشاه حساب بانکی تشکیل دادند یا به کمک زلزله زدگان رفتند آزار دادند و به دادگاهها کشاندند که این بار همینها هم حاضر نشدند یا نتوانستند به کمک سیلزدگان بیایند. این غیر از نقشی است که شخصیتهای سیاسی ملی و مورد اعتماد مانند محمد خاتمی می توانستند داشته باشند و بسیج ملی برای کمک بوجود آورند که آنها را هم ممنوع التصویر و سخن کردهاند و عملا همه امکانات ملی را فلج کردهاند. اکنون یک لحظه تصور کنیم که بجای این سیل یک حمله نظامی به کشور صورت گرفته بود. با کدام امکانات می خواستند به مقابله با آن بروند؟ بسیج 20 میلیونی سپاه که کسی یک نفر از آنها را ندید؟ سپاهی که مردم به آن اعتماد ندارند؟ شخصیتهای مستقل ملی که در حصر و حبس هستند؟ مقاومت جامعه مدنی که سرکوب شده و در زندان و تبعید و زیر فشار است؟ وقتی حکومت خود نمی خواهد مردم را بسیج کند و اصلا از بسیج شدن مردم وحشت دارد، مردم خود چگونه می توانند یک مقابله و کمک ملی را سازمان دهند؟ شک نباید داشت اگر وضع به همین شکل ادامه یابد و بسرعت تغییر نکند آنچه در جریان این سیل روی داد درست همان چیزی است که در جریان یک حمله نظامی به ایران روی خواهد داد: نگاه کردن به تهاجم نظامی همچون یک فرصت برای بدست گرفتن قدرت، کوشش برای بهره برداری از موقعیت، ناتوانی و ضعف نیروهای نظامی، فرصت طلبی افراد جمع شده در بسیج و سپاه پاسداران، بی تفاوتی در راس نظام از رهبری گرفته تا مدیریت محلی، وحشت از بسیج مردم و دادن سلاح بدست آنها از ترس آنکه این سلاحها به سمت حاکمیت برگردد، بی اعتمادی عمومی متقابل مردم به حکومت و نیروهای نظامی و... حتی یکی از شرایطی که در جریان آغاز جنگ عراق با ایران وجود داشت اکنون دیگر وجود ندارد و سرنوشتی دیگر این بار رقم خواهد خورد. سیل نوروزی آزمون واکنش و آمادگی حکومت و مردم در برابر یک تهاجم نظامی به کشور بود. حکومت حمله نظامی به ایران را به شکل یک تهاجم زمینی تصویر می کند که در آن مردم ایستادهاند تا از کشور و خانه خود دفاع کنند. در چنین دفاعی تردید نیست، ولی آیا حکومت که آناندازه شعار ایستادگی مردم در برابر حمله خارجی را میدهد خود حاضر خواهد بود مردم را مسلح کند؟ آنچه امروز در کشور می گذرد نشان می دهد که در شرایط یک حمله خارجی حکومت خواست و شهامت بهره گیری از همه نیروها، بسیج ملی و مسلح کردن مردم را نخواهد داشت. کسی که برگه رای مردم را قبول ندارد، اسلحه بدست آنها خواهد داد؟ در آن شرایط میان سقوط بدست نیروهای خارجی یا سقوط بدست مردم مسلح باید یکی را انتخاب کرد و ناگزیر اولی را برخواهند گزید.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 686 - 22 فروردین ماه 1298