تاریخ یکصد ساله احزاب سیاسی در ایران! |
از بعد از دو شورش مردم در دیماه 96 و آبان 98 ، یکبار دیگر و علیرغم پافشاری مرتجعین و به قدرت دست یافتگان که همچنان بر فضای بسته سیاسی پافشاری می کنند، بحث هایی پیرامون تقویت احزاب سیاسی و حزبیت برای هدایت مردم و جلوگیری از شورش های کور در رسانه ها بالا گرفته است. طبیعی است که تقویت احزاب سیاسی غیر حکومتی به معنای شکل یافتن مجلسی متکثر و سازمان یافته نیز هست. از تقویت ساختار حزب گرایی در کشور تا دادن مجوز فعالیت به احزاب منحل شده. اما تشکیل و تعطیلی احزاب در ایران سرگذشت تازه ای نیست و این سرگذشت از انقلاب مشروطه تاکنون ادامه دارد. هرکس در قدرت قرار گرفته، تا زیرپایش سفت شده و یا برای آن که زیرپایش سفت شود، اول به سراغ مطبوعات و احزاب رفته است و تیغ خود را برای آنها تیز کرده است. بنابراین، سرگذشت احزاب در ایران سرگذشتی یکصد ساله است. در کتاب "تاریخ مختصراحزاب سیاسی ایران" نوشته ملک الشعرا (محمد تقی) بهار علاوه بر شرح وقایع اتفاق افتاده در ادوار اولیه مجلس نوپای ملی، به نحوه شکل گیری احزاب نیز اشاره شده است. جالب است که مرور اتفاقات ذکر شده در این کتاب (تا سال 1304 که رضاخان سردار سپه احمد شاه و کابینه سیدضیاء و صدراعظم احمد شاه که سرانجام خود را شاه می کند و سلسله پهلوی را بنیان می گذارد) و مقایسه آنها با حوادث پیش آمده چه در دوران پهلوی و چه پس از آن یعنی از انقلاب 57 تا کنون سیری از اتفاقات مشابه را نشان می دهد. به طور کلی می توان گفت حزب گرایی در ایران با انقلاب مشروطه شکل گرفت و سپس در مجلس مشروطه خود را بصورت فراکسیون های حزبی در ادوار مجلس به نمایش گذاشت. ملک الشعرا بهار در کتاب ارزنده و تاریخی خود که جلد اول آن به دوران انقلاب مشروطه باز می گردد و در جلد دوم گزارش وقایع مجلس و جامعه در سالهای آستانه به قدرت رسیدن رضاشاه است، شکل گیری اولیه احزاب را در محافل یا "دوره"هایی میداند که میان اقشار متوسط و تحصیل کرده جامعه، با هدف برقراری یک ارتباط سیاسی غیر رسمی شکل می گرفت. این "دوره"ها در آستانه انقلاب مشروطیت به "انجمن"هایی تبدیل شدند که می توان آنها را نمونه هایی قدیمی از احزاب سیاسی ایران دانست و بعدها بصورت "فراکسیون"های حزبی در مجلس دوم فعال شدند. بنابراین، فعالیت حزبی در ایران از همان ابتدا که به یکصد سال پیش باز می گردد مانند همه کشورهای جهان نقش حکومتی داشته اند و در مجلس حضور داشته و فعالیت می کرده اند. این که در جمهوری اسلامی هرچند گاه یکبار، کسانی پیدا می شوند که مردم ایران را حزب ناپذیر معرفی می کنند و یا طوری بحث می کنند که انگار حزبیت در ایران تازه می خواهد متولد شود، یک بحث انحرافی با هدف سرکوب سیاسی است و نه غیر از آن. از بدو فعالیت احزاب سیاسی در ایران، ما هم حزب دمکرات داشته ایم، هم حزب سوسیالیست، هم حزب لیبرال، و هم حزب ملی، و هر کدام با اسامی خاص خود. مطبوعات ایران نیز در کنار همین احزاب فعالیت داشته اند. برخی بعنوان ارگان های مطبوعات این احزاب و برخی منعکس کننده اخبار آنها درکنار اخبار مملکتی. ملک الشعرا بهار در کتاب "تاریخ مختصراحزاب سیاسی ایران" بعد از شرحی در شناخت ارتجاع و تجدد در آن دوره، مردم ایران را به دو گروه مرتجع و انقلابی تقسیم می کند و می گوید که در آغاز مشروطه دو حزب مشروطه خواه (بیشتر از طبقه متوسط وتحصیل کرده) و مستبد (طبقه اول و سوم جامعه) وجود داشتند. اما نقطه آغاز دقیق تر را می توان در سال اول فتح تهران یافت. در این سال دوحزب "اعتدال" و "انقلابی" که پس از مجلس دوم به ترتیب با اسامی "اجتماعیون- اعتدالیون" و "دموکرات" رسمیت یافتند، شکل گرفتند. علاوه بر این دو حزب، دو حزب دیگر نیز با نام های "ترقی" و "اتفاق" نیز تاسیس شدند که البته با اقبال مردم روبرو نشده و دوامی نیاوردند. حزب "دموکرات" که ملک الشعرا بهار خود عضو آن بود، "اعتدالیون" را مرتجع می دانست. ارتجاع در آغاز مشروطه، به نقل از بهار، با "مخالفت با جدائی قوه سیاسی و روحانی، سرمایه داری و اعیان مآبی، تمایل به اعتدال و تکامل، دوری از تندروی و بدگویی به دولت در جراید، و طرفداری از ملاها" معنی می شد. سرانجام، عمر مجلس دوم با درگیری شدید "دموکرات"ها و "اعتدالیون" بر سر اخراج مستشار مالی آمریکا در ایران (شوستر) تمام شد و دستگیری تمام رؤسای حزب "دموکرات" و برخی از"اعتدالیون"، و تعطیلی جراید دموکرات ها را به دنبال داشت. مجلس سوم در جنگ جهانی اول آغاز به کار کرد. در این مجلس تعداد "دموکرات"ها که از زیر تازیانه کودتای محمدعلیشاه بیرون آمده بودند بیشتر شد. در جریان جنگ جهانی اول بر سر همکاری با ترک ها میان دولت ملی و حزب "دموکرات" اختلاف شد. این اختلاف با دستگیری چند تن از اعضای حزب "دموکرات" توسط دولت بیشتر شد و درگیری نظام السلطنه و سلیمان میرزا تا انحلال حزب "دموکرات" که مخالف همراهی با ترکیه بود پیش رفت. با پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه و خروج ارتش تزاری از ایران، دموکرات های سرحد به اعضای باقیمانده در تهران پیوسته و تلاش برای تشکیل یک حزب ملی آغاز شد. به این ترتیب 19 نفر از سران "دموکرات" نظامنامه ای تنظیم کردند و سعی کردند که با استفاده از انقلاب روسیه، در عین حفظ استقلال، حکومتی مقتدر و دموکرات در ایران روی کار آورند. مجلس چهارم با 4 سال تأخیر، در سال 1300 تشکیل شد. دراین دوران کابینه کودتائی سید ضیاء بر سر کار بود و سردار سپه (رضاشاه بعدی) وزیر جنگش بود. در این مجلس زمینه تشکیل دو حزب جدید ایجاد شد و هسته جمعیت "اصلاح طلب" شکل گرفت. دو حزب تأسیس شده در مجلس چهارم "حزب سوسیالیست" (به رهبری سلیمان میرزا اسکندری که بعدها اولین رهبر حزب توده ایران شد) و حزب "اصلاح طلب" که اغلب رجال سیاسی آن دوره، بسیاری از نویسندگان، دموکرات ها، اعتدالی های قدیم، و جوانان متجدد در آن جمع شده بودند، بود. محمد تقی بهار معتقد است که حزب "اصلاح طلب" جای حزب "دموکرات" را گرفت. آن طور که در این کتاب آمده است احزاب تشکیل شده در مجلس چهارم هر کدام با گروهی در مجلس ائتلاف کرده دولتی را از پا می انداختند و سپس آن حزب دیگر با همان گروه سازش می کرد و وارد ائتلاف جدیدی می شد و دولت از پا افتاده را دوباره روی کار می آورد. مجلس چهارم به همین شکل و با همین احزاب سپری شد و نوبت به مجلس پنجم رسید. مجلس پنجم در زمان رئیس الوزرایی سردار سپه (رضاشاه) و درحالی که احمدشاه در سفر فرانسه بود شروع به کار کرد. در مجلس پنجم علاوه بر احزاب "اصلاح طلب" و "سوسیالیست" حزب دیگری به وجود آمد که در ابتدا "دموکرات مستقل" و بعد "تجدد" نام گرفت. ناگفته نماند که این حزب که در انتخابات ایالات با دخالت وزیر جنگ پیروز شده بود، توانست در همان جلسات اولیه مجلس اکثریت را از آن خود کند. یادآوری تلاش های فراوان حزب "تجدد" برای تصویب جمهوری که سردار سپه علمدار آن شده بود برای مشخص شدن اهمیت این حزب تازه تأسیس کافی است. جریانی که توسط سردار سپه و همراهانش در مجلس به راه افتاد، علیرغم تمام تلاش های نمایندگانی چون سید حسن مدرس و محمد تقی بهار، مسیر خود را پیمود و آنچه که روشنفکران آن دوره نگرانش بودند اتفاق افتاد: دیکتاتوری و قدرت مطلقه! این مرور کوتاه که نگاهی است به 5 دوره مجلس ملی، نشان دهنده قدمت تحزب و اهمیت آن در تاریخ صد ساله اخیرایران است. تلاش محمد تقی بهار و همفکرانش برای برقراری یک دولت مقتدر حزبی که البته ناکام ماند، و بعد از آن تأثیر حزب "تجدد" در به قدرت رسیدن رضا شاه مبین این اهمیت است. بدون در نظر گرفتن عاقبت هرکدام از این احزاب (که یا تحت تأثیر فردگرایی و قدرت طلبی اعضایشان از هم پاشیدند و یا با نفوذ عوامل خارجی) و به نقل از مقدمه کتاب بهار می توان گفت که مهمترین نتایج حزب گرایی در ایران آشنا کردن مردم ایران با پدیده "رأی"، جامعه گرایی، حفظ و توسعه سیستم قانونی، و کنترل حاکمیت بوده است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 721 - 5 دیماه 1398