ایران در ماهها و هفتههای اخیر شاهد دوگانگی و کشاکش جنگ و دیپلماسی در
سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. این دوگانگی البته تازه و مربوط به یک ماه
و دو ماه و یک دهه و دو دهه اخیر نیست. از همان دوران پس از انقلاب و بویژه
پس از بازپس گیری خرمشهر از ارتش عراق این دوگانگی بوجود آمد و تا همین
امروز ادامه یافته است. قرار گرفتن ایران در دوراهی جنگ و صلح پس از فتح
خرمشهر آغاز یک دوراهی تاریخی برای ایران و انقلاب شد که ما پس از نزدیک به
چهار دهه هنوز نتوانسته ایم از زیر سایه نحس آن خارج شویم.
در آن زمان، همان کسانی که امروز ندای جنگ طلبی سر می دهند و از "پاتک" و
"مقابله به مثل" دم می زنند به آیت الله خمینی وعده دادند و حتی فشار
آوردند که کافیست فرمان ورود به عراق صادر شود تا بصره و پس از آن بغداد در
چند هفته سقوط کند و در خیالات و اوهام (یا انجام ماموریت خود) بیت المقدس
را هم فتح کرده بودند! در حالیکه در همان زمان نقشه غرب و امریکا درست همین
بود که ایران را به یک جنگ فرسایشی بکشاند که پیروزی در آن ناممکن بود.
کاری که آنها از طریق این جنگ طلبان انجام دادند و اسلحههایشان را فروختند
و ایران و عراق، هر دو را بدست هم ویران کردند و فرسودند. ضمن اینکه آن
نیروهای سیاسی - مانند حزب توده ایران - که نسبت به ورود به این جنگ
فرسایشی هشدار دادند متهم شدند که "بدستور ارباب" نگران پیروزی ایران در
جنگ هستند و می دانیم که چه بهایی بابت این روشن بینی و صراحت پرداختند.
بدینسان ادامه جنگ بهانهای شد برای بستن فضا و روی آوردن به دیپلماسیهای
ارتجاعی پشت صحنه و فجایع دیگری که همه از آن کمابیش با خبر هستند.
امروز هم کشور ما در کشاکش دوراهه تاریخی جنگ و صلح قرار گرفته و شاید
سالها بعد مانند امروز باید در حسرت آن باشیم که چرا از فرصت صلح و
دیپلماسی بهره کافی نگرفتیم. همان کسانی که در سال 1361 خواهان ادامه جنگ
شدند، بعدها سازماندهندگان جنبش ضد دوم خرداد شدند و بعدتر کودتای 88 را
سازمان دادند. همانها ایران را به تحریمهای جهانی و خطر تشکیل ائتلاف بین
المللی علیه ایران در زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل و در آستانه سرنوشتی
نظیر لیبی و یوگسلاوی قرار دادند. علیه دستیابی به برجام تا حد موشک پرانی
کارشکنی کردند و سپس علیه خود برجام وارد عمل شدند و جلوی بهره گیری از
دستاوردهای آن را گرفتند و امروز هم علیه صلح و دیپلماسی کارشکنی می کنند.
آنها این راه را تنها مسیر بدست گرفتن کامل قدرت و حذف مخالفان و ادامه آن
تصفیه ناتمام همه مدافعان انقلاب می دانند که در سال 1361 و پس از کشاندن
ایران به بیراهه ادامه جنگ بخش مهمی از آن را انجام دادند.
از این نظر ماجرای نفتکش انگلیسی رویدادی تازه برای ما و ملت ما نیست. در
جنگ عراق هم عراق متجاوز بود ولی طرفداران ادامه جنگ این متجاوز بودن را به
معنای نفی دیپلماسی می فهمیدند. اینکه عراق متجاوز بود و خرمشهر را اشغال
کرد برای آنها معنایش این بود که ما هم حالا باید برویم "پاتک" بزنیم و
"مقابله به مثل" و ماجراجویی کنیم و بصره را بگیریم. همین استدلال را امروز
مثلا در مورد نفتکشها می کنند. اینکه انگلستان نفتکش کشور ما را به ناحق
تصرف کرده مجوز ماجراجویی جنگی آن هم توسط نیروهایی ناسالم با انگیزههایی
ناسالم تر را به زیان منافع کشور ما نمی دهد. رهبری ایران باید حداقل در حد
پادشاه عمان عرضه می داشت و اجازه نمی داد که کار کشور به اینجا بکشد و وضع
داخلی تا ایناندازه نابسامان و مردم این چنین ناراضی و اقتصاد این حد
ناتوان و موضع بین المللی ایران تا آناندازه ضعیف شود که هر کشوری بتواند
و بخود اجازه دهد که بر روی ما شمشیر بکشد یا بخواهد جیبمان را خالی کند و
یا دلال سیاسی ما بشود. ولی اکنون هم که به این نقطه رسیده ایم راه حل نه
در رجزخوانیهای پوچ و توخالی با مصرف داخلی برای سرپوش گذاشتن بر آن فقدان
درایت و بی خردی، بلکه در دیپلماسی و گفتگوی منطقی و مسالمت آمیز با جهان
است.
مردم ایران حق دارند در صلح، آرامش، رفاه و خوشبختی زندگی کنند و این حق
نباید پایمال مشتی بی لیاقت و جنگ طلب شود که به حساب مردم - و نه خودشان-
کشور را به سمت فاجعه کشاندهاند و هر روز بیشتر می کشانند. به دو راهی جنگ
و دیپلماسی باید یک بار برای همیشه و بسود دیپلماسی پایان داد.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
|