انگیزه های چند گانه مخالفت با نقش کنونی روسیه در ایران
|
در هفته گذشته کانالهای خبری طرفدار حمله نظامی به ایران شایعهای را منتشر کردند که گویا قرار است همین روزها نظام حقوقی دریای خزر بر مبنای "منافع روسیه" تصویب شود. رضا پهلوی و شماری از ایرانیان مقیم واشنگتن بیانیههایی صادر کردند و حتی فراخوانی نیز برای تجمع جلوی مجلس در اعتراض به "فروش دریای خزر" اعلام شد که کسی در آن شرکت نکرد. آقای امیر طاهری سردبیر کیهان پیش از انقلاب نیز در گفتگویی با "صدای امریکا" - رسانه رسمی دولت امریکا- اعلام کرد که دولت روسیه قصد دارد با همکاری دولت ایران و امضای حسن روحانی دریای خزر را به "دریاچه پوتین" تبدیل کند. اینکه کسانی که رسما یا عملا طرفدار حمله نظامی امریکا به ایران هستند یا صدای رسمی امریکا مخالف روسیه یا همکاریهای ایران با روسیه باشند چیز عجیبی نیست، کاملا هم منطقی است. آنها معتقدند که اگر حمایت روسیه و همکاریهای آن با ایران نبود، تا بحال امریکا به ایران حمله کرده و هم این آقایان جای جمهوری اسلامی را گرفته بودند و هم امریکا حلقه تازهای در زنجیر محاصره به دور روسیه به حساب ایران و مردم ایران به خود متصل کرده بود. عجیب یا تا حدودی عجیب اینجاست که بخشی از نیروهای داخلی نیز که خودشان فکر می کنند طرفدار حمله امریکا به ایران نیستند یا چنین وانمود می کنند مخالف همکاریهای ایران و روسیه هستند و با صدای امریکا و سیاسیون طرفدار حمله نظامی به ایران همسو هستند. خود این نیروهای داخلی هم به چند گروه تقسیم می شوند. گروه نخست روشنفکران طرفدار غرب و کسانی هستند که خواهان پیوستن ایران به ناتو و قرار گرفتن ایران در کنار امریکا و اروپا در مبارزه آنها علیه روسیه هستند. البته موضع خود را چنین توجیه می کنند که همکاری ایران و روسیه موجب بقای رژیم می شود و توضیح هم نمی دهند که چرا همکاری ایران با روسیه مثلا بیش از همکاری ایران با ژاپن یا چین یا آلمان یا فرانسه موجب بقای رژیم است؛ بویژه که همکاریهای اقتصادی ایران و روسیه در سطحی بسیار پایین تر از کشورهای اروپایی است. بنابراین ظاهرا بقای رژیم همان امکان مقاومت آن دربرابر حمله امریکاست که این عده بطور خودآگاه یا ناخودآگاه بدان امید بستهاند ولو اینکه رسما اعلام نکنند یا حتی در خیال خود مخالف آن باشند. گروه دوم کسانی هستند که صریحا می گویند ما دچار بیماری "روسیه هراسی" هستیم و تصور می کنند با استناد به همین بیماری روانی مجازند هر سخن بی اعتبار و بی ارزشی را که رسانههای غربی و سلطنت طلب بیان می کنند آنها هم تکرار کنند. این گروه ارزش و اهمیتی نداشت اگر رسانههای مفصلی در داخل کشور در اختیار آنها قرار نداشت که در آن تراوشات ذهن بیمار خود را برای مردم تکرار کنند. اینها هم گوشه چشمی به گروه اول دارند و تصور می کنند با روسیه ستیزی می شود نظر مثبت امریکا را به خود و به ایران جلب کرد. گروه سوم کسانی هستند که طرفدار غرب هم نیستند، طرفدار حمله نظامی امریکا به ایران هم نیستند ولی مسئله اصلی ایران را گاه یک انقلاب یا سرنگونی جمهوری اسلامی می دانند و معتقدند برای اینکه این سرنگونی و انقلاب ممکن شود، مواضع عمومی جمهوری اسلامی و از جمله موقعیت بین المللی آن باید تضعیف شود. بنظر این گروه همکاریهای ایران و روسیه مانع چنین تضعیفی می شود. ضمن اینکه تصور می کنند با مخالفت با این همکاریها دارند علیه برنامهها و سیاستهای "رژیم" موضع می گیرند. اگر سخنی باشد با این گروه سوم است زیرا گروههای دیگر منافعی در روسیه ستیزی خود دارند که با استدلال از آن صرفنظر نمی کنند. این گروه اخیر دو اشتباه می کنند. اشتباه نخست این است که منافع درازمدت کشور ما را با منافع سیاسی فوری مخلوط می کنند. اگر تردیدی وجود ندارد که همکاریهای ایران و روسیه یکی از عوامل اصلی است که در کنار دیپلماسی و بعنوان مبنای دیپلماسی (اگر رهبران ایران اجازه دهند) کشور ما را از گزند و چند تکه شدن در امان نگاه داشته است در انصورت مخالفت با این همکاری به خیال فرا رسیدن انقلاب یا از ترس متهم شدن توسط هواخواهان حمله نظامی به "طرفداری از رژیم" جای توجیه ندارد. اشتباه دوم آنان دراینجاست که تصور می کنند مشکل اصلی "انقلاب" در ایران موقعیت جمهوری اسلامی است. در حالیکه مانع اصلی، اگر همه شرایط داخلی جمع باشد، تازه در تناسب قوای جهانی است. اگر مردم ایران امروز از شورش و انقلاب وحشت دارند برای آن است که سرنوشت لیبی و سوریه در جلوی چشم آنهاست. برای آنکه راه انقلاب مورد نظر آنها هم باز شود باید تناسب قوای جهانی تغییر کند و مردم احساس کنند اگر نظام حکومتی در داخل کشور متزلزل شود آنچنان تناسب قوای جهانی برقرار است که هیچ قدرت جهانی به قدرت دیگر اجازه نمی دهد که در امور داخلی ایران دخالت کند، درست مثل شرایطی که در سال 57 وجود داشت و مردم می دانستند که نه امریکا به شوروی اجازه دخالت در ایران را می دهد و نه شوروی به امریکا. بنابراین کوشش برای ایجاد تعادل قوای جهانی بسود آزادی و تحول در ایران است نه به زیان آن. درست به همین دلیل سیاستهای حکومت در عرصه همکاری با روسیه دارای تضادها و در نتیجه محدودیتها و ناپیگیریهای خود و در نتیجه احتیاطهای طرف مقابل نیز هست. در واقع حکومت نیز نگاهش به روی غرب است و هدفش هم از همکاری با روسیه نه ایجاد تعادل جهانی بلکه ترساندن غرب و به رسمیت شناخته شدن توسط آن است. در بررسی همکاریهای ایران و روسیه باید همه این عوامل را در کنار هم دید و اگر کسانی تصور می کنند که عوامل و نکات دیگری نیز وجود دارند که ما آنها را در نظر نمی گیریم، می توانند مطرح کنند تا ما هم درباره آنها بیشتر بیاندیشیم ولی تا به امروز جز انگیزهها و عواملی که برشمردیم در دلایل و زمینههای مخالفتهای سیاسی و سازمان یافته برضد همکاریهای ایران و روسیه نکته مهم دیگری نیافتیم.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 702 - 17 مرداد ماه 1398