راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مقاله وارده

40 سال گذشت

تا در ج.اسلامی

فهمیدند اقتصاد

زیر بنای جامعه است!

 

 

آقای اکبر گنجی اخیرا در باره اسم اعظم خدا نوشته است:

«یکی از شوریده ای پرسید اگر اسم اعظم خدا را می دانی بگو؟ شوریده گفت: اسم اعظم خدا "نان" است. آن شخص گفت: حیا نداری که اسم اعظم خداوند را نان می دانی؟ مرد گفتش: احمقی و بی قرار کی بُوَد نام مِهین، نان، شرم دار!

 آن شوریده پاسخ داد: هنگام قحطی در نیشابور بودم و چهل شبانه روز گرسنگی کشیدم در این مدت نه صدای اذانی و بانگ نماز بر می خاست و نه درِ مسجدی باز بود. آنچه سر زبان مردم بود "نان" بود. آن موقع فهمیدم که اسم اعظم خداوند، نان است.»(عطار نیشابوری ، مصیبت نامه)»

 

من این نوشته آقای گنجی را قابل توجه کسانی میدانم که می گفتند "اقتصاد زیربنای جامعه نیست. ما برای خربزه قیام نکرده ایم. انسان برای یک دست چلوکباب که جلوی گلوله نمیرود. اقتصاد مال خر است"(نقل به مضمون)

البته نظرات آقای خمینی توسط مخالفین سیاسی راستگرا تحریف میشود. ازجانب کسانیکه از جنبه گرایشات اقتصادی راستگرا تر از آقای خمینی هستند. اگر آقای خمینی دست کم در حرف از مستضعفان و حمایت از اقشار فقیر سخن می گفت، راستگرایان مدرن بدون عبا و عمامه نابرابری و فاصله طبقاتی را جزء ذات انسانی قلمداد کرده و اعتراض به این نابرابری را برخاسته از ذات پلید مارکسیستها اعلام میکردند و میکنند.  

آقای خمینی در مخالفت با فئودالها و زمینداران بزرگ به صراحت از"دستهای پینه بسته" بعنوان سند زمین حرف زد. خمینی حتی بعدها که جمهوری اسلامی تثبیت شد به دولتمردان هشدار میداد که هوای مردم زحمتکش را داشته باشند و کاری نکنند که مردم شورش کنند و یک " یوم الله" دیگر راه بیفتد، زیرا که در اینصورت کار اسلام تمام است. و مقلدان و شاگردان او هم میگفتند "لا معاش له لا معاد له  ـ  کسی که معاش ندارد ایمان نمیتواند داشته باشد."  

در زمان خمینی خانم تاچر در انگلستان نخست وزیر بود. او بصراحت حتی منکر وجود جامعه بود و میگفت" جامعه وجود ندارد. هر چه هست فرد است و هر کسی خود باید گلیمش را از آب بیرون بکشد و کاهش و از بین بردن فقر وظیفه حکومت و دولت نیست. برای او مهم نبود که صدها معدنچی انگلیسی بیکار شوند و نتوانند از پس مخارج زندگی بر آیند. زیرا که از بین بردن فقر را وظیفه دولت نمیدانست. دولت تاچر در واقع  شروع دولت های نئولیبرال در غرب بود. همین دیدگاه و فلسفه در "ریگان" رئیس جمهور وقت آمریکا نیز وجود داشت. برژینسکی از تئوریسن های دولت ریگان میگفت: "حتی سوسمارها هم بچه های خود را خود بزرگ میکنند." منظور او این بود که دولت وظیفه ندارد امکان آموزشی برای بچه های مردم فراهم کند. آموزش باید خصوصی شود و هرکس خودش باید از عهده مخارج آموزشی فرزندش برآید. رهنمود "خصوصی سازیها" بعنوان حلال مشکلات و دیکته آن توسط صندوق بین المللی پول به کشورهای فقیر از همان زمان به سیاست اصلی اقتصادی سرمایه داری مهاجم جهانی فرا روئید و غارت دارایی های ملی کشورها با دمیدن در نجات بخش بودن خصوصی سازی، پشتیبانی ایدئولوژیک شد و جمهوری اسلامی هم به امید نجات از بحران اقتصادی حاصل آمده در دوران جنگ و پس از جنگ شتابزده جائی در همین قطار برای خود پیدا کرد و نام  دنباله روی از این سیاست را گذاشت "تعدیل اقتصادی". این سیاست از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی آغاز شد و همچنان ادامه دارد و هنوز علیرغم همه نتایج ویرانگری که به بار آورده، مدافعینی در حاکمیت دارد که سکاندار اصلی آن رهبر جمهوری اسلامی است.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 677  راه توده - 27 دیماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت