سرمقاله 688 ولایت "لاکچری" آقای خامنه ای انقلاب 57 را به قهقرا برد!
|
هر روز که می گذرد بر روی شبکههای اجتماعی فیلمها و مستندهای تازهای از زندگی به اصطلاح "لاکچری" قشر ممتاز کوچکی که مستقیم یا غیرمستقیم به تجار بزرگ و نظامیان ارشد و مقامات بالای حکومتی وابسته هستند منتشر می شود. آنچه انتشار می یابد و خود مردم هم بسیاری از جلوههای آن را در زندگی روزمره می بینند هنوز نوک کوه یخ چپاول و غارت دوران سی ساله رهبری آقای خامنهای است. هدف بسیاری از این فیلمها تبرئه کردن رهبر و جناح راست حکومتی وانداختن گناه غارت ثروت کشور به گردن "اصلاح طلبها" یا بی کفایتی روسای جمهور یا عدم توجه به رهنمودهای گوهربار "مقام معظم رهبری"است. آنجا هم که مثلا می خواهند انتقاد کنند نه از اصل نظمی که این نابرابریها را بوجود آورده و کشور را به خاک سیاه کشانده، بلکه از نفس پولداری و "دور دور کردن" و نمایش دادن ثروت است یا از ساخت و ساز غیرقانونی در فلان محله و دختر فلان وزیر و مسائلی از این دست که هدفش تسویه حساب و حفظ اصل این نظم است نه تغییر آن. در واقع آنچه این زندگی لاکچری و نمایش ثروت پنهان می کند و می خواهد پنهان کند آن است که در کشور ما زندگی لاکچری نیست که گسترش یافته بلکه فقر است که فراگیر شده و به بالاترین ابعاد خود رسیده، به شکلی که بنا به گفته مقامات رسمی 34 میلیون تن در ایران رسما گرسنهاند و نیازمند کالاهای اساسی و اولیه خود هستند. همه می دانند که آقای خامنهای از همان زمان ریاست جمهوری در دهه 60، در تقابل با میرحسین موسوی نخست وزیر و آقای خمینی که حامی موسوی بود قرار داشت و با اصل 44 قانون اساسی مخالف و طرفدار سپردن کار مردم به تجار و سرمایه داران بود. ایشان ولی پس از انتصاب به رهبری قاعدتا مکلف بود به قانون اساسی گردن بنهد که این کار را نکرد و با زیرپا گذاشتن و تغییر دادن اصل 44 قانون اساسی راه را برای زندگی لاکچری اطرافیان حکومت و فقر همگانی گشود. همه اینها که از دوران رهبری ایشان بطور رسمی آغاز شده بود، در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد یا بقول خود ایشان "حکومت یکدست" به فاجعهای ملی تبدیل شد. در واقع از سال 68 و با کنار رفتن دولت میرحسین موسوی و آغاز رهبری آقای خامنهای، ایران دوباره وارد سیستمی شد که هدف احیای نظام سلطنتی و ایجاد و تقدیس ثروتمند بود. این سیستم که در دوران محمد خاتمی تا حدود زیادی مهار شده بود، در دوران احمدی نژاد و با پخش درآمد 800 میلیارد دلاری نفت در بدنه حکومت اوجی تازه و جنون آمیز به خود گرفت. انبوهی از فیلم و کتاب در تقدیس ثروت و ثروتمند ساخته و نوشته و یا ترجمه شد. مردم تشویق شدند بجای آنکه با کار خود ثروتی برای کشور خلق و زندگی خود را تامین کنند، به هر کاری دست زنند تا بخش بیشتری از ثروت نفت را تصاحب کنند. یعنی از جیب دیگری بیرون بکشند. رقابت بیرحمانه برای بالا رفتن از شانه دیگری و تصاحب ثروت فردی جای کوشش برادرانه و همکاری برای خلق ثروت عمومی را گرفت. صدا و سیمای حکومتی در این سمتگیری ضدملی و توسعه ستیز نقش درجه اول را داشت و همچنان دارد. تمام فیلمها، برنامهها، سریالهای تلویزیونی توام شد با نمایش زندگی در خانههای میلیاردی، تبلیغات پیاپی و تهوع آور مصرف لوکس، پخش جایزه، قرعه کشی، آگهیهای اسپانسر، فرستادن پیامک، شرطبندی، خودروی 300 میلیون تومانی و ... تا جایی که برخی بدان بدرستی نام "کازینوی سیما" دادهاند. ریشه فقری که در کشور وجود دارد و افزایش فاصله طبقاتی و خطر جنگ فقیر و غنی که عدهای نگران آن هستند در این سمتگیریست که بویژه از دوران احمدی نژاد به بعد با تمام پیامدهای ویرانگر خود بر کشور ما حاکم شد. جناح راست حکومت که شعار مبارزه با فقر میدهد، در واقع هدفش حفظ همین سیستم است و نه پایان دادن به آن. به همین دلیل مبارزه با فقر را به شکل دادن صدقه داوطلبانه از سوی ثروتمندان یا یارانه به حساب دولت و منابع عمومی و یا لقمه نانی که آستانقدس به سوی مردم پرتاب می کند می فهمند. اینان با آن سامان و سازماندهی اقتصادی که تولید ثروت و اشتغال در مرکز آن باشد از اساس بیگانهاند. سیستم مورد نظر جناح راست، اقتصادی است که در آن فقر حفظ میشود و در بهترین حالت به فقرا رسیدگی بیشتر میشود. بنظر آنان ریشه کن شدن فقر به معنای معطل شدن و از بین رفتن احکام الهی مانند صدقه و انفاق و در عین حال از دست دادن منبع تامین رای است. سمتگیری اقتصاد ایران از زمان رهبری آقای خامنهای در تشویق ثروت و تقدیس ثروتمند مدام ضد خود یعنی فقر را تولید میکند و گسترش میدهد. ریشه عینی نابسامانی اجتماعی در کشور و بالا گرفتن خطر جنگ فقیر و غنی که با موعظه و شعار و دشنام حل نمیشود در اینجاست. در حالیکه امروز پس از سی سال کاملا آشکار شده که این سمتگیری اقتصادی مبتنی بر تقدیس ثروت در کشور ما به بن بست رسیده است. این سیستم نه تنها ثروتی تولید نکرده بلکه از ثروت ملی کشور برداشت کرده و آن را کاهش داده، موجب خروج ثروت از کشور چه به شکل خروج مستقیم سرمایهها، چه بصورت صرف سرمایههای کشور برای واردات کالاهای مصرفی ثروتمندان و نوکیسههایی شده که این سیستم هر روز تولیدشان میکند. نتیجه همه اینها عقبگرد چشمگیر توسعه ملی و پیدایش فاصله طبقاتی وحشتناکی در جامعه با همه پیامدهای مخرب و ویرانگر و خطرناک آن شده است. امروز در برابر گسترش فقر که جلوهای از فقیر شدن روزافزون کشور ماست زمان تصمیم گیری فرا رسیده است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 688 - 5 اردیبهشت ماه 1298