صهیونیسم یهودی صهیونیسم مسیحی "نوام چامسکی"
(توضیح مترجم: رفقای راه توده، حتما میدانید که سخنان اخیر نوام چامسکی درباره اسرائیل و صهیونیسم بازتاب وسیعی در فضای مجازی یافته و در ایران نیز جمهوری اسلامی از این نظرات استقبال کرده و با تحریف بخش هائی از این سخنرانی و مطابق کردن آن با سیاست خارجی جمهوری اسلامی، آن را منتشر کرده است. من با هدف آگاهی پاکیزه از آنچه نوام چامسکی گفته خلاصه ای دقیق از سخنان او را ترجمه کرده و همراه با نوار سخنرانی برای شما می فرستم. در انتشار و یا عدم انتشار آن صاحب اختیار هستید. ضمنا اعتقاد دارم که حرف های چامسکی در بخش هایی یکطرفه است. برای مثال از کنار نقش اسراییل در شکل دهی سیاست خارجی امریکا عبور کرده است.) https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/929262/
|
دلیل حمایت ایالات متحده از اسراییل چیست؟ این مساله تاریخ آموزنده یی دارد و به صهیونیسم مسیحی بازمیگردد که نیرویی قدرتمند و پر نفوذ بوده با پیشینه یی دیرینه تر از صهیونیسم یهودی. صهیونیسم مسیحی بویژه در بریتانیا و در میان نخبگان آن کشور ریشه دارد و همچنین از انگیزه های صدور بیانیه ی بالفور (پیش زمینه ی تشکیل کشور یهودی در فلسطین م.) نیز حمایت بریتانیا از استعمار یهودی اسرايیل (فلسطین م) باید در نظر داشت که در انجیل هم چنین آمده (بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس بعنوان پیش زمینه ی ظهور دوباره ی عیسی مسیح م.) و این دیدگاه بخش مهمی از هویت و فرهنگ نخبگان بریتانیایی و آمریکایی را ساخته بود. در ۱۹۴۸ بین وزارت خارجه ی ایالات متحده و پنتاگون بر سر واکنش به تاسیس دولت اسرايیل اختلاف نظر وجود داشت. وزارت خارجه چندان به اشغال اراضی و ایجاد دولت بوسیله ی اسراییل متعهد نبود. وزارت خارجه بیشتر دغدغه ی آوارگان فلسطینی را داشت و به دنبال راه حلی برای آن بود. از دیگر سو اما پنتاگون تحت تاثیر قابلیت ها و پیروزیهای نظامی اسراییل قرار گرفت. اگر به اسنادی بنگرید که از طبقه بندی محرمانه خارج شده اند، خواهید دید که رییس ستاد نیروهای مسلح آمریکا، اسراییل را به عنوان دومین ارتش بزرگ منطقه پس از ترکیه توصیف میکند و آنرا پایگاهی بالقوه برای نفوذ آمریکا در منطقه میداند. در ۱۹۵۸ هنگامیکه بحرانی جدی در منطقه پدید آمد اسراییل تنها کشوری بود که با بریتانیا و آمریکا همکاری تنگاتنگی داشت و از همین رو از پشتیبانی های بسیار دولت و ارتش ایالات متحده برخوردار شد. تا سال ۱۹۶۷ روابط کنونی آمریکا و اسراییل کاملا شکل گرفته بود و اسراییل با نابود کردن ناسیونالیسم عربی سکولار که دشمن ایالات متحده بود به آمریکا خدمت شایانی کرد و سپس به حمایت از اسلامگرایی رادیکال دست یازید که ایالات متحده نیز از آن حمایت کرد. و این مساله تا کنون ادامه داشته است. برای مثال در جنگ غزه اسراییل با کمبود مهمات روبرو شد و ایالات متحده با کمک پنتاگون کمبود را جبران کرد. اما از کجا؟ از مهمات و تسلیحات آمریکا که در اسراییل انبار شده تا نیروهای آمریکایی به هنگام ضرورت از آن استفاده کنند. یکی از نشانه هایی که نقش اسراییل را مانند شعبه یی نظامی از آمریکا در منطقه آشکار میکند رابطه ی تنگاتنگ اطلاعاتی و ارتباطات گوناگونی است که پیشینه یی دراز دارد. رسانه ها هم تنها به پرسش های نه چندان جدی پیرامون این سیاستهای آمریکا بسنده و در عمل از آن پشتیبانی میکنند. بعنوان نمونه یی دیگر اشغال نظامی عراق را در نظر بگیرید. هرگز در رسانه های آمریکا عبارت «اشغال نظامی عراق» را پیدا نمیکنید در حالیکه آنچه روی داد بی گمان اشغال نظامی آشکار بود و آنچه در قوانین دادگاه نورنبرگ بالاترین جنایت بین المللی خوانده میشود. از همه دردناکتر کنار آمدن جامعه ی روشنفکری با سیاستهای دولتی و قدرت محافل خصوصی و حمایت از آنها در این زمینه است. روشنفکران مایلند خود را مخالف و منتقد قدرت بدانند اما جامعه ی روشنفکری امروز مطلقا چنین نیست. کافی است به سوابق تاریخی نگاه کنید آنگاه خواهید دید که مخالفت ها اندک و آن نیز همیشه با مجازات روبرو بوده است. جریان اصلی آنگونه که مشهور است چون «جمعیتی از ذهن های پراکنده» پشتیبان قدرت دولتی است و راهی نیست جز مبارزه با آن.
تلگرام راه توده:
|
شماره 678 راه توده - 4 بهمن ماه 1297