ادامه وضع کنونی ایران به مرزهای نا ممکن رسیده |
همه حوادث کوچک و بزرگی که یکی پس از دیگری روی می دهد نشان می دهد که اوضاع کشور بسرعت رو به بن بست می رود و وضع کنونی قابل دوام نیست. در حالیکه جامعه ما در بحرانی پردامنه و گسترش یابنده در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و مناسبات جهانی فرو رفته، رهبری نظام بیاعتنا به همه اینها به راه خود و راه گذشته ادامه می دهد. نه تنها شخص رهبری ظرفیت حل، یا حداقل گام گذاشتن در جهت حل این بحرانها را ندارد -که اگر داشت کار به اینجا نمی کشید- بلکه وجود آن خود یکی از عوامل عمده بحران و تشدید هر روزه آن است. آقای خامنهای نشان داده که نه او می تواند با شخصیتهای پاکدست و کارامد کار کند و نه آنها با وی. انتصابهای ایشان، نمایندگانی که برای خود بر می گزیند، امامان جمعهای که منصوب می کند، کسانی که در راس نهادهای مالی و آستانهها و موقوفههای مذهبی گمارده است، ترکیب اکثریت مجمع تشخیص مصلحت نظام یا قوه قضاییه همه و همه از یک الگوی یگانه گزینش شخصیتهای بی کفایت و فاسد حکایت دارد. ایشان با همین سیاست، عملا دولت را هم فلج کرد. او حتی یک شهردار لایق مانند نجفی را هم نتوانست تحمل کند. وضع بیت رهبری از نظر بی کفایتی و خودمحوری و قشریگری از همه بدتر است. امروز کار دخالتهای ناصواب و خودسرانه بیت رهبری بدانجا کشیده که نه تنها بودجه کشور باید در بیت رهبری تصویب شود، بلکه آقای روحانی هم کابینه را به بیت رهبری سپرده تا بر همگان آشکار شود که اگر اداره همه امور بدست بیت ایشان بیفتد کار کشور به کجا خواهد انجامید و این بیت چه گلی به سر مردم ایران خواهد زد. اکنون در عمل مجتبی خامنهای به رئیس قوه مجریه و سردار وحید حقانیان هم معاون اول و پیشکار او تبدیل شده است که هر دو با بی کفایتی کامل کشور را به سمت سقوط هدایت می کنند. نامه اخیر آقای خامنهای به مجلس برای خودداری از استیضاح وزرا در واقع نشانه همین وضع است. در شرایط کنونی استیضاح وزرا به معنای استیضاح بیت ایشان است. همانطور که آقای روحانی نیز موقع تقدیم بودجه به مجلس به صراحت گفت که این بودجه در بیت رهبری تصویب شده است یعنی نه او و نه مجلس نمی توانند در آن دخالتی کنند. اعتراض هفته گذشته سردار عزت الله ضرغامی به دخالتهای بیت رهبری در امور شورای انقلاب فرهنگی نیز در واقع نمادی از همین وضعیت است و عملا امثال ضرغامی هم می خواهند حساب خودشان را از کارکرد و تصمیمات نهادهایی که در آنها حضور دارند جدا کنند. اکنون می توان گفت آقای خامنهای و بیت ایشان به آرزوی دیرینه خود یعنی حکومت یکدست رسیدهاند. همه آن شخصیتها و عناصری که در طی سه دهه گذشته مانع شده بودند که مجموعهای از قشریون، خود محورها و بی کفایتها که ایشان دوروبر خود جمع کرده، کشور را به انتهای دره سقوط دهند اکنون از سر راه برداشته شدهاند. نه تنها روحانی خود را کنار کشیده، نه تنها مجلس منفعل شده، نه تنها امثال موسوی و کروبی در حصر هستند، نه تنها امثال خاتمی را منزوی کردهاند، بلکههاشمی رفسنجانی را هم از سر راه برداشتهاند. شیوه هدایت کشور توسط بیت رهبری وضعیتی را بوجود آورده است که هم تداوم آن به معنای تداوم بحران است و هم تعیین جانشین و جایگزین برای آن، چنانکه گسست از این شیوه و کنار گذشتن آن نیز بدون بحران ناممکن است. بدینسان این رهبری علاوه بر آنکه کشور را در همه عرصههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به بن بست کشانده، نحوه ادامه یا تغییر رهبری خود را نیز به یک بن بست تبدیل کرده است. اکنون که حکومت یکدست بیت رهبری تشکیل شده دیگر ترجیع بند آقای خامنهای به اینکه "بنده به مسئولان تذکر داده ام" (یعنی من جز "مسئولان" نیستم) کارایی و اعتبار خود را از دست داده است. ولی این پرسش باقی می ماند که دلیل و معنای این همه دست و پا زدن بیت رهبری برای دخالت در همه امور کشور چیست؟ آیا این تکرار همان "آخرین روزها و آخرین تلاشها"ست؟ ولی آخرین روزها برای که و آخرین تلاشها برای چه؟ آیا شایعات مربوط به مرگ نه چندان دور رهبر واقعیت دارد که بیت وی نگران از آینده این چنین خود را به آب و آتش می زند و مهرههای خود را جاسازی می کند؟ آیا دیگران منتظر همین روز هستند که خود را کنار کشیدهاند و می خواهند برای دورانی که خامنهای زدایی و باز شدن پرونده فاجعه سه دهه رهبری ایشان آغاز شد خود را حفظ کنند؟ آیا شرایط و جامعه ایران فرصت به تحقق خیالات بیت خواهد داد، یا پیش از آن همه چیز دستخوش دگرگونی خواهد شد؟ آیا بیت رهبری پیش و بیش از دیگران نگران همین آینده نیست؟ هر چه هست، همه می دانند وضع کنونی دیگر قابل دوام نیست.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 676 راه توده - 20 دیماه 1397