نیاز به هوشیاری است درک دشوار دوران پس از انقلاب
|
\ می گویند آیت الله خمینی هنگام ورود به ایران در بهشت زهرا وعده داده که آب و برق مجانی می شود و یکی از دلایل شرکت مردم در انقلاب همین وعده آب و برق مجانی بود. منظور درواقع این است که انقلاب ایران تشکیل شده بود از یک شارلاتان که در رهبری آن قرار گرفته بود و وعدههای دروغ می داد و مشتی مردم احمق که بخاطر آب و برق مجانی خود را به کشتن دادند. حتی در هفتههای اخیر فیلمی بعنوان سند بر روی شبکه اینترنت قرار گرفته که تصاویری از بهشت زهرا همراه با نوار سخنان آقای خمینی درباره آب و برق مجانی پخش می شود. ولی اگر کسیاندکی تامل کند و بیاندیشد می تواند خود درک کند این سخنان نمی تواند از آقای خمینی در بهشت زهرا یعنی پیش از پیروزی 22 بهمن گفته شده باشد. گفتن چنین سخنانی در بهشت زهرا مثل آن می ماند که مهندس موسوی در وسط جنبش سبز بگوید اگر جنبش پیروز شود من به همه 200 هزارتومان در ماه یارانه می دهم! این سخن چیزی جز توهین و تحقیر آن جنبش و خواستهای آن جنبش و تدارک سقوط آن نمی توانست باشد. اگر آقای خمینی در بهشت زهرا به مردم می گفت آب و برق را مجانی می کنیم، آیا مردم به او نمی گفتند: ما آمده ایم در خیابانها کشته می دهیم که شاه را بیرون کنیم، سلطنت را سرنگون کنیم، دست آمریکا را از کشور کوتاه کنیم! شما از عراق و فرانسه راه افتادهای آمدهای اینجا که بگویید آب و برق را مجانی می کنم؟ آب و برق را که خود شاه هم الان بخواهیم مجانی می کند، احتیاج به انقلاب و جنبش و تیر خوردن و کشته شدن ندارد! درواقع اگر آیت الله خمینی این سخنان را در بهشت زهرا گفته بود دیگر رهبر انقلاب نبود و اصلا هیچی نبود. ولی کسانی که مایلند انقلاب ایران را حاصل جمع شدن رهبری شارلاتان با توده احمق معرفی کنند دست بردار نیستند و حتی فیلم جعلی هم برای اثبات آن می سازند. این سخنان را آقای خمینی گفته ولی مربوط بعد از پیروزی 22 بهمن و در واقع بعنوان تعهد دولت جدید برای "مستضعفان" می گوید نه وعده برای کشاندن مردم به جنبش و انقلاب. روز 9 اسفند 57 آیت الله خمینی طی اعلامیهای خبر از عزیمت خود به قم می دهد. در این اعلامیه از جمله می گوید: "من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم بضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شدهاند و با برپائی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیتها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم". فردای آن روز یعنی 10 اسفند 57 وی در هنگام ورود به قم در توضیح اعلامیه خود یک سخنرانی می کند که همین سخنرانی معروف است. در آنجا می گوید : "تمام کمیتههایی که در تمام اطراف ایران هست موظفند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران، هر چه که اینها بردند و مخفی کردند و اتباع آنها بردند و مخفی کردند، آنها را که به دست آمده است به بانکی که شماره اش را بعد تعیین می کنم تحویل بدهند که برای کارگرها، برای مستضعفین، برای بینوایان، هم خانه بسازند، هم زندگی آنها را مرفه کنند. ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم، آب و برق را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می دهیم، شما را به مقام انسانیت می رسانیم." بحث در اینجا بر سر روشن کردن دروغی که هر روز آن را پخش می کنند نیست. ما از اینجا می خواهیم وارد بحثی وسیع تر شویم و تجربه انقلاب 57 را در رابطهای که میان محرکهای مادی و معنوی یا تاریخی که در جریان آغاز و رشد انقلابها برقرار می شود بررسی کنیم. هر جنبش و هر انقلابی در آغاز با یک سلسله محرکهای مادی و خواست بهبودهای کمابیش جزیی زندگی شروع می شود. ولی در طول زمان با گسترش این جنبش، با موانعی که دربرابر آن گذاشته می شود، با مقابلهای که با آن می شود، با تن ندادن حکومتها به خواستهای مردم، با فداکاریهایی که لازم می آید این خواستها و محرکههای مادی بتدریج به عقب رانده می شوند و جای آن را خواستهایی بزرگتر و عمیق تر و وسیع تر می گیرد که نیاز به محرکهایی خیلی عمیق تر هم دارد. آن کارگر هفت تپه که امروز با شعار ما گرسنه ایم و دستمزدمان را می خواهیم به خیابان می آید، اگر فردا جنبش وسیعتری پیش آمد، اگر فردا فرزند خودش یا همکارش کشته شد، باز هم سخن از گرسنگی و دستمزد می راند؟ آیا فرزند او برای این کشته شده که به او حقوق عقب افتاده اش را بدهند؟ یا اگر کسی از حقوق و دستمزد بگوید آن را توهین به خود تلقی می کند؟ از اینجا ببعد دیگر هم خواستها تغییر می کند و هم محرکههای عمیقتری برای ادامه این جنبش و حرکت لازم است. این نکته مهمی است که اتفاقا خود آقای خمینی به آن توجه داشت و مواظب بود که سخنی نگوید که مردم شرکت کننده یا آسیب دیده در انقلاب آن را توهین به خود تلقی کنند. در سخنرانی 17 شهریور 58 یعنی سالگرد کشتار 17 شهریور معروف به "ما برای خربزه انقلاب نکردیم" که از زاویهای معکوس آب و برق مجانی مطرح و تمسخر می شود به همین نکته اشاره می کند و می گوید: "هیچ من نمی توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی تواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمی دهد که خانۀ ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوانهاشان می خواهند؛ برای خانمانشان می خواهند. این منطق، یک منطق باطلی است، که شاید کسانیانداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توی دهن مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلاً کشاورزیمان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمی دهد که کشاورزیش چه بشود. چرا همان منطقی که خود مردم در تمام طول مدت، و خصوصاً در این آخر، منطقشان بود آن را ذکر نمی کنند؟ همه دیدید که تمام قشرها، خانمها، ریختند توی خیابانها، جوانها ریختند توی خیابانها، در پشت بامها، در کوچه و بَرزَن و همه جا، فریادشان این بود که ما اسلام را می خواهیم و جمهوری اسلامی می خواهیم. برای اسلام است که انسان می تواند جانش را بدهد. اولیای ما هم برای اسلام جان دادند، نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست. آدم، اقتصاد را برای خودش می خواهد؛ خودش را به کشتن بدهد که اقتصادش درست بشود! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیرش بیاید! این یک چیز معقولی نیست." این را که چه عامل یا عواملی موجب می شود که در جریان انقلابها تودههای مردم و اتفاقا زحمتکش ترین آنها که عموما با محرکهای مادی و اقتصادی در این جنبش شرکت کرده بودند، بیش از همه حاضر به فداکاری و خون دادن می شوند نمی توان خیلی دقیق تبیین کرد. آقای خمینی آن را به حساب اسلام می گذاشت. به هر حال می دانیم که این اتفاق در گذشته افتاده و در آینده هم خواهد افتاد و اصل مسئله در اینجا نیست. اصل مسئله حتی در این هم نیست که اگر این نکته را در نظر نگیریم، در شرایط معین تکیه بر روی خواستهای مادی می تواند نوعی توهین به مردم شرکت کننده در جنبش و انقلاب تلقی شود و آنها را از ما براند. مسئله مهمتر در اینجاست که تکیه بر این خواستها می تواند مانعی دربرابر انقلابها ایجاد کند و در واقع نوعی درخواست به خاتمه انقلاب باشد. این نکتهای بود که چپ روها در دوران بعد از انقلاب متوجه آن نبودند. آنان با شعار نان، کار، مسکن به خیابانها آمده بودند و به خیال خود می خواستند انقلاب را تعمیق یا توده زحمتکش را دربرابر حکومت قرار دهند. اما آنها با این شعار نه تنها به مردم توهین می کردند بلکه در واقع اعلام می کردند که انقلاب پایان یافت، دوران مبارزه و فداکاری پایان یافت. اکنون نوبت گرفتن نان و کار و مسکن است. در واقع شعار نان و کار و مسکن هیچ تفاوتی با سخن آنان که می گفتند انقلاب تمام شد مردم بروید خانههایتان نداشت. این شعار در آن شرایط در محتوای خود یک شعار ارتجاعی و به معنای درخواست پایان انقلاب بود و با واقعیت جامعه و انقلاب تطابق نداشت. آقای خمینی حتی در همان سخنرانی که می گوید آب و برق مجانی شود به این نکته توجه دارد و خیلی زیرکانه می گوید "دلخوش" به این نباشید که آب و برق مجانی شود بلکه باید معنویت درست شود یعنی بقول خودش "نهضت ادامه دارد". او بطور ضمنی می فهمید که ماجرای انقلاب به همین سادگیها تمام نخواهد شد. حتی رفتن سریع او به قم برآمده از احساس درگیریهای آینده بود. خلاصه اینکه محرکهای مادی که در آغاز عامل شروع حرکتها و جنبشها هستند، در ادامه خود تکیه بر آنها به مانع تبدیل می شود، حتی پس از پیروزی انقلاب و سرنگونی حکومت پیشین. زیرا هیچ انقلاب واقعی با سرنگونی این یا آن حکومت تمام نمی شود و مردم به خانههایشان نمی روند. تازه دورانی از درگیریها و فشارها چه از جانب قدرتهای خارجی که از انقلاب زیان دیدهاند و چه از جانب طبقات داخلی که از قدرت به زیر کشیده شدهاند به راه می افتد که گاه دهها و صدها بار بیش از دوران قبل از سرنگونی نیاز به مبارزه و فداکاری دارد. تجربه انقلاب 57 نشان می دهد که تا چهاندازه ظرافت لازم است تا بتوان رابطهای درست میان خواستهای اقتصادی، سیاسی و تاریخی یک جامعه و یک ملت در هر لحظه و زمان تنظیم کرد.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 681 راه توده - 25 بهمن ماه 1297