نگاهی به نظرات جدید هاشم آقاجری قدرت مردم برای تحمیل اصلاحات را باید باور کنیم!
|
هاشم آقاجری از رهبران پیشین مجاهدین انقلاب اسلامی و شخصیت روشنفکری و دانشگاهی تحول خواه کشور در نشریه "ایران فردا" مقالهای نوشته با عنوان "جنبش اجتماعی، اصلاح و انقلاب؛ کدام راهبرد". اگر بخواهیم مضمون مقاله را (صرفنظر از نیت نویسنده) در یک جمله خلاصه کنیم چنین است: مردم ایران توان و زور تحمیل اصلاحات به جمهوری اسلامی را ندارند، باید بروند انقلاب کنند! این نتیجه گیری ممکن است مضحک و کاریکاتوری و متضاد بنظر برسد ولی زمانی که آغاز و انجام نوشته ایشان را کنار هم می گذاریم نتیجهای جز این بدست نمی آید. این نتیجه گیری البته در لابلای یک سلسله استدلالهای درست و نیمه درست و نادرست پیچیده شده است که به بنیان آن اشاره می کنیم. شالوده استدلال یا اشتباه ایشان که به نتیجه گیری متناقض فوق ختم شده در اینجا قرار دارد که دو مفهوم متفاوت "اصلاحات از بالا" را که به گفته وی "سیستمها برای بقای خود بهوسیله نخبگان درون سیستمی، اصلاحاتی را از بالا، برای حل مسائل، بحرانها و رفع تضادها و تعارضها" انجام میدهند با مفهوم "جنبش اصلاحات" یعنی اصلاحات از پایین که قدرت جنبش اجازه می دهد شخصیتهایی به درون سیستم راه یابند یا در درون آن شکاف ایجاد کرده و به اصلاحات جلب شوند با هم مخلوط می کند. ایشان جریان اصلاحات در ایران را "اصلاحات از بالا" می داند در حالیکه اصلاحات در ایران از همان سالهای دهه هفتاد (تظاهرات مردم در اسلام شهر علیه برنامه تعدیل در دولت هاشمی رفسنجانی) بدینسو همواره "جنبش اصلاحات" و از پایین بوده است. در بالا تا به امروز هرگز تصمیمی برای اصلاحات گرفته نشد و برعکس همواره با اصلاحات مقابله شده است. اینکه جنبش اصلاحات توانسته رئیس جمهور به سیستم تحمیل کند یا توانسته از درون بالای سیستم هم نیرو جذب کند به معنای این نیست که اصلاحات از بالا بوده یا شده است. به همین دلیل است که ایشان خود می نویسد: "نخبگان درون سیستمی، بدون نیروی اجتماعی، بدون جنبش یا جنبشهای فعال اجتماعی نمیتوانند طرحهای رفرمیستی موردنظر خود را پیش ببرند." آقاجری نمی پرسد و پاسخ نمی دهد که واقعا اگر اصلاحات در ایران از بالاست دیگر برای چه به "جنبش فعال اجتماعی" برای پیش بردن آن نیاز است؟ اصلا اصلاحات از بالا برای آن انجام می شود که جلوی فعال شدن بیشتر جنبش اجتماعی در پائین را بگیرد نه آنکه بدان نیازمند باشد. اگر پذیرفتیم که جریان اصلاحات در ایران یک جنبش اجتماعی است و اگر طبق ادعای ایشان این جنبش اجتماعی حتی در انجام اصلاحات ناکام مانده و به نتیجه نرسیده چگونه آنوقت این جنبش می تواند انقلاب کند؟ اگر این جنبش اصلاحات طبق ادعای آقاجری ظرفیت و توان و قدرت این را ندارد که جنتی 94 ساله را از شورای نگهبان کنار بگذارد و راه انتخابات آزاد را باز کند چگونه قدرت آن را دارد که همه سران حکومت را با هم یکجا سرنگون کند و کنار بگذارد؟ بنابراین در پشت ادعای ناکامی اصلاحات که در ظاهر رادیکال و انقلابی بنظر می رسد بی اعتقادی عمیق به جنبش مردم و ظرفیت و توان آن نهفته است. ما برخلاف اینگونه دیدگاهها اصلاحات را یک جنبش مردمی می بینیم و معتقدیم که این جنبش دستاوردهایی بسیار بزرگ داشته است. کافیست مثلا طنزی را که آقای ابراهیم نبوی در اوج دوران اصلاحات محمد خاتمی در نشریات جمهوری اسلامی می نوشت و نماد جسارت تلقی می شد را مقایسه کنیم با طنز و انتقادهایی که در نشریات مجاز امروز جمهوری اسلامی منتشر می شود. حتی شمار نشریات اصلاح طلب همین امروز بیشتر از آن دوران است. ما از توطئه حکومتی برای انداختن اتوبوس هنرمندان به ته دره رسیدهایم به جمع شدن سینماگران دربرابر دادگاه انقلاب در دفاع از یکی از همکاران آنها. قوه قضاییه در دوران آقای خاتمی بابت یک سخنرانی در همدان برای همین آقای آقاجری که در آن صرفا از "تقلید" انتقاد کرده بود حکم اعدام صادر کرد که جنبش مردم برای اصلاحات اجازه اجرای آن را نداد. ما اینها را دستاورد "زمان" یا "تکنولوژی" یا "اصلاحات از بالا" نمی دانیم، اینها دستاورد جنبش اصلاحات، دستاورد مقاومت و مبارزه مردم است. تحولات زمان و تکنولوژی در سی سال گذشته در همه جای دنیا بوده ولی در همین همسایگی ما در کشور عربستان تا یکسال پیش، این تحولات موجب هیچ اصلاحاتی نشد، تا سیستم بدلایل معین تصمیم به یکسری "اصلاحات از بالا" گرفت. اگر اصلاحات را یک جنبش اجتماعی بدانیم دیگر نمی توانیم بگوییم حالا که این جنبش نمی تواند اصلاحات کند پس برود انقلاب کند، بلکه باید بدنبال آن باشیم که چگونه می توان راه نه اصلاحات که "ادامه اصلاحات" را گشود و هموار کرد. "اصلاحات" یک امر فضائی نیست که بگوییم ممکن است یا ممکن نیست. جنبش اصلاحات در کشور ما تا به امروز توانسته یک سلسله اصلاحات را تحمیل و اجرا کند و اکنون بدنبال تحمیل ادامه آنهاست. حتی اگر واقعا بدنبال انقلاب هم باشیم یا معتقد باشیم که مقاومت سیستم از بالا در برابر ادامه اصلاحات سرانجام راهی جز شورش و انقلاب برای مردم باقی نخواهد گذاشت (احتمالی که کلا در شرایط معین منتفی نیست) باز هم از کوبیدن بر طبل ناکامی و ناتوانی مردم در انجام اصلاحات هرگز نمی توان ضرورت انقلاب را نتیجه گرفت. بلکه آن نیز از راه ایجاد امید و مبارزه و افتخار و اطمینان به دستاوردهای مردم برای ادامه اصلاحات عبور می کند. در ادامه مسیر اصلاحات است که جامعه و مردم زمانی خود تشخیص می دهند که آیا موانعی وجود دارد که درهم شکستن آنها مستلزم درهم شکستن کل ساختار است و آیا توان انجام آن را دارند یا تا چه اندازه دارند یا خواهان آن هستند و هزینه های آن را از فواید آن کمتر یا بیشتر می دانند یا نمی دانند که فعلا جامعه ما در چنین شرایطی نیست و همچنان معتقد و امیدوار است که می تواند اصلاحات را بر حکومت تحمیل کند، مگر حکومت در جان سختی خود دربرابر ادامه اصلاحات سرانجام راهی دیگر دربرابر مردم بگذارد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 702 - 17 مرداد ماه 1398